logo





" اندیشه بهمن"

شنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۱ فوريه ۲۰۱۲

علی‌ آلنگ

ali-alang.jpg
ما نبودیم!
نمیدانستیم!
اما نه‌ ، شاید ما را فریفتند!
گوئی دزدان شب و روز
آن غریبانِ نزدیکتر از نفس هامان
آنگاه که ضیافت خواب قیلوله،
ربوده بود پلک هامان را،
به خرمنگاه مان یافته بودند راه!

کهنه باوران زشت تدبیر هم
زان دیگر سو ،
بگوش آمد ناله هاشان چند در تکرار:
شاید، چون در جزیره‌‌ای دور،
یا دیگر جای ، دور تر از دیدگانِ ما،
کسی‌ یا کسانی،
در هراس و حریصی گنگ،
بیکباره،
کشیده بودند،
پرده‌های تقدیر
بر جسم و جان و هستی‌ مان.
زان پس صباحی چند
چونان بی‌ پناهانی مقهور در تاریخ خویش
در غبار تردید و شوق‌های‌ نامانوس،
هلهله کفتاران پر نشاط را باز
به نظاره نشستیم.
و پنجره ها،
در بهت و حیرت عابران رنجور،
یکی‌ از آن پی‌ ‌اش دیگر،
بر کوچه ها، برکه‌ها و اسارت هامان چشم می‌بستند.
و فراتر زان ، تن‌ ‌ها نیز آنگاه،
در آیات سکوت و ریگ واژه‌هایی‌ غریب،
پذیرای کفن‌های سیاه گردیدند.
اما دریغا این نیز،
زان روزمان تا به امروز بخاطر هست:
هیچ ذره‌ ای برف،
خود را در اندیشه مهیب و مرگبار بهمن شریک نمیدانست.
گوئی آن بهمن ما را تنها ،
ریزش نکبتی بود آسمانی!

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد