مهرانگيز رساپور (م. پگاه) فقيرِ مسئول نديده است هرگز
باران را
نچشيده است نان را
نمیشناسد جامه دان را
هادی مومنی رودسری "ای کاش تمام بورس قندی می شد" اي كاش تمام بورس قندي مي شد!
داراي ضريب هوشمندي مي شد!
ملت زقمارخانه دل مي كندند
بر روي سهام شرط بندي مي شد!
احمد افرادینیمای آل احمد و نیمای شعر فارسی - بخش پایانی من ییلاق ترا، که نزدیک شهر است دوست ندارم. کسی نمی تواند در آن جا به اراده ی طبیعی حرکت کند. اوضاع طبیعت در آن جا با مصنوعات انسان امیخته شده است. درختی نیست که بی حرکت دست انسان کاشته شده باشد. غیر از یک رودخانه ی کوچک، که زمزمه ای دارد، آبی نیست که اراده ی انسان راهنمای آن نشده باشد ...
مجـيـد فلاح زاده
نمایش و نمایشنامه نویسی در اتحاد شوروی - ۳ جریان های افراطی در هنر تئاتر، به تدریج، در میانه ی دهه ی ۱۹۲۰ شروع به نزدیکی با یکدیگر نمودند. تئاترهای قدیمی کوشیدند تا محتوای نوینی به مهارت زمان آزموده ی شان منتقل کنند و تئاترهای جستجوگر، که بسیاری کشفیات جالب در حوزه ی فرم های اجرائی، تکنیکهای بیرونی و آموزشی جسمی بازیگران انجام داده بودند، جهد داشتند فرهنگ معنوی و تکنیک های درونی بازیگران را تکامل دهند، و می آموختند که چگونه کاراکتر روانشناسانه ی انسان را تصویر کنند.
محمد جلالی چیمه (م. سحر)ارشاد کردید ما را...
کافی است دیگر خدا را
ارشاد کردید ما را !
تقوا و دین هدیه کردید
رندان یک لاقبا را
بهمن زنگنهحال ما بهتر از اين خواهد شدن حال ما، بهتر، از اين خواهد شدن
روح ما، خالى، ز، كين خواهد شدن
گر چه، شيخ بى پدر، پشت وطن را، خاك كرد
قامتش را راست كرده، ايران زمين خواهد شدن
علی اصغر راشدانصادق موجی مثل روزبرام روشن است ،بچه رابه عهده م که میگذارد و می رود دنبال مدرسه و کلاسش، بدبیاری پشت سرهم روسرم خراب می شود، ردخور ندارد. صبح اول وقت است، باید زودتر بزنم بیرون، جلو خانه سوار تاکسی شوم، طرف دیگر شهر بچه را بسپارم مهدکودک و خودم رابرسانم اداره. دیر بجنبم باز صلات ظهر میرسم. بندهای ساک سبد مانند دختره ی سه ماهه رادست می گیرم واز در حیاط بیرون می زنم .پیاده رو را می گذرم، کنار خیابان ساک به دست منتظر تاکسی وامیایستم.
مجید نفیسیبهارخواني يا مرثيه افسوس! بهارخواني ي تو
مرثيه ي من شد.
برفها آب نشد
و مرگ ترا دوشيد
و آفت بزرگ بزرگ
در گله افتاد.
رضا بی شتابمیخانۀ خورشید اگر بود وُ نبودی باید وُ نا، بود
«به صحرا شدم...»
سرودِ ره گشایِ دلنوازِ هستیِ انسان
همیشه هست وُ خواهد بود
علی صدیقیتئاتر تبعید با فراز و نشیب های زیادی روبرو بوده گفت وگو با غلام رضا آل بویه مسئول جشنواره تئاتر ایرانی هایدلبرگ برای آشنایی دوستداران هنر تئاتر با جشنواره های تئاتر ایرانی برون مرز، یک رشته گفت وگو با مسئولان جشنواره های تئاتر ایرانی در اروپا ترتیب داده ایم که نخستین آن به دلیل هم زمانی با جشنواره هایدلبرگ، با غلام رضا آل بویه است. آل بویه مدیر این جشنواره و خود کارگردان تئاتر است.
آزاده بی پروادشت خونین و دنیا چه بی رحمانه ,از پشت
شمشیر می زند
لحظه ای برای درنگ حتا .
- بنگرید...
دشت پنبه های سپید
چه خونین است
شهاب طاهرزادهدر راه ایران جان دهیم! می زنم فریادی و نمی آید هیچ آوایی
دلم خوش نیست ونمی گیرد هیچ وفایی
یاران رفته اند و این دل من است
دنبال کسی می گردد و نیست صدایی
محمود صفریاننوعی نفس کشیدن در حالیکه نیمه ی بهار بود، دراینجا در این دنیای متفاوت، شور پائیز حاکمیت کامل داشت. و بودن درجائی که همه در آن، چون درختان پائیزی بی برگ و بارند و غمزدگی توان راه رفتن را حتا از چون منی که برای دیدار آمده بودم گرفته بود وسعت دید را از آدم سلب می کرد، دیدن بهت آن ها چه آن هائی که در اتاق ها بر لبه ی تخت نشسته بودند و چشم بر نا کجا داشتند و چه آنهائی که خود را به راهروی جلوی اتاقشان کشیده بودند حیرت انگیز بود.
مهستی شاهرخیفرشی به زیر پا واژگون در برزخ
آویخته به تار مویی بین زمین و آسمان
نسیم را، دخترم را صدا می کردم
چه کسی از دخترم نگهداری خواهد کرد؟
کسی نبود.
محمد بینش (م ــ زیبا روز )پیل بان ِ مثنوی معنوی ابهام معنایی شعر روشن می شود . چگونه در پساویدن بدن فیل هر کس به هر جزوی که می رسید همان جزوی را که "می شنید" در می یافت . شنیدن از کجا آمد؟او که در پی پساویدن اجزاء فیل بود. مشکل معنایی وقتی آسان می شود که آن فیل را نمادی از حقیقت و ذات خداوندی دانسته و شنیده های آن لمس کنند را همان حرف و حدیث ِ ادیان و مذاهب مختلف بگیریم و آن جنگ هفتاد ودو ملت که بقول خواجۀ شیراز :"چون ندیدند حقیقت ره ِ افسانه زدند"
طاهره بارئیاسماء زبان فارسی، جدائی، وصل نقدی بر فیلم "گذشته" ساختۀ اصغر فرهادی کار آخر اصغر فرهادی دنبالۀ کار سابق او،"جدائی نادر از سیمین" است. اگر در پایان فیلم قبلی، دو پرسوناژ اصلی، نادر و سیمین را رودرروی هم دیدیم و شاهد زمان و زبان هجران بودیم، فیلم اخیر، میخواهد "گذشته" را خلق کند. گذشتۀ وصل را.
فیلم فرهادی را با تکیه به برخی از مهمترین اسماء زبان فارسی، یعنی: هجر، وصل، کژی و راستی، میتوان درک کرده و ساختمان آنرا دریافت.
یوسف صدیق (گیلراد)دق درختان،
رنگین میخندند
رنگین میگریند
و گاهی، حتا،
رنگین میمیرند.
جهانگیر صداقت فر" فراخوان ِ مکرر یک رویا " احساس عمیق ِ خواستن
و خواسته شدن
صداقتِ آغوشهای گشوده به آشتی
شر نه -
شراره فشان ِ هزاران نگاهِ مهربان
سنگر نه -
بارویی بی حصار
اسد سیفجهان کافکایی و جمهوری اسلامی در آثار کافکا همه چیز در پردهای از ابهام قرار دارد، مه رقیقی جهان را در بر گرفته، هیچ چیز، اگر دیده هم شود، آشکار نیست. ما نمی دانیم سر نخ کارها در دست کیست، و مرکز قدرت کجاست؟ و یا اصلاً چنین مرکزی وجود دارد. سعی می شود تا در کنجکاویها چیزهایی آشکار گردند ولی انگار همه تلاشها بیهودهاند. راستی چه کسی بر جهان حکومت می کند، بازاهای جهان را در دست دارد و سیاست بر آن متمرکز می کند. بازار بورس جهانی در دست کیست؟ آتشافروزانی که تولیدکننده اسلحه در جهان هستند، کیستند؟ آنچه مسلم است اینکه سیمای آنان بر ما آشکار نیست، ولی واسطههای آنان را می شناسیم.
بیژن باران شبه شعر شبه شعر یعنی کلام کتره ای، کلامی بدون پیام اجتماعی برای دیگران، فقط برای استغنای شخصیت هنری و محفل های حول وحوش او. خصیصه های شعر ناب چیستند؟ در کجای تاریخ یا در کدام فرهنگی وجود دارند؟ آیا این شعر ناب یک مکتب محلی، منطقه ای، جهانی است؟ آیا شعر ناب تکامل پذیر است؟
علی اصغر راشدانگزارشگر اصرار داشت هر جور گرفتاریم را باهرقیمتی رفع و رجوع کند. انگار کمر بستگی خدمت به من تو خونش حک شده بود. تا چندی پیش همکار بودیم. موجی بود. دست به حرکات و کارهای عجیبی می زد. قاطی که می کردهیچ کس وهیچ چیز جلودارش نبود. همین کارهاش باعث شد ازاداره بندازنش بیرون. حالا مسافرکش شده بود. تو خیابان هم هروقت و هر جامی دیدمش رهام نمی کرد، باید تمام گرفتای هام را رفع رجوع می کرد. بیشتر وقت ها قاطی می کرد، با مردم درگیر می شد و کار دستم می داد.آدم خوبی بود، به حساب خودش می خواست بهم خدمت کند.
محمد احمدیانمن ادعا نمی کنم من ادعا نمی کنم،
رنج نمی برم
و طلب شفا نمی کنم
پرسش هر چه هم که باشد،
پاسخ زندگی است
حمید حمید بیگیآن لحظه ها استاد شفیعی کدکنی دردانه شاعر زمانه مان اشاره عمیق و لطیفی به سال های جوانی مان دارد. امیدوارم باب تفکرعمیق و همه جانبه ای را بدون سمپاشی و تهمت زنی و مذمت برایمان بگشاید...
آن لحظه ها جوانی ما بود
آن لحظه ها که روح، در آن ها
مثل نگاه آهوی کوهی
بر دشت و بر گریوه رها بود
رضا اغنمی نگاهی به شاه - ۳
میلانی دراین فصل رفتار سران کشورهای فاتح را شرح میدهد. از بی اعتنائی آنها با مقامات ایرانی سخن میگوید: «از سه رئیس دولتی که درکنفرانس تهران شرکت کردند تنها استالین رسم رایج را رعایت کرد و درکاخ شاه به دیدن او رفت.» درآن دیدار حفاظت امنیتی کاخ برعهدۀ مأموران شوروی بود. اعتماد اولیه شاه به استالین دراثر پشتیبانی از حزب توده وفعالیت های گستردۀ آن حزب درکشور مورد تردید قرار گرفت و با تشکیل دولت فرقه دموکرات آذربایجان درآذزماه ۱۳۲۴ ازبین رفت.
یاور استوارعارف و روحانیت به مناسبت هشتادمين سال خاموشی عارف قزوينی به بهانهی هشتادمین سالمرگ عارف، در اين نوشتار، از دريچه چشمِ او نگاهی گذرا خواهيم داشت بر روحانيت و نقش و نگاه اين شبکه عنکبوتی در حيات اجتماعی آن روز که بر حسب اتفاق بسيار تيزبينانه و ظريف و بروايتی رندانه بيان شده است.
|