reza-bishetab.jpg
رضا بی شتاب

زرتشتِ آشنایی


تا تو خودی خدایی، هر گونه ماجرایی
زرتشتِ آتشی تو، زرتشتِ بی خدایی
هرگز برای ایزد قصری وُ بارگاهی
بر پا نداشت زرتشت ره بود وُ هم رهایی



aliasghar-rashedan2.jpg
علی اصغر راشدن

دریش تیمچه ایران

كف تيمچه را گودال‌های فراوان درخود گرفته بود. اين گودال را آب و لـجن پركرده بود. گودال كنار ديوار را خار و خاشاك و قصيل يونـجه درخود پوشانده بود. در كنار گودال آن طرف‌تر سرگين خشكيده تل انبار شده بود. در گودال سه كنج ته تيمچه – همان جاكه زمانی خانه‌ی مشد غلامحسين سرايدار بود ـ هنوز ته مانده‌ی تخته و هيزم می‌سوخت و دودش بلند بود.



bayegan.jpg
رضا بایگان

هدیه


یک حبه قند ،از کناره ی فنجان چای داغ
یک لحظه خنده ای بر گوشه ی لبی
چیزی که ،هیچ هم که نیست ،
مرا هدیه ای بده



کامروز حسنی

ریشه ها هرگز اسیر باد نیستند

ریشه ها
هرگز
اسیر باد نیستند ،
ریشه ها
در تن خاک هستند .



محمد حسن صفورا

چهار شعر برای اسکار و فرهادی

هر گاه جهان ترا می خواند
احساس میکنی میهنی داری
میهنی که به جهان سلام می کند
و جهان سلام او را عاشقانه پاسخ می دهد



bijan-baran.jpg
بیژن باران

مقایسه ۲ سرود ای ایران و سراومد زمستون

پیام سرود سراومد زمستون طلیعه انقلاب ظفرنمون مردم را بضد شرایط خفقان موجود نوید می دهد. اگرچه ای سرود دیرتر از ای ایران و مرا ببوس آفریده شد؛ ولی محبوبترین آهنگهای ایرانی سده ۲۰م بود. سراومد زمستان پایه دموگرافیک گسترده سنی نسبت به سرود ای ایران دارد که در بخش دوم این جستار بررسی خواهد شد. از نظر کمیت تعداد پخش و دوستدار، یعنی محبوبیت در یک بازه زمانی فشرده، سراومد زمستون بین ۳ قطعه موسیقی فوق مقام اول را دارد.



katayoun-azarli-s.jpg
کتایون آذرلی

صلایه دار عشق


من از شوق این همه زندگی
تعبیر همان خواب قدیمی ام که شب چُرده، غریب و مجهول از کوچه می گذرد
و تو در انتهای این کوچه
مرا عاشقانه تر از همیشه طلب می کنی



sahar.jpg

سالگرد قتل چهارده شیر در باغ ارم


تا در این خراب آباد
باغ وحش بی‌فریاد
کار دست روباه است
عمر شیر کوتاه است



دکتر منوچهر سعادت نوری

معرکه : از نگاه برخی سرایندگان این زمانه

تن من یا تن مردم، همه را با تن من ساخته اند
و به یک جور و صفت می دانم که در این معرکه انداخته اند
نبض می خواندمان با هم و می ریزد خون، لیک کنون
به دلم نیست که دریابم انگشت گذار
کز کدامین رگ من خونم می ریزد بیرون ...



a-biparva.jpg
آزاده بی پروا

زنده به گوران


چه سخاوتمندانه
در گوشه های دنج ِ مرموزمان
کبریت کشیدند
و روحمان را به حراج ِ مرثیه و سوگ گذاشتند



reza-hiwa.jpg
رضا هیوا

اعتراف شهید

من اعتراف می کنم که هیچ کس مرا به رفتن به جبهه مجبور نکرد
من خودم رفتم
چاره ای نداشتم



برزین آذرمهر

جهان در خواب سنگین است . . .


ا گرتا فرصتی باقی ست ،
به این تهدید بنیان کن نیاندیشیم؟
نبندیم راه را برسیل جاری شقا وت‌ها ،
که بنیان می کند درزیرنام" یاری"و
یا خدعه وارانه شعاری
چون " دفاع از حق و آزاد ی"؟ !!!



masouddelijani.jpg
مسعود دلیجانی

رهایی در عشق


در زیر سنگینی نگاهی نا باور
نه از اوج به فرود
چون پرنده ای که خستگی اش را
بر شاخه ای فرو می نشاند.



sahar.jpg
محمد جلالی چیمه (م. سحر)

دوبیتی های جناب قلم غوغا

مو که از شهر کرمون زیره دارُم
قلم در راهِ کسبِ لیره دارُم
به بی بی سی زبون مادری را
مقالاتی برای جیره دارُم



pirayeh-yaghmaii-s.gif
پيرايه يغمايی

تهران قديم - ميدان مشق

در اوايل حکومت ناصرالدين شاه، محل فعلی اداره ی پست، شهربانی سابق، وزارت دفاع ملی و ... سراسر بيابان بود و سربازان در آن «مشق» می کردند، به همين سبب آن را ميدان مشق می ناميدند. در دوران پهلوی دوم در بخشی از آن بناهای نظامی و دولتی ايجاد گرديد و قسمتی از آن هم به صورت گردشگاه در آمد که به آن باغ ملی می گفتند. اما چندی نپاييد که آن بخش هم به تصرف ساختمان ها درآمد، ولی با اينهمه نام آن و سردرش هنوز تا اين زمان پابرجاست.



ابوالفضل محققی

اسم‌رمز شب گذشته، " میهمان ایرانی " بود!

گفتند: نمی شود، تنها باید نام شب را بگوئید. رئیس افغان فیلم، خبرگزاری باختر... اما سربازان قبول نمی کردند. باید منتظر پاس‌بخش می شدیم. بی اختیار گفتم: اوه بیادر قند! تو افغان هستی!؟ گفت: بله صئب! معلوم هست که افغانم! گفتم: خب، من هم میهمان ایرانی هستم. افغانها از میهمان ایرانی اینطور پذیرائی می کنند!؟ اندکی مکث کرد، این پا و آن پا. فریاد زد:" راه را ایلا کنید، میهمان ایرانی!" و تمامی مسیر، قبل از رسیدن ما با نام میهمان ایرانی، باز شده بود



عباس شکری

شرقی‌ام من

گفت وگو با سحر چنگایی؛ نوازنده گیتار، رقصنده و خواننده

پدرش اهل لرستان است و مادرش کرمانشاهی. با مهاجرت پدر و مادر به آلمان، او هم وارد جامعه‌ای می‌شود که اگرچه برای‌اش غریبه بوده اما خودش می‌گوید: “ضمن درس خواندن با موسیقی و تئاتر آشنا شدم و تا حدودی هم درس موسیقی خواندم و با موسیقی جاز نیز همراه شدم”. در همان‌جا بود که در مورد موسیقی فلامنکو چیزهایی شنیدم و برای آموزش آن راهی شهر «گرانادا» در اسپانیا شدم و پنج سال برای آموزش گیتار، رقص و موسیقی کلاسیک فلامنکو، در کنار کولی‌ها که صاحبان اصلی این نوع موسیقی هستند، زندگی کردم و این نوع موزیک را شناختم و آموختم.



ali-alang.jpg
علی‌ آلنگ

" حیرت "

صد شب بسرایم شد یک شب به سحر آمد
یک وعده نوشین بود صد کین و شرر آمد
ای ماه و نجوم و مهر کاین قصه نمی‌‌دانید
یک فتنه هراسم بود صد فتنه بسر آمد!



ابوالفضل محققی

جملاتی که هنوز حذف می شوند!


حال بیش از ربع قرن از آن روزی می گذرد که این مصاحبه را با مادری از هرات داشته‌ام. چهره او همچنان در مقابل چشمانم است. هنوز جادوگران شهر زرد، شهر سرخ، شهر سیاه دیگ‌های جادوئی خود را هم می زنند. فضا از بوی مسموم جنگ و وحشت آکنده است، هنوز کودکان افغانی با هراس سر بر بالین می گذارند. هفده سال قبل به مادر هراتی گفتم:"مادر دلت را آرام گیر که جنگ تمام خواهد شد و نسیم آرام‌بخش صلح خواهد وزید. تو آنرا استشمام خواهی کرد! و نازدانه‌های تو شادمانه در افغانستان آزاد و آباد خواهند زیست."



reza-hiwa.jpg
رضا هیوا

اعتراف جنگ فروش

به انجمن های خیریه کمک می کنم
و دوست دارم که فرزدانم در صلح زندگی کنند
من اعتراف می کنم که اسلحه می فروشم
ولی هر گز کسی را به استفاده از سلاح مجبور نکرده ام



آرتورشنیتزلر

«مرگ یک مجرد»

ترجمه:علی اصغرراشدان

یکی آهسته در زد، دکتر از خواب پرید، چراغ راروشن کرد و روتخت نشست. زنش را که آرام خوابیده بود،نگاه کرد. ربدوشامبر رابرداشت و رفت توهال .پیرزنی باشال سیاه روشانه ش آن جا ایستاده بود، نشناختش. پیرزن گفت:
«حال اربابم ناگهان خیلی بد شد. میشه دکتر لطف کنین والان بیائین؟»



ali-alang.jpg
علی‌ آلنگ

"شیون"

آنکه آواز قناری‌ها را،
در جلگه‌های بشارت نشنید،
شیون ناگزیرشان را در خیل کرکسان
به نظاره نشست!



Hossein-Danai3.jpg
حسین دانائی

و خیابان را ...

در شرق
بر کاکل خیابان
آسمان
دفتر شعری می شد
و شفق
اولین شعر ناتمام.



کامروز حسنی

يخ هاي جهل از خورشید نمی هراسید!

از خورشید نمی هراسید !
زور مندان ،
درست است كه یخ های جهلتان قطور ،
و
زمستان شهرتان طولاني ست!



دکتر منوچهر سعادت نوری

یک سراینده و دو بال و سه فرشته


عا شقان آخرین سفر را ، خوش
می ‌کنند با فرشتگا ن‌ آغاز
روی_ بال_ فرشتگان‌ ،سازند
سوی_ روشن ستارگان، پرواز



»  سانسور نقض غرض است
»  وسوسه ی آب و بوتیمار در پرتوِ پرواز
»  محبوبترین سرود ایرانی- سراومد زمستون
»  یادداشتی بر دیوار خانه ای در روزی آفتابی
»  پروژه
»  "اندر احوالات مشاعرات ضدین!"
»  آری ...
»  با ما بمان تو، جاودانه بمان جانا!
»  بر پشت رؤیاها
»  بهمن ِبیدادگر
»  با موسیقی به جنگ فقر و نا امیدی
»  قرار این نبود !
»  "فاشیستها"
»  جاده و روباه
»  شب
»  گلستان
»  وزن هجایی زبان گفتاری در شعر نو
»  سبز
»  بیاد زندانیان ِسیاسی ِ گمنام و با نام
»  لبخند مریم، برکشیدن فاجعه ویرانی به تراژدی ادبی
»  وقتی تو بودی ، دردها ازتنم رفته بودند
»  "استبداد و قتل خصلت وجودی جمهوری اسلامی است"
»  " درس سوّم"
»  بهمن
»  من و فیس بوک ۱
»  گردآفرید، زاده ی گستهم!
»  اللهُ اکبر گفتن
»  مردی که ستاره ها را می چید
»  صدای تو
»  بانوی اثیری شعر پارسی (به مناسبت سالگرد خاموشی فروغ فرخزاد)
»  سفر با عشق
»  مرا به حاک سپردی ....
»  بر پُشت ِ سپیدِ ماه .....
»  اسب تروا
»  " اندیشه بهمن"
»  « مرتد »
»  بتاب بر خرمن من
»  سرزمین ایرانم به زودی شاد خواهی شد
»  فریاد
»  سفره ها پر از نان شد بيست و دوم بهمن!
»  والنتین، پوشکین، یوگنی‌آنه‌گین Evgeny Onegin
»  تنۀ فربه بقایی در امانِ سعیدی سیرجانی
»  عشق به انسان و رهائی
»  انجماد
»  برفِ سیه
»  " عبور سقوط"
»  آرامگاه کوروش
»  بهشت ملایان و بهشت ایران
»  سال خوب برای سینمای فرانسه
»  امید و آرزو
»  نوشتم : برگرد !
»  باز باران
»  "رعایت وزن"
»  آن نغمه قدیمی قشنگ
»  ما برمي‌گرديم
»  "دردستان"
»  چرا
»  سوارکار
»  شکوفه های رنگین
»  " واژگونی"
»  آن سوی هیچ
»  هیچ در هیچ
»  گذر از تاريكي ، همرايي با تيرگي نيست
»  "موتسارت شعر معاصر جهان" درگذشت
»  شیوه ی عیاری
»  مطالعه ای پیرامون فرهنگ و تفاوت‌های فرهنگی
»  ای کاش