اندوهگین
.در بستر بی ستاره ی خویش میلرزی
درد مفصلهایت را میجود
و فریادی، چون گردبادی
.در جانت میوزد
ویران میشوی
و جهنم تاریک شب
تکه تکه، تو را
.در خود فرو میبلعد
. . . .
آیا تو هم خواب دیده بودی
زبان مادری ات
زیر تیغه ی شمشیر است؟
آیا تو هم شنیده بودی
فردا
زن همسایه ات، حوا
سنگسار میشود؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد