|
اکنون لازم نیست خیلی فکر کنم
با الهام از بحث های میان روسو ۷۸ ـ ۱۷۱۲ و ولتر ۱۷۷۸ ـ ۱۶۹۴ بر سر این که تا کجا سوبژکتیویته یک فرد برای او قابل اتکا است. فکر می کردم توافق ترا کسب خواهم کرد. سپس مسئله حل خواهد شد. با شکست روبرو شدم. یک چیزی این جا سرجایش نبود. فکر می کردم توافق خود را کسب خواهم کرد. سپس مسئله حل خواهد شد. با شکست روبرو شدم. یک چیزی این جا سرجایش نبد. به غیر از تو و من پای چیزی دیگر هم در میان بود. بعضی آن را خدا می نامند. بعضی آن را عشق می نامند. بعضی آن را خرد می نامند. بعضی آن را فرشته می نامند. واژه فرشته به دلم می نشیند. نمی دانم آیا فرشته ها وجود دارند یا نه. نمی خواهم هم بدانم. شاید به همین خاطر آن ها بیشتر هم بدلم می نشینند. فکر می کردم توافق فرشته ها را کسب خواهم کرد. سپس مسئله حل خواهد شد. همین جا یک فرشته به من تلفن کرد و اطلاع داد که توافق آن ها کافی نیست. من توافق ترا نیز باید داشته باشم. اکنون لازم نیست خیلی فکر کنم. احساس می کنم توافق خود را دارم. به سبکی پر هیچ چیز ایراد نداشت حتی درد حتی اشک ها بدیهی بودند به سبکی پر شاید اکنون شوق نداشته باشم اما در متن هایم شوق جاری است بدیهی به سبکی پر. محمد احمدیان mohammadahmadijan@gmx.de www.sherwabishtar.blogspot.com نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|