باز، تو باز آمدی
ظلمتِ آن خاک وُ خشت!
باز، نمی خواهمت
بهمن ِ خونین سرشت!
با نفسِ سردِ تو
شاخه ی شادم شکست.
غم، به سراپرده ام
خیمه زد وُ ریشه بست.
با من وُ نیلوفرم
حرفِ تو از برف بود.
با دلِ گلرنگِ من
گفتگو از برف بود.
کینه ی دیرینه ای!
سنگِ هر آیینه ای!
زندگی، از دستِ تو
اینهمه، فریادگر
باز، نمی خواهمت
بهمن ِبیدادگر!
کلن 22 بهمن 1390
Reza.maghsadi@gmx.de
نظرات خوانندگان:
عجب ضرب آهنگی پیرایه یغمایی 2012-02-20 13:37:58
|
آفرین ها ... در وزنی کوتاه ،بسیار خوش طنین ، با ضرب آهنگی شگفت . از خواندن شعرتان لذت بردم رضا جان |
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد