برزین آذرمهر جولانگاه پرواز... کبوترانِ کلام
خوشا پروازتان
بر قلههای نام!
بال نگشودن در تقدیرعقابان سایه وار
اما حرامتان باد
مجید خرمی«ایران، سرزمینِ دارآباد!» و «خوشهٔ سپیدِ مرجان» گاهی که چارلی با پسر بچه
از کوچهٔ ما خندان می گذشت.
و باسترکیتونِ بند باز
در مدارِ آکروبات می چرخید....
من به ماه فرمان می دادم
در اوجِ کائنات ساکن بماند.
محمد جلالی چیمه (م. سحر)نقدی کوتاه بر رمان بلند کلیدر او بر آن است که رمانش توصیف مبارزات روستائیان بر ضد اربابان و زمینداران بزرگ و خرده مالکان نوپا و نوکیسه ای باشد که در اثر ارتباط با نهادهای دولتی (ژاندارمری ها و فرمانداری ها و ...) نفوذ و قدرتی یافته و با حکومت مرکزی در پیونداند ، اما برای جهت دادن به این مبارزه قهرمانی ساخته است که نه از نظر طبقاتی و نه از نظر فرهنگی انگیزه ای قوی و معقول برای درگیر شدن با دولت و حکومت دارد و نه به لحاظ سیاسی و اجتماعی.
برزین آذرمهرشبنمِ جان وقتی که در سوگ است دریا
جنگل سترون،
دشت نازا،
از تشنگی ،
تَرکنده ،هرسنگی،
به هر جا
از قطره بارانی اثر نیست،
رضا بایگانسه شعر تازه فراموش کرده بودم
که بنویسم
،، زندگی ،،
سایه ی روی دیوارِ دستم
فریاد زد
،، لازم نیست
علی رضا جباریزپشت اين شب ديرنده …
و ديدن جسم بي جان هزاران هاله وصابر
هزاران محسن و سهراب و اشكان ها
نداها و دگرجان هاي عاشق را
به زير چكمه ي دژخيم.
علی اصغر راشدانتلفن آلو!...آلو!... چرا حرف نمیزنی؟ حرف میزنی...! من فقط خش خش و وز وز و صدای کسای دیگه ای رو که چیزای دیگه ای میگن میشنوم! چی!... اصلا نفهمیدم...! هر روز ده بار تلفن می زنی و نمی گذارن وصل شی؟چی؟... کسای دیگه ای گوشی رو ورمیدارن و می خوان سراز ته و توی حرفات درآرن؟.. دروغی خودشونو جای من معرفی می کنن و می خوان ازت حرف بکشن؟... گاهی وقتا بااسم من تلفن می زنن و کلی سین جیمت می کنن؟... خب حواستو جمع کن، بعد از این همه سال هنوز نفهمیدی همه چی و همه جای دور برت چشم و گوشه؟...
س. سیفی"ديميتر" در گيلان
در ادبيات مردمی گيلان "پير" و يا "بابا" درونمايهای از ايزدی زمينی را در بر دارد كه بنا به رویکردی آیینی میتواند ارتباط انسان را با خداوند و يا ايزدی آسمانی سامان بخشد. حتا مردم به اين پير و يا بابا نياز میبرند تا حاجت جويند و از حريم خويش بلاگردانی نمايند. با اين رويكرد پير هرچند "امامزاده"ای متعارف نيست ولی به دليل بلاگردانی از حريم انسانها كاركردی از يك امامزاده را به اجرا میگذارد.
محمود صفریاننم نم باران نگاهش را بصورتم انداخت. گردش اشک چشمانش را قرمز کرده بود. ولی سکوت را ادامه داد. نمی توانست حرف بزند. مثل اینکه تحمل نگاه های پرسشگر مرا نداشت. سرش را پائین گرفت. داشت آشفته ام می کرد. دستهایش را گرفتم و با همه ی توانم تلاش کردم آرامش کنم، و بی نتیجه، و ادامه سکوتی تلخ. و بالاخره، همانطورکه سرش پائین بود، با صدائی کاملن بی رمق و تقریبن نا مفهوم گفت:
" می خواهم خواهش کنم که، به دیدارهایمان پایان بدهیم....من تا یکی دو روز دیگر به مسافرت می روم.... شاید وقتی بر گشتم،( اگر بر گشتم )، با تو تماس گرفتم... دلم می خواهد، بیشتر نپرسی، تحمل ندارم...."
برزین آذرمهریاد باغ وطنم رفته چندی که فرو ریخته شب بر بدنش،
تب اندوه گرفته همه رگهای تنش؛
کرده پنهان غم خود با همه غوغا که در اوست،
شده بیگانه هم از غیر وهم از خویشتنش؛
یوسف صدیق (گیلراد)دو شعر کوتاه
خرداد؛
ابری
میان ماندن و
رفتن.
مجید خرمیکهکشانِ خوابِ کودکان - به آرامش
زیرِ نارونِ باستانی
.آنجا پیانو می نوازی.
سوتِ مهیبِ بمب خوشه ایی
اینجا در سوریه
موسیقی خون پاشِِ من است.
برزین آذرمهرانکارِ انکار...
پیر عنکبوت ها
که تنند تار،
تا زنند
پروانهها به دار؛
انکار می کنند
مجتبا کولیوندنویافته هایی از جلال
چند نامهی منتشرنشده از جلال آلاحمد هنرمندان آن جایگاهی را که مثلاً در اروپا و دیگر کشورها به خود اختصاص داده است، ندارد. این درحالی است که با پیشرفت علم و تکنولوژی و بهویژه پیشرفت و توسعه علوم ارتباطات و کامپیوتری، موضوع نگارش نامه به شکل سنتی و آن هم با قلم و کاغذ بین روشنفکران و نویسندگان به شدت روبه کاهش است و سیر نزولی دارد.
امروزه با استفاده از امکانات نوین بهخصوص استفاده از پست الکترونیکی و غیره شکل و شیوه و عرف نامهنگاری و ثبت لحظهها به شکل کتبی، در حال دگرگونی جدی است. مساله مهم در این میان اما همانا موضوع چگونگی حفظ و نگهداری و آرشیو کردن نامههای شخصیتهای فرهنگی و هنری و سیاسی میباشد. چگونه میتوان این نوع ارتباط میان انسانها را برای آیندگان و محققین حفظ و جمعآوری کرد.
یوسف صدیق (گیلراد)تب کلمات تب میکنند،
وقتی
اندوه ندیدنت
تا انتهای شعر بدرقهام میکند
و من، کودکانه
نقطه ی گمشدهای را بهانه میکنم
رضا بی شتابوه که چه زیباست عشق وه که چه زیباست عشق، گرم وُ دلاراست عشق
هان که ز ره می رسد، ساده وُ غوغاست عشق
بر تنِ اندیشه ها جامۀ عریانی ست
کوچه چراغان شود آتشِ ماناست عشق
محمد احمدیانآیا می توانم آیا می توانم با رنج تفاهم داشته باشم؟
اگر شعور برای آن توضیح داشته باشد!
آیا می توانم با زیان تفاهم داشته باشم؟
اگر شعور برای آن توضیح داشته باشد!
علی اصغر راشدانفرقه ضاله می ومعشوق - غیبت کبری داشتی،سه ماه آزگاره یافتت نیست،لابد بازرفته بودی وصیت پدرجد پدرجدپدربزرگت خیامو عملی کنی؟
- حکایت سعدی روخوندی حتما.
- کدوم یکشو،سعدی یه عالمه حکایت داره.
- که یه غلام تویه کشتی بودوازدریا میترسیدویه ریزنق نق میکرد.
- یه رندی به مالکش گفت پرتش کن تودریا،چن قلپ آب نوش جون کنه خوب میشه.
علی صدیقیپنج شعر از پنج دفتر شعر ایرج ضیایی
ایرج ضیایی پس از حضور ناگهانی اشیاء، چهار دفترشعر دیگر با نام های " سکوها خالی ست"، " زیر پای همهمه"، همیشه کنارت یک صندلی خالی هست" و" این پرنده از دوران سلجوقیان آمده است" را منتشر کرده است. تازه این که، قرار است نشر قطره از پنج دفتر شعر ایرج ضیایی ، مجموعه ای از اشعار این شاعر را در سال جاری به دست دوستداران شعرش برساند
طاهره بارئیمُراوده با جهانی که مرده بود نگاهی به داستان "عنتری که لوطیش مرده بود" اثر صادق چوبک داستان با سکوت غیرمترقبه و ادامه دار لوطی شروع میشود که اسمش هر اسمی نیست، بلکه" لوطی جهان" است. این سکوت نگران کننده ، "مخمل" ، عنتری را که " در پس آینه طوطی صفتش " داشته اند به فکر فرو می برد.
مجید خرمینوبر گلی بکارنو از آن فراز
عقابی مرا
به نیشابور می برد.
در آستانه
بوی گل می دمد.
رضا اغنمیافغانی نقد وبررسی کتاب این رمان خواندنی از عارف فرمان نویسنده افغانی است و سرگذشت جوانی به نام علی که دراثر جنگ های داخلی و ورود قوای نظامی شوروی به افغانستان، توسط خانواده اش، افغانستان را به قصد ایران از طریق پاکستان ترک میکند. پدرش به او توصیه کرده که حتما به ایران برود و آن جا بماند. زمانه ایست که حکومت افغان با ببرک کارمل است. زمانی که امریکا، مجاهدین افغان را برای براندازی کمونیست ها به زعامت بن لادن با انواع تجهیزات نظامی ومالی پشتیبانی می کرد.
دکتر عارف پژمانطاعون داعش و دروغی که جورج بوش گفت !
تاوان این طاعون تابستانی بغداد را چه کسی باید بپردازد، جز آقای بوش ( پسر) که بر دجله نشینان ، در پی اشغال کابل، یورش برد؛ صدام را سر به نیست کرد؛ موازنه ء قوا را در منطقه ،در هم ریخت و از همه بد تر این که اهالی بین النهرین را وعدهء بهشت دماکراسی وداد و دهش داد و فرمود« جهان بدون صدام، جهانی است امن تر و زیباتر»؛ و اینک پس ازچندین سال و ماه، همان آب که بر دجله میرفت، بازهم میرود اما یکسر آلوده به خون!
محسن حسامنگاهي به:
«آينههاي در دار» «آينه...»، در نگاه اول گزارش سفر ابراهيم نويسنده است. اما نويسنده تنها به گزارشي از سفر بسنده نميكند؛ بل، با بهرهگيري از شيوة «قصص قرآني»، به ارائه لايههاي سهگانه دست مييازد.
با نگاهي كلي به كارهاي گلشيري ميشود فهميد كه گلشيري از آن دسته نويسندگاني نيست كه روي «كردار» كار ميكنند؛ يعني حوادث را با رعايت توالي زماني، در متني زنجيرهاي، با عمل (آكسيون) شكل ميدهند و كشمكشهاي دروني و بيروني شخصيتهاي داستانشان بر اين زمينه برملا ميشود و گذشته و حال اشخاص با همين شيوه بيان ميگردد. گلشيري از آن دسته نويسندگاني است كه «حادثه»هاي كارشان، از پيش اتفاق افتاده است.
احد قربانیمیخواهم سیر گریه کنم داستان کوتاه مادر خسرو روی ایوان، جای همیشگیاش مینشیند. همانجائی که رفت و آمد خیابان دیده میشود، همانجائی که از دوران کودکی پسرش می نشست و غروب او را صدا میزد: بازی بس است بیا خونه دیگر شب شد. همانجائی که آفتاب طشتی مسین سرخ رنگی میشود و پشت درختان پرتقال، نارنگی، توت، انجیر و انار حیاط فرو میرود.
|