نگارش 20 فوریه 2010
1- در خبرهای هفته پیش آمده است که آژانس انرژی هسته ای در گزارشی اعلام کرده که، بنا بر اطلاعی درست، رژیم ایران در صدد ساختن کلاهکهای اتمی است. مفسران سیاسی غربی هم گمانه زنی کرده اند که شورای امنیت سازمان ملل در روزهای آتی تحریمهای بیشتری علیه ایران را به تصویب برساند.
در این رابطه وزیران خارجه کشورهای ریز و درشت غربی نگرانی خود را اعلام کرده که ایران مسلح به بمب اتمی فقط همسایگان خود را تهدید نمیکند بلکه همزیستی جهانی را به دامن خطر میافکند. ایشان بر این باورند که منزوی سازی ایران از روابط اقتصادی و معاملات تجاری میتواند مانعی برای دستیابی ایران به بمب اتم باشد.
بر این منوال حتا وزیر خارجه روسیه که کشورش از اختلاف ایران و امریکا بهره برده، نیز به توافق با غربیها نزدیک شده که تحریم میتواند ابزاری برای تعلیم و تربیت قدرتمداران ایرانی باشد.
در این میان تنها چین است که با داشتن حق وتو در شورای امنیت به توافق بر سر تحریم علیه ایران پاسخ مثبت نداده است. حتا اگر چین تا به آخر پشتوانه سیاست و دیپلماسی رژیم ولایت فقیه بماند، و حاکمیت ایران بتواند با تکیه به اژدهای چینی به قایم باشک بازی خود با اذهان عمومی ادامه دهد و خرک لنگان خود را به مقصد برساند، از آنجا که چین با هزار و یک حلقه مرئی و نامرئی به بازار جهانی وابسته است و بزرگترین طلبکار ایالات متحده بشمار میرود گره انزوای بین المللی ایران گشوده نخواهد شد.
2- عنوان مطلب حاضر چه میگوید؟ ذهن شما را به کجا میکشاند؟ آیا تمام پیامش روشن است؟ بهر روی، به جز یادآوری هیجان سالهای انقلاب علیه نظام سلطنتی و شعارهایش، چند اشاره ضمنی دیگر هم دارد که با شرح و توضیح میشود آنها را به نشانه های آشکار بدل کرد.
ولی پیش از پرداختن به تفسیرکیمیاگرانه که پدیدۀ پنهانی را به چهرۀ نورانی و قابل رویت تبدیل میکند، لازم است همنوایی خود را سرزنش کنیم که همرنگ جماعت شده و شعار موزونی را برای یادداشت خود جعل کرده است.
البته همنوایی نامبرده که زرنگی برای جلب توجه بیشتر است، فقط در امر جعل و تکرار آئین و ایده حاکم نیست. در این نکته هم هست که رهنمود شعر و هنر مُدرن را که آشنا زدایی بوده است به دست فراموشی بسپارد و مثل عادت هموطنان همیشه در صحنه برای گفتن هر حرفی، به شعار موزون متوسل شود. به راستی چرا ما ملت به این خلاصه شده ایم که برای جلب توجه فقط شعار دهیم، آنهم شعار موزون؟
بهر حالت در چشم بیگانۀ بیطرف اینکه دیکتاتور را هو میکنیم یا برای رهبر هورا میکشیم، فرقی نمیکند. از این رو بیگانه کاری به پرسش ما نخواهد داشت و پاسخی نمیدهد.
از بیگانه بی اعتنا گذشته، بسیاری از ما هم پاسخ آن پرسش را نمیداند. ولی نتیجۀ شعاردادن همیشگی را، با نگاهی مطلع از حال و هوای جهانیان، میتوان دید. نتیجه ای که چیزی نیست جز تمایز ما از جهانیان واین ممیزه یعنی منزوی شدن از سایر ملل.
3- سی سال پیش از این، جریان غالب در جنبش اعتراضی مردم ایران فریاد بر آورد که نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی.
بخاطر بی اطلاعی عمومی از جنم "جمهوری اسلامی" در آنزمان، البته امروزه میشود پس از خواسته و فراخوان نفی گرایانه نه شرقی و نه غربی بخش ایجابی شعار موزون را با واژه های فلانی و بهمانی پُر کرد. چرا که ما معمولا با واژه هایی نظیر فلان و بهمان کمبود آگاهی خود را از موضوعی خاص و نامی با مسما موقتا میپوشانیم. به واقع فلان و بهمان یاد شده در آن آشفته بازار سال پنجاه هفت نمونه ای از تکبر نادانی و بی خبری جمعی بوده است.
امروزه به عصبیت نیازی نیست. حتا اگر این عصبیت حاصل شرایط ناگوار ایران باشد که مخالفان رژیم حاکم را به پرخاشجویی و روان پریشیهای جور و اجور کشانده است. امروزه میشود در بازبینی خونسردانه آن شعار "نه شرقی، نه غربی، فلانی و بهمانی" را بررسی کرد. بخشی از این بررسی معلوم میکند که شعار یادشده اشکال جغرافیایی داشته و دارد.
به زمانی که "دمکراسی وایمار"ی نتوانست مشکلات پس از جنگ بین الملل اول را با تدبیر و پایداری حل کند، شعار "نه شرقی، نه غربی" از سوی محافظه کاران آلمانی مطرح شد. در آنجا، اشاره های شعار مصداق درستی داشتند. از یکسو، لیبرالیسم آنگلوساکسنی که در قارۀ امریکا برای خود پایگاهی ساخته بود و از سوی دیگر، بلشویسم که هر روزه سرزمینهای بیشتری را به روسیه پهناور میافزود برای آلمانی محافظه کار دغدغۀ خاطر میساخت. این پدیدۀ نکبت و کوته بین فرهنگی، که سپس به نازیسم اجازه رشد و نمو بخشید، خود را نقطه پرگار هستی میدید و در سمت شرق و غرب خود دشمنجویی میکرد.
ولی آلمان کجا و ما کجا؟ وانگهی اکثریت ایرانیانی که طوطی وار شعار نه شرقی، نه غربی، فلانی و بهمانی را سر دادند، انگار یکبار هم که شده به ماکت کره زمین یا نقشه مسطح جغرافیا نگاهی نینداختند. با دفت نگریستند تا دریابند با کی در می افتند و با کجا سر جنگ دارند.
در واقع مایی که خود را نقطه پرگار هستی فرض کرده بودیم، بایستی شعار میدادیم نه غربی، نه شمالی، زنده باد جنوب شرقی. چرا که این شعار بیشتر با وضعیت ما جور بوده است. چون برای آنکه به چین برسیم، یعنی رسیدن به این پشتیبان امروزی نظام خلیفگانی در ایران، میشود از راه پاکستان و هند به آنجا رفت. یعنی از جنوب شرقی ایران.
با اینحال اگر ما سعی رسیدن به چین را داشته باشیم که در صدر جدول اعدام کردن مردمان است، باید گفت که چین خیلی زودتر به ما رسیده است. یادمان نرود یکی از زمینه های اجرای طرح محاصره شهر توسط روستا، ایران بوده است. طرحی که نخست با سوارکاران آخرالزمانی و رهبری اندیشه مائو در چین و کامبوج پیاده شد. در این میانه فقط با یک تفاوت ظریف وجود داشت. این که انقلاب ایشان میخواست مسئله افیون را حل کند و انقلاب اسلامی افیون را به مسئله ملی ما تبدیل کرد.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد