logo





محبوبترین سرود ایرانی- سراومد زمستون

سه شنبه ۲ اسفند ۱۳۹۰ - ۲۱ فوريه ۲۰۱۲

بیژن باران

bijan-baran.jpg
ترانه سراومد زمستون محبوبترین ترانه موسیقی ایران، در مقطع انقلاب 1357 یعنی 3 دهه پیش، بود. این ترانه از رادیو انقلاب، 2-3 میلیون نوار کاست دستفروشان خیابانی، کنسرتهای سچفخا در شهرهای مختلف ایران و جهان پخش شد. آنرا خواننده های فراوان خوانده، زیر لب میلیونها ایرانی زمزمه شد. رمز دلنشینی این ترانه با تاکید بر شعر، محتوا، خواننده، آهنگ، وزن هجایی واشکافی می شود. بررسی آرایه های ادبی ترانه سراومد زمستون بخاطر محبوبیت بیسابقه آن نیاز به فرصتی دیگر دارد. این ترانه تلفیق موفق آرایه های صوتی، تصویری، طبیعت زمستان/ بهار، زبان محاوره، تمرکز روی امید و پیروزی می باشد.

محبوبیت این ترانه بخاطر عوامل زیر است: 1- زیبایی و تمرکز روی ثنویت طبیعت و نوید پیروزی. فصول در فرهنگ ایرانی برای کل مردم از کودکان تا میانسالان و پیران جذاب می باشد. بطوریکه اکثر تعطیلات سالانه مربوط به فصول می باشند. جشنهای مربوط به تغییر فصل، بیانگر این است که آنها در مرحله کشاورزی غالب بر جامعه شکل گرفته اند.

2- کاربرد زبان محاوره پایتخت شعر لحن را "خودمونی" می کند. 3- صدای صمیمی و زیر تنور یک خواننده خلقی و صمیمی جدا از تفاخر قومی و فردی می باشد. 4- پخش گسترده مکرر آن بوسیله رادیو انقلاب، پخش 2.2 میلیون نوار کاست بوسیله سازمان غیرانتفاعی فراگیر ورای دینها در دکه های خیابانی و پیشگام دانشگاهها، اجرای مکرر گروههای موسیقی مترقی هوادار سازمان.

5- انطباق تم با مرحله تاریخی یعنی شکست قریب الوقوع استبداد و اوج شور انقلابی مردم؛ خیزش تمام اقوام فلات در شور انقلابی بضد استبداد 2500 ساله شاهنشاهی. 5- تنظیم ارکستراسیون موسیقی پاپ با ادغام ملودی قدیمی ارمنی، پیشدرآمد خلاقانه شورانگیز؛ کاربرد سازهای ایرانی و غربی، تجسم اصوات کلمات در آهنگ نتها؛ حالت عاطفی خوش بینانه، مثبت، پیشگویانه پیروزی نزدیک. موسیقی غربی مترقی در ردیف آثار تئودراکیس یونانی با اجرای سازهای ایرانی و غربی بدون تعصب نسبت به ارجحیت یکی بر دیگری.

کل ترانه/سرود سر اومد زمستون بازتاب 40تیکه بودن فرهنگ اقوام فلات ایران یعنی ملودی ارمنی، شعر بزبان محاوره فارسی با محتوای یکپارچگی شور انقلابی، خواننده زندانی سیاسی بدور از شهرگی طلبی، ارکستراسیون مدرن غربی، پخش بوسیله سازمان فراگیر چپ از کرد، ترکمن، فارس، آذری، بلوچ، خوزی، شمالی می باشد.

فرهنگ اقلیتها. فلات ایران اقلیتهای دینی یهودی، ارمنی، آشوری، بهایی، سنی، بیدین، دراویش دارد. نیز این فرهنگ دارای گرایش فرهنگی مطلق گرایی، تعمیم، تفرعن، زیاده طلبی، امپریال، جهانی، سیطره، شوونیزم می باشد. این گرایش در تاریخ به ضمیر فرهنگی اکثریت در حاکمیت تصعید کرده. از این زاویه سایر اقوام –چه مهاجم چه اقلیت- شهروندان درجه 2 هستند. تازیان، تاتارها، ترکان، افغانها، انگلیسیها، لرها، کردها، خوزیها/ عربها- در ذهن اکثریت حاکمیت تحقیر می شوند.

تعمیم یکی از ذهنیات مورد علاقه اکثریت است. طرفدران سلطنت دوره هخامنشیان و ساسانیان را به تمام تاریخ 3 هزار ساله تعمیم می دهند؛ تضادهای درون حتی همین 2 نظام را هم بحساب نمی آورند. کودتای داریوش بضد گئومات مصلح، کشتار مزدکیان بوسیله انوشیروان- 2 نمونه از ذهنگیرایی اینان اند. بنا به پژوهشهای ژنتیکی، تنها 30% ایرانیان حامل ژن آریایی اند؛ اکثریت جامعه از بومیان فلات و مهاجمان از 10هزار سال پیش اند. آثار تمدن شهر سوخته/ بلوچ، ساوجبلاغ/ طالقان، عیلام/ خوزستان، کناره های خزر/ گیلان غیر آریایی بوده؛ نزدیک به تمدنهای موهنجادارو، هارپا، دراویدی دره سند هند و پاکستان اند.

اسلام هم یکی دیگر از این تعمیمات ذهنی است. از نظری سلفیهای عربستان و پاکستان شیعه اقلیت غیرسنتی است. پس تعمیم جزء شیعه اثنا عشری که خود جزیی همراه با شیعه اسماعیلی پاکستان، علویهای سوریه است، به کل اسلام نوعی مجاز است تا واقعیت. در حالی که امروزه تعداد شیعیان که در ترورهای کور سنیان در پاکستان، افغانستان، عراق، بحرین، یمن بقتل می رسند بیشتر از کشته شدگان شیعیان بدست آمریکا و اسراییل است.

نیز شیعیان در کشورهای سنی همسایه از جمله بحرین، عربستان، پاکستان- شهروندان درجه 2 تلقی می شوند. تا جاییکه دولت ایران در منطقه مسلمان خاور میانه ایزوله شده؛ به آمریکای جنوبی عمدتا خاجپرست برای حمایت گرایش دارد. بخاطر روح قانون اساسی شیعی، بیدینها و بهاییان از حقوق شهروندی ساقط اند. جوانان بهایی بخاطر عدم رسمیت دینشان از مبارزات آزادیخواهانه و مقامات دولتی بکنارند. در حالیکه طاق پرشکوه میدان آزادی را یک آرشیتکت جوان بهایی طراحی کرده.

این تعمیم ذهنی، فقط مختص فارسها نیست. قلیلی از روشنفکران آذری نیز این نوع تکبر آقامنشانه را هم دارند. برای آنها اقلیم آذربایجان یک مطلق ترک است؛ در حالیکه این اقلیم واقعا یک 40تیکه آیینه فلات ایران حاوی اقلیتهای ثانوی فارس، تالشی، کرد، ارمنی، آشوری، یهودی، بیدین اند. پس از جدایی آذربایجان سرنوشت این اقلیتهای ثانوی چه خواهد شد؟ هر کدام جدایی طلبی پیشه خواهند کرد؟ تازه مگر مبارزه برای دمکراسی در جمهوری آذربایجان یا اقلیم کردستان عراق بضد استبداد و فساد حاکمیت دولتمردان قبیله ای پیشامدرن آذری یا کرد بپایان رسیده؟

اقلیتها در فلات ایران فرهیختگان فرهنگی و سیاسی خود را دارند. در 100 سال گذشته تنها یپریم خان ارمنی به شغل دیوانی حکومت نایل آمد. دولت ایران به اقلیتهای دینی اجحاف کرده؛ اقلیتها را وادار به گزینش مشاغل آزاد و تجارت می کند. در کشوری مانند ایران با 90% تولید نفت و گاز در دست دولت، دولت از دین اکثریت جامعه- ضیق و تضیع فرصت برای اقلیتهای دینی را شدیدتر می کند تا در یک جامعه سرمایه داری خصوصی غیردولتی. دکتر اپریم اسحق آشوری، حییم یهودی، آوتیس سلطانزاده و وارطان سالاخانیان ارمنی الاصل- چند نمونه از این فرهیختگان مترقی غیرشیعی اند. بخاطر تضییع حقوق شهروندی، اقلیتهای دینی انگیزه مبارزه برای تغییر سیاسی را از دست می دهند؛ دولت خلاقیت سیاسی شان را برای تعالی جامعه بی اثر می کند.

با پیدایش حزب اجتماعیون-عامیون و در کنار آن مجاهدین و ارسال برنامه و اعلامیه های آن پیرامون ایران به داخل کشور کمک به گسترش آگاهی نسبی می شد. سوسیال دموکرات های ارمنی ایرانی در تبریز، بر عکس، بیشتر از خانواده های غیرکارگری برخاسته بودند. برخی از آنان در روسیه تزاری یا سوئیس، تحصیل کرده؛ با اندیشه های سوسیال دموکراسی آشنا شده بودند. اینان مستقیما وارد به کار تبلیغ در میان کارگران کارگاه های کوچک و سازمان دادن آنان شدند. در یک دوره ی بعدی هم اینان بودند که حزب دموکرات دوران مشروطه/ مجلس دوم را ایجاد کردند، اگرچه در تاریخ کسان دیگری بنادرستی چون پایه گذار و رهبر شناخته شده اند. از سال ۱۲۹۸ به بعد، با پیوستن متفکری چون آوتیس سلطانزاده به آن، سطح فکری آن ارتقاء زیادی یافت. http://www.asre-nou.org/php/view.php?objnr=19303 خسرو شاکری: خطوط کلی جنبش چپ ایران.

در 100 سال گذشته حقوق مدنی برای اقلیتهای دینی برای شرکت در دولت شیعی تضییع شده اند. تنها در صدر مشروطیت یپرم خان ارمنی رییس پلیس تهران شد. برای این اقلیتها تنها کار آزاد، مقاطعه کاری، خدمات مانند شیرینی پزی و خیاطی امکان داشتند. در این 100 سال حکومتهای خودکامه، اقلیتهای دینی یهودی، آَشوری، ارمنی، سنی، بهایی، بیدیینها حق خدمت در هیچ ارگان دولتی را نداشتند. تا سقوط سلطنت جوانان آشوری، ارمنی، سنی، بیدین در مبارزات آزادیبخش شرکت داشتند.

اگرچه شکنجه مرگ آور در مورد وارطان، گایگ، پیگرد مبارزانی چون اردشیر آوانسیان، دکتر اپریم اسحق، یرواند آبراهامیان، چند نمونه نامآوران اقلیتی در مبارزه آزادیبخش اند. در تظاهرات 20 دی 39 گورگیز، دانش اموز شجاع آشوری، از دبیرستان شرف پیشاپیش صف دانش آموزان در محاصره پاسبانها بود. پیشاز جمهوری فعلی، جوانان اقلیت دینی در مبارزات شرکت می کردند؛ اگرچه سالمندان آنها حق شرکت در دولت را نداشتند.

اقلیتها فرهنگ خاص خود را دارند. حتی بیدینها آداب و رسوم غیردینی خود را در جهان و ایران دارند. مثلا در غرب بیدینها مانند ا بیلیون هندو اغلب جنازه را می سوزانند. در مراسم ازدواج و عروسی خلاقیت فردی و منطق بکار می برند؛ لذا بنا به سنت دینی رفتار نمی کنند. آنها تعصب نسبت به دیگر ادیان نداشته؛ در فرهنگ خود مقولاتی مانند کافر، نجس، حلال/ کوشر، اساطیر دینی نداشته؛ در عوض صاحب فرهنگ پیشرو مدرن یعنی قانون شهروندی، آزادی اعتقاد-بیان- اجتماع می باشند. آنها روی خلاقیت فردی تاکید می کنند نه سنت قدیمی، قبیله، قوم. بیدینها در سراسر جهان اقلیت اند؛ ولی ملاط دولتها و ادیان در عصر نو می باشند. آنها متحدین سکولارهایند.

موسیقی و رقص اگرچه جنبه زبانی قومی ندارند ولی باز در رابطه با طبیعت گوناگون و ساکنان جدا از همسایگان، رنگ و آهنگ قومی دارند. هر قومی دارای ملودیها، پوشاک، خوراک، آداب، وجنات ظاهری بنا به طبیعت محاط بومی بوده؛ در عین حال وجوه مشترک انسانی مانند شادی، غم، تفریح، عشق را با دیگر انسانهای جهان دارند. برخی دیگر از مظاهر فرهنگی بومی اند. موسیقی ارمنی، کردی، آذری، بندری، گیلکی، بختیاری، یهودی، بلوچ، پاپ، کلاسیک، غربی- هر کدام لحن ویژه بیان عواطف و پندارهای ملل خود را دارند.

هنر زندان. در زندانهای رژیم ساقط جوانان غیرشیعی هم وجود داشتند. ارمنیها و آشوریها از شهامت ویژه ای برخوردار بودند. اینرا در تیم بوکس ایران پیش از انقلاب 57 هم می توان دید. این جوانان هر کدام به گنجینه فرهنگی اتنیک/ قومی خود آشنا بودند. لذا بهنگام غم در زندان و تب شکنجه شعر و موسیقی خود را زمزمه می کردند. در اوین، قزل قلعه، عشرت آباد هم که زندانیان سیاسی بیشتر بودند؛ پس از کودتای 28 مرداد 32 ، کلی شعر و ترانه ساخته شده اند.

البته بحثهای اقناعی و رویهم ریختن معلومات سیاسی زندانیان منجر به پیدایش آثار گرانبهایی چون تاریخ 30 ساله جزنی در تاریخ و سیاست شد. در بیرون از زندان هم برخی ترانه های ویگن، خوانندگان آذری، بلوچ، گیلانی، کردی در ترکیب ملودی قومی با شعر بزبان اقلیت یا فارسی قابل ذکرند.

در زندان بقول تئودراکیس "آزادی فردی و آزادی اجتماعی" پنهان از زندانبان انبار می شود. ترانه سر اومد زمستون استعدادهای هنری دیگری را تحت تاثیر قرارداده؛ خلاقیت آنها را در جامعه دامن می زند. صدای مردم را ورای رسانه های دولتی به جهانیان می رساند. در خارج از زندان انسانها، گروهها، نهادهای جهانی - آثار هنری در راستای مبارزه برای تغییر در کشور را پذیرا می شوند؛ تبلیغ می کنند. ترانه مستم مستم کردی را آیدی گورمه Eydie Gormé در موسیقی راک آمریکا دهه 50م و می خوام برم کوه را مانیکا جلیلی در موسیقی فولک سده 21م آمریکا رواج دادند.

موسیقی نواخته می شود؛ نمی تواند مسکوت بماند. کودکان، پیران، جوانان آنرا زمزمه می کنند. موسیقی دوستی را دامن می زند. زندانی آرمان/ ایده الوژی را زندگی می کند. برای او فرد گروه است؛ گروه فرد. زندانی آرمان زنده است؛ دوستدار آزادی، رهرو مبارزه برای تغییر. او با هوش و خلاقیت خود در راه آزادی تشکل می یابد.

در استبداد زندان دانشگاه برای امکان رشد فکر جمعی است. آثار فرهنگی زندان منجر به کارهای سترگ اجتماعی مرحله بعد از زندان- مانند ایجاد حزب، چاپ کتاب، خصایل/ منش سیاسی در جامعه می شود. پس از آزادی در شهریور 20 ش "53 نفر " موتور پیدایش بزرگترین حزب در ایران شدند. نیز از طریق زندانیان آزاد شده یا خویشان شان در جامعه یا خارج، آثار فرهنگی از زندان به جامعه قاچاقی رد شده؛ در شرایط بیرون تکثیر و تنظیم می شوند.

زندان سیاسی برهنگی تضاد قدرت و شرافت در جامعه است. تئودراکیس می گوید: "انسان جذب نور آزادی می شود." در زندان است که شعر از قفسه کتاب خارج شده در قفس زندان بین انسانهای شرافتمند گروهی خوانده می شود. طنین ترانه ها در بیرون مانند بهمن عظیم در امواج انسانی تکرار می شود. زندانی سیاسی خواهان تغییر وضع موجود بوده؛ در حالیکه زندان یعنی بازجو و زندانبان برای تحکیم وضع موجود است.

در زندان، در لحظات تنهایی و غم، این فرهنگها بفرد مدد می رسانند. فرد با ترنم موسیقی و ترانه بیاد روزهای خوش با خانواده و دوستان در آزادی گذشته می افتد. لذا زندان نه تنها آلیاژ فکری اقوام شده؛ بلکه ترابری فرهنگی بین اقوام در 4دیواری کوچک را تسهیل می کند. مثلا ترانه های لری، ارمنی، ترکی از یک همبند به همبند دیگر القاء می شوند. در زندان هنر، شعر و آرزو در یک اثر هنری تجلی می کنند. نقاشی های جزنی، شعرهای سعید و سرودهای گروهی در زندان – نمونه های عرضه ی هنری در عرصه فرهنگی با خلاقیت و نقد همبندان اند. برنامه های آینده هنرمند پس از آزادی بماناد؛ نمونه های موسیقی تئودراکیس، نمایشهای سعید، فعالیت هنری داوود را می توان نام برد.

لذا نتهای ملودی حامل هجاهایی شعر برای القای فکر زندانی می شوند. در این فکر تجارب گذشته، شرایط روز، امید به پیروزی آزادی در کلمه، وزن، لحن جا می افتند. سپس این ترانه آهنگدار بوسیله گروه زندانی برای دلنشینی بیشتر ویرایش می شود. معمولا یک شاعر مشهور آنرا ویرایش زبانی می کند. در بیرون از زندان، آهنگساز در شرایط امروزی با تخصص و ذوق خود اجرای ترانه را به روز می کند، جلا میدهد. این شرایط عمومی پیدایش ترانه های زندان است که از فاشیزم اسپانیا 1935-1975، خونتای یونان 1967 - 1974، پارتیزانهای ایتالیا در ج ج 2 تا چپهای شیلی پس از کودتای 1973، کودتاهای نظامی ترکیه دهه 70م، عراق بعثی، ایران 1300-1357، جنبش هند بضد استعمار در 1939 تقریبا مشترک اند.

سراومد زمستون. در این شرایط بود که ترنم ملودی ارمنی ساری سیرون یار/ یار زیبای کوهستان به دل گروه زندانی فارس نشت کرده؛ یک ذهن مستعد را برای شعر گویی برانگیخت. درونی کردن اخبار بیرون زندان، امیدهای زندانی، ترنم ترانه، پندارهای فرد مستعد، تجلی سرکوب دولت در نظام زندان- منجر به چینش کلمات موزون، بخاطر غذغنی کاغذ/ مداد، در ذهن فرد حساس می شود.

وزن هجایی وزن طبیعی زبان فارسی است که در هزاره های دور در اثار ادبی کتبی و شفاهی بکار می رفت. از 1000 سال پیش زیر یوغ وزن عروضی تازی به فترت افتاد. ولی در سده 20م وزن هجایی با بدایع نیما و نوآوری شعر سپید شاملو جانی 2باره گرفت. گروههای سیاسی، محافل ادبی، نشریات تخصصی، نظرات مدرن- خلاقیت توده های شهری را دامن زدند. این خلاقیت در عرصه های هنر و ادبیات شکوفان شد. سازهای نوین، ارکستراسیون، شنوندگان فراوان، بینندگان سنین مختلف از کودک تا برنا و پیر- زمینه های گسترش موسیقی پاپ شدند. دیگر هنر از دربار به مراکز توده ها کوچ کرده بود. لذا به روز کردن قالبها، انواع، محتوا شعار روز بود.

مقایسه سرود ای ایران در ج ج 2 و اشغال کشور بوسیله متفقین، ترانه مرا ببوس در مقطع کودتای 28 مرداد 32 با مرحله استیلای جناح راست وابسته بر دولت، سراومد زمستون در انقلاب بهمن 57ش نکات مهمی را در جامعه بسته جهان سوم آشکار می کند. زبان فارسی سره ملیگرا در تقابل نیروهای اشغالگر متفقین و زبان فارسی معیار روشنفکران شهری مرا ببوس را می توان با لهجه گفتاری پایتختی "خلقی" سراومد زمستون مقایسه جامعه شناسانه کرد.

محتوای سرود اولی ابراز غرور ملی در باره خاک میهن، مضمون ترانه مرا ببوس وداع و وعده دیدار در آینده بهتر 2 انسان بوده؛ محتوای ترانه/ سرود سر اومد زمستون گذر از سیاهی شب به سپیدی انقلاب و بهار آزادی بود. هر 3 این تمها بر محور تجرید ثنویت ایرانی با 3000 سال قدمت می باشد. تضاد 2گانگی من-دشمن، سفر– بازگشت و سیاهی- سپیدی روی 3 جنبه تغییر سیاسی دولت، مکان انسان و تغییر فصول/ زمان محیط انسان می باشد. این تجرید در شعار "استقلال، آزادی، جمهوری" تظاهرات میلیونی مقطع انقلاب 57 دیده می شود. ‏21‏/02‏/2012

منابع. بیژن باران، وزن هجایی زبان گفتاری در شعر نو، عصرنو 2012.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد