جهان خواران اغواگر
جها نی رابه خواب اندر فرو برده ،
کنون
در زیر چشم ما
بدون هیچ ترسی گویی از فردا
به هرسویی که می خواهند
می تازند
و بردار و ندا رمرد م بیچا ره ی هرسرزمینی
دست می یازند !
جنایت می کنند
با دستهای با لداری زآتش و پولاد
به غارت می برند
بود ونبود خلقها را
درهمه عالم !
مبدل می کنند
شادی اندک را
به یک ماتم !
و می تازند
غول جنگ را
ا ندرحریم مردم بیچا رهای که
دستشان دیگر
ازآن چیزی که روزی بود برروشان گشا د ه
ا ین چنین کوتاه ست !
پس ازلیبی که شد ویران
کنون برطبل جنگ تا زهای هرروزمی کو بند !
رسیده نوبت سوریه ی سرگشته درآتش !
گراین هم بگذ رد بروفق امیا ل و مرادشا ن
هجو م آ رند اینهاران گیتی
بی محابا
برسرایران !
و
اما
ما ؟
که این سان مانده خاموش ایم ،
ا گرتا فرصتی باقی ست ،
به این تهدید بنیان کن نیاندیشیم؟
نبندیم راه را برسیل جاری شقا وتها ،
که بنیان می کند درزیرنام" یاری"و
یا خدعه وارانه شعاری
چون " دفاع از حق و آزاد ی"؟ !!!
نگیریم پرد ه گر ،
ازچهره ی د یوان ملعونی که پنهانند
پشت آ ن ؟
نگردیم همچو سدی برهجوم سیل این فرهنگ پرنیر نگ ؟
چه خواهد ماند مان فردا، به رخ
جزسرخی یک شر م ؟
چه خو اهد ما ند مان فردا به جان
جزلکه ی یک ننگ ؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد