logo





سمباده ی یخ و برف

دوشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۲ - ۱۳ ژانويه ۲۰۱۴

طاهره بارئی

درختان می درخشیدند
سائیده با سُمباده ی یخ و برف
بُراده ی مشقتی
که نرم میشود
در انتهای فصلی از صبوری و رنج،
باریده بود
بر مغز استخوان مردگان درخت

التهاب این عریانی را
دست کدام جلبک
رسائی کدام شوره
با پاسخی در خور
ورق خواهد زد؟


آفتابی نمور
در قندیلهای شمعدانی سرد
لرزان
ولی ممتد
دنباله رو مشعلی
که بر سر راه قهرمانان حمل میشود
لَنَگ میزد

دور تر
اتومبیلی باز مانده از حرکت
و تشریف عابری
با سویچ آواز خوان
که روپوش خاکی را بر می چید
از روی توده ی شبرنگ


به زندگی باز می گشتند
با همان دندانهای کلید شده
و در کالبد زانوانشا ن
- دیری مهار شده با سنگ -
کندوی خشکیده ور میآمد
میریخت،
خاک ارّه ی گرائیده به آهک

پدیدار میشد
پا میگرفت
شیره ی جانی
که از دیرباز در دل داشت
دریای مهر زمین را

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد