بهروز گیلک

چشمی کنار پنجره انتظار

برای هشتاد دو سالگی "سایه "

هوشنگ ابتهاج سمیعی ششم اسفند سال ۱۳۰۶ در شهر رشت متولد شد. او با نخستین شعر هایش تخلص " سایه " را برای خود برگزید. اولین دفتر شعرش را که " نحستین نغمه ها " نام دارد در شهر رشت توسط انتشارات " طاعتی " در سال ۱۳۲۵ منتشر کرد. کتاب های دیگر او سراب، ۱۳۳۰،سیاه مشق، ۱۳۳۲،شبگیر، ۱۳۳۲،زمین، ۱۳۳۴،چند برگ از یلدا، ۱۳۴۴،یادنامه، ۱۳۴۸ (ترجمه شعر تومانیان شاعر ارمنی، با همکاری نادرپور، گالوست خاننس و روبن)،تا صبح شب یلدا، ۱۳۶۰یادگار خون سرو، ۱۳۶۰،حافظ به سعی سایه (دیوان حافظ با تصحیح ابتهاج)،تاسیان ۱۳۸۵ (اشعار ابتهاج در قالب نو)



Afsaneh-jangjo1.jpg
افسانه جنگجو

جنازه

خودم را می نگرم
که بر دیوار آویزان شده است.
چشمان از حدقه درآمده اش مرا می نگرد.
خاک گرفته ام، خاک.
پرده ها، گوشها؛



جهان آزاد

نوروزخوان : *

آن قاصدان مهر کجایند
آیا از آن حصار نمی ایند
تا با سرود " باد بهـاران"
تا با خروش " گـل به گلسـتان"
هر خانه را به مژده ی نوروز
در زنند



جهانگیر صداقت فر

نوروزانه

نوروز نوید نوبهار آورده است
عیدی، خنکای کوهسار آورده است
دلسوختگان ِ فصل بی باران را
امسال دلی امیدوار آورده است



alireza-jabari.jpg
علی رضا جباری

چكاوكان...

درگرامي داشت خاطره زنده ياد جعفركوش آبادي، شاعر معاصر ايران

هان مباد !
كاين چكاوكان نغمه خوان
درهجوم بي امان لشكرخزان
به خاك سرد
اندر اوفتند.



vida-farhoudi4-s.jpg
ویدا فرهودی

رسیده صبرمان به سر!

رسیده صبرمان به سر پرنده را رها کنید
در این زمانِ نوشدن، کلون حبس وا کنید
ز نای خاورانمان، سرود لاله بشنوید
و خفتگان خاک را یکی یکی صدا کنید



reza-hiwa.jpg
رضا هیوا

سرود دربدری

(تبعید)

نگاه ها همه به توست
حرف ها همه ز توست
آه ها
رنگِ خونِ تو دارند
و فریادها
به سویِ تو جاریند



bishetab.jpg
رضا بی شتاب

درختِ خانه

نمی خواهم نه اندوه وُ نه این غم
بجز شادی نجویم بیش یا کم
ملال وُ درد وُ بیماری بمیرد
ز هم پاشد همه این طاق وُ تارم



امیر مهاجر سلطانی

پُل

اون‌شب کار خیلی بی‌ریخت بود. دریغ از یه مسافر! اگه یه بخت‌برگشته‌ نشسته بود تو یه ‌رستوران، در عوض چِل تا چشمِ نابکار تیر شده‌ بود طرفش، تا کی لُقمه‌ی آخرو بده پایین و پاشو بذاره بیرون و تاکسی بگیره. کار که به چنین فلاکتی بیفته، دیگه به‌اش نمی‌شه گفت، کار؛ خِفّته! برا همین، هر دفه که کار به پیسی و چه‌کنم چه‌کنم ‌‌می‌افته، جنگی گازشو می‌گیرم سیِ خونه.



bijan-baran.jpg
بیژن باران

اروتیسم خیام

خیام داهیانه افکار فلسفی خود را در شعر با بیانی اروتیک ارایه داده؛ تا عوام و خواص با شنیدن/ خواندن یکی دوبار، آنرا فراگیرند. او یا مستقیم با نامبردن اعضا و افعال بدن یا با آرایه های ادبی/ بدیعی (استعاره، تشبیه، تمثیل، ایهام، کنایه) اندیشه های فلسفی خود را در لذت تنانگی تصویر میکند.



sohrab-aarabi-s.jpg
عفت ماهباز

بی تو سهراب

برای پروین که سهراب است دگر

بی تو سهراب
بهارست سر راه
سبزه و نرگس و سنبل
در راه



sahar.jpg

ایران خودم سلام و علیکُم

آواز های حاجی فیروز
برای کوچـه های بهـــار

ایران خودم هف سینو جور کن
از سفرهء عید غصه رو دور کن

ایران خودم ظلمتو ورچین
سبزی رو بکار کنار پرچین



mehdi-shad.jpg
مهدی استعدادی شاد

نه شرقی، نه غربی، لیکن فقط منزوی

در واقع مایی که خود را نقطه پرگار هستی فرض کرده بودیم، بایستی شعار میدادیم نه غربی، نه شمالی، زنده باد جنوب شرقی. چرا که این شعار بیشتر با وضعیت ما جور بوده است. چون برای آنکه به چین برسیم، یعنی رسیدن به این پشتیبان امروزی نظام خلیفگانی در ایران، میشود از راه پاکستان و هند به آنجا رفت. یعنی از جنوب شرقی ایران.



Pegah03-s.jpg
مهرانگيز رساپور (م. پگاه)

پايان جنگِ شاعران بر سر سمرقند وبخارا!

دیدم با توجه به اين که تا کنون يا آنجا که من می‌دانم هيچ زنی به پاسخگويی به اين بذل و بخشش به ميدان نيامده است، با ارادتی که به شعر و رندی حافظ دارم، شايد بشود اشتباه او را جبران کرد و سمرقند و بخارا را پس گرفت و به اين جنجال پايان داد. اما بايد طوری رندانه وارد معرکه شد که پس گرفتن سمرقند و بخارا را خودِ حافظ اعلام و تأييد کند تا کار، اعتبارِ تمام يابد و رسمیت داشته باشد، اگر چه اين فتح به دست «پگاه» باشد!



جهانگیر صداقت فر

از ارادتمندی

ذاتا باری
زبونانه چاپلوس باشی اگر حتا،
تا توانگر باشی،
دوستت می دارند.



Reza-Baygan-s.jpg

یک روز قبل از دیروز

من بودم و وعده ملاقاتی که بایدم که حتماً می رفتم وحادثه بود که پشت حادثه خود را نمایان میکرد. مدت زیادی نبود که در خیابان حضور داشتم . هنوز صد متری طی مسیر، در پیاده رو سمت راست ( یا چپ ) خیابان و بسمت محل ملاقات نکرده بودم ، که مشاهدگر و ناظر چندین حادثه شده بودم . تمام تلاش من این شد که بتوانم جان خود را از این مجموعه حوادث که هرکدامشان یک رنگ و یک فرم و یک دردِ خاص خودش را داشت حفظ کنم .



برزین آذرمهر

فولاد ِآب دیده

با پتک کینه ،
آهن ِ دردی مذاب را
می کوبم و
به خون دلش
آب می دهم!



مسعود دلیجانی

سپیدیْ جاودان

چه رازی نهفته بود؟
که پژواک جادویی ِ "انسان خدایی" ات
پیچان در گوش ِ رنج بر جبینان ِ کشت و کار



pegah02-s.jpg
مهرانگيز رساپور (م. پگاه)

پگاه و بخشندگی حافظ

شنيدم خواجه‌ی شيراز، ميان جمع میفرمود:
« ”پگاه“ است آنکه پس گيرد، سمرقند و بخارا را ! »
* * *
بدين فرمايش نيکو که حافظ کرد می‌دانم،
مگر ديگر به آسانی کسی ول می‌کند ما را !



Afsaneh-2.jpg
افسانه جنگجو

ردیف


زمین می روید و تا تو زمینی، دوست بوی دوست می دهد.
آتشی بگیریم از غوغای پرنده ها
که پرواز دهی آواز بلندم را، که روز چرخ می خورد، که شب چرخ می خورد
همچون انارِ گل باغچه ای
از دختران هنوز نابالغ.



مجـيـد فلاح زاده

"بي‌شيشكي هرگز"؟!
("كمدي (فارس) در يك پرده")

طرح محو و رنگ پريده‌ي باغي كه كاراكتر بهشت عدني دارد. در وسط صحنه تخته سياه بزرگي است كه بعداً قسمت جلوي ميز رئيس دادگاه خواهد شد. با روشن شدن تدريجي صحنه، دو نفر را مي‌بينيم كه به صحنه داخل شده و در حاليكه به‌حالت پانتوميم با يكديگر بحث و جدل مي‌كنند به‌طرف تخته‌ سياه مي‌روند. يكي از دو نفر لباس معمول امروزي به‌تن دارد و ديگري عبا و عمامه‌اي به‌تن و به‌سر. مقابل تخته سياه كه مي‌رسند نفر اول پْرشور و پْرهيجان كلمه‌ي "مار" را بر روي آن نوشته و به نفر دوم كه با تمسخر او را مي‌نگرد نشان مي‌دهد؛ نفر دوم هم با مهارت و سرعت شكل "مار" را بر تخته سياه كشيده و به آن اشاره مي‌كند.



bishetab.jpg
رضا بی شتاب

خوابِ خرگوش

ای رفته به خواب وُ خوابِ خرگوش
بر ظلم وُ ستم کشیده سرپوش
انجام وُ سرانجامِ تو جادو
زان گِردِ سرت هاله ی منقوش



reza-hiwa.jpg
رضا هیوا

میهمان بهاری

(نوروز نامه)

و چنین بود که بانوی من
در لابلای واژه هام
آشکار چون بهار
پنهان شد



میرزا تقی خان

پرداخت حقوق بشر در حضور دیگران

دوشنبه این هفته شورای حقوق بشر در ژنو تشکیل جلسه داد تا به مسئله نقض حقوق بشر در ایران رسیدگی کند.خبرنگار ما گرچه نتوانست در این جلسه شرکت کند، اما توانست یک جورهائی از رئیس شورا بپرسد قربان، چه نتیجه ای از رسیدگی به مسئله حقوق بشر در ایران گرفتید؟



barahani.jpg
رضا براهنی

سخنی در پاسخ مقاله ی "سخنی با دکتر رضا براهنی"

رسم من که رسمی چندان غیرعادی هم نیست، این بوده که عموماً به مقالاتی که اثباتاً و نفیاً در حق آثار قلمی و عقاید ناچیز من نوشته می شود، پاسخ ننویسم، اما هرگز آنها را نادیده نگیرم ـ همانطور که در حافظه ی خود نادیده نمی گیرم ـ و بعداً در خلال نوشته های دیگرم، تا آنجا که امکان دارد، آنها را به درون مباحث دیگر تحویل دهم تا حق مطلب را با حفظ شأن نویسنده و موضوع در آن جا ادا کنم. استثنا بر این قاعده ی شخصی زمانی پیش می آید که نویسنده ی متنی، ضمنِ داشتن حسن نیت در گفتار و نوشتار خود، مرتکب اشتباه فاحشی در برداشت های من از موضوعی شده باشد که یا به خاطر روشن نبودن موضع گفتار و نوشتار من پیش آمده، یا به خاطر سوءتفاهم و سوءنیت، که بی پاسخ گذاشتن موضوع ممکن است حقیقت را لوث کند و سوءتفاهم های بعدی را بر گرده ی مطلب بنشاند.



»  برگ هایی از یک دفتر...
»  داستان یک روح دردوجسم
»  روزگار ما به روایت رُباعی
»  از زخم قلب آمان جان
»  تقسیم کار تاریخی
»  حضورت هماره ست
»  نشانی
»  حسرت
»  شیهه ی بهمن
»  شاعر گمشده‌ی ترانه‌ای انقلابی
»  روز عشاق و، «عشق خرمگس» !
»  گل ِ من‌ای بهار ِ آزادی!
»  "برای شکوفه های بر باد"
»  بیست و دو
»  آن روز
»  غفلت
»  یه شب مهتاب
»  حضورت
»  صفرکمتر، زندگی بهتر
»  دختر تاریخ
»  «موج در موج است ميهن، سينه را دريا کنيم!»
»  كشور زنان در شاهنامه
»  شاعرِ سرخانه
»  در چهارمين جشنواره تئاتر ايرانی هايدلبرگ ؛ " فصل سبز" بهترين نمايش به انتخاب تماشاگران
»  سیف فرغانی فریاد ستمدیدگان
»  خورشید زمانیم
»  به اجاقت قسم
»  کتاب سبز بانو
»  روزگار ما به روایت رباعی
»  صبحِ سوم
»  در وقت، هر چه بکاری سبز می‌شود