رضا بی شتاب معاشرانِ عشق فرشی ز آتش ست آشیانِ من
پَرپَرزنان منم پریشانِ من
هرگه لهیبِ هول هاله می شود
می سوزدم ز ترس استخوانِ من
میرزا تقی خانزلزله ای که زنان ایجاد کردند دو هفته پیش امام جمعه تهران با طرح یک مسئله علمی و حساب شده، اعلام کرد که زمین لرزه، به دلیل بی حجابی خانم ها روی می دهد. حرفی منطقی که تابه حال هیچ دانشمندی نتوانسته است خلاف آن را ثابت کند.
اما بیش از صد هزار نفر از زنان خارجی با راه انداختن یک کمپین، دوشنبه بیست و ششم آپریل با لباسهای لختی پختی به خیابان ها آمدند تا ثابت کنند که زلزله یک بلای طبیعی است و ربطی به حجاب خانم ها ندارد.
حسن زرهیمستند دیدنی زندگی ایران درودی خانم درودی هرگاه در خیابان های پاریس راه می رود و خاطره های زندگی و آفرینش های خود از فرانسه و شهر هنرآذین پاریس را تعریف می کند، دوربین مقصودلو او را در مسیری نشان می دهد که رو به برج ایفل دارد. دکتر مقصودلو می گوید، این نشانی است از توجه او به مقاومت و ایستادگی هنرمندی که به استواری برج ایفل و به بلندای او در امر فرهنگ و هنر ایران در چند دهه ی اخیر حضور داشته است.
جهانگیر صداقت فر "کاش می شد" کاش می شد با شراب عشق مدهوشت کنم
درقدح ریزم تو را ای نوش جان نوشت کنم
کاش می شد هوشیارانه توی بی خویش را
با خود بی خویشتن یک شب همآغوشت کنم
رضا هیوااعتصاب اما یک مشکل پیش بینی نشده روی داد
قرار نبود که جریان این گونه پیش برود
سگبانان نیز در اعتصاب بودند
و به جایِ آماده کردن سگان برایِ حمله
به رهگذران تراکت میدادند
شهلا آقاپورپنحره دیدار یک بالای حادثه ها
آقتاب به اتاقم آمده ست
صدایم می زند
یخ های خیابان
زیر کفش های داغم
آب می شوند
محمدعلی اصفهانیحرفی بزن، از جنس نان روزی که چرخ ها
از حرکت ايستاد
روزی که رنج و کار
پرچم شد و شکفت
در پيچ و تاب باد
محمد سطوتچند خاطره شیرین ازسرزمین لرستان شهرستان ممسنی بخشی از استان فارس محسوب می شود که بیشتر ساکنین آن را لرهای ممسنی تشکیل می دهند و به گویش خاصی از زبان لری تکلم می کنند. مردم آن به شجاعت و جنگجوئی معروف هستند و در زندگی برروی اسب سابقه طولانی دارند. به این مهم در همان روزهای اول ورودمان پی بردیم و دانستیم که مردان این سرزمین دغدغه ای جز اسب و تفنگ ندارند.
رضا بایگانحسرت حسرت ست مرا
به این
رفاقت
میان دریا و آسمان
که خشم را
بی ریا تقسیم می کنند
اسحاق نجم الدیننگاهی دیگر نوشتن در غربت دشوار است، زیرا که فرهنگ میزبان فاقد ابزار های ادبی لازم برای تبعیدیان است و لاجرم شعر در این حال و هوا از زبان بومی دور می شود. علیر غم این وضعیت ناخواسته ادبیات همگام با جنبش های تحول طلبی و دمکراسی خواهی پیش می آید تا صدای معترضین را رساتر به جهانیان اعلام کند. رسالت ادبیات اعتراضی و ادبیات تبعیدی در حقیقت بازخوانی احساسات، دردها و سرگشتگی های مهاجرین و مبارزینی است که شاعر منعکس می کند. شعر آغازی دوباره می یابد و نوشتن از آنچه بر فریاد علیه ستم گذشته است، پیام شعر می شود.
شهاب طاهرزادهندا چه خواستنی بود
که بر قلب من ماند
چه باید بودنی بود
که در چشمان تو فروریخت
رضا مقصدی
ما آمدیم که دوست بداریم خوب یادم نیست که نخستین بار کی و کجا با سیمای صمیمی ات روبرو شدم. اما به خاطرات خاکستری ام که بر می گردم ترا در حلقه دوستانی می بینم که برای نجات جان زندانیان سیاسی، به اعتصاب غذای چند روزه دست زده اند، در ساختمانی کهنه، با جان هایی تازه و آرزوهایی بلند و بی اندازه.
بیژن باران نقد کتاب: آنتالوژی صدای اعتراض قلم اکثر اشعار از وجدان انسانی شاعران مالامال اند. شاعری پراحساس و نماینده نسل انقلاب که بخاطر حساسیت مجبور به تبعید به غرب شد. این شاعر پرخروش کردستان مریم هوله است. اشعار او جریان سیال ذهنی عدالت خواه است که با تصویرهای سریع حسی و صوتی خواننده را گلباران می کنند. او در اشعارش بدرستی صفتهای نامرسوم را برای اسمها بکار می برد. در سنت ادبی فارسی باران رحمت فراوان بکار رفته؛ ولی هوله "در خشم باران باش" شعری با ریتم سریع در حافظه خواننده می نشاند
مهدی خطیبیتو که فروغ نگاهت به وسعت رؤیاست در انجماد سکوتی ، کسی صدایم کرد
و در غروب جهان ، یک نفر خدایم کرد
من از سکوت می آیم ، سکوت و خاموشی
به شکل درد ، به شکل جنون ، فراموشی
برزین آذرمهرسپاه ماه مه به باغ ِ خرم ِ گیتی بهار می آید
بهار ِ مردم ِ چشم انتظار می آید
به ماه ِخرم ِاردیبهشت ِ خرم پی
به دیده پرچم و گل بیشمار می آید
جهانگیر صداقت فر "نوشداروی زخمدرد آدم" اه، آدمی اما با آدم اگر عشق رأ رعایت می کرد،
پروای داد
والاترین رسالت خلقت میشد،
و عدالت، هرا آینه لالای تسلایش رأ
باز میسرود بر جراحت دل ما.
رضا هیواعادت دوست ندارم که روزهايم همه مثل هم باشند
گوسفندوار
منى که هرگز براىِ به خواب رفتن
گوسفندها را نشمردم
من هميشه به خواب میروم
با ترانه اى بر لب
رامین جهانبگلو: «اشعار سعدی الگوی خشونتپرهیزی است» میترا شجاعی - دویچه وله کدام ایرانی هست که در ایران مدرسه رفته باشد یا آموزش دیده باشد و با گلستان سعدی آشنا نباشد و به قول شما با این شعر معروفش «بنی آدم اعضای یکدیگرند» یا «من آن مورم که در پایم بمالند/ نه زنبورم که از دستم بنالند» آشنا نباشد؟ فقط ممکن است که ما از این اندرزها و حرفهایی که سعدی زده است و از معنای مهم فکر و شعر سعدی در راه تفکر رواداری و خشونتپرهیزی آگاه نباشیم.
هوشنگ معین زادهدر سوگ استاد گرانقدرم شجاع الدین شفا استاد شجاع الدین شفا، ادیب نامدار، مترجم سرشناس، پژوهشگر فرزانۀ ایران، پدر حرکت روشنگری عصر کنونی کشورمان بود. فرزانۀ شجاعی که در یکی از تاریکترین ادوار تاریخ ایران مشعل خردورزی را بر افروخت و با تکیه بر فرهنگ شکوهمند ایران، نبرد گسترده ای را با تاریک اندیشانی که سرنوشت کشور و ملت ما را به دست گرفته اند آغاز کرد.
داریوش همایونزبان رو به گسترش ما از ابوریحان تا امروز ما از ناتوانی فارسی نالیدهایم. ولی این زبان “ناتوان“ در هزار و صدسال تاریخ ادبیاتش از برآوردن نیازهای گوناگون دورههای گوناگون برآمده است و تا هرجا اهل زبان اجازه دادهاند گسترش یافته است. در عصر خود ما چنان دامنه بیانی یافته است که نه تنها هزارسال بلکه صدسال پیش نیز دست نیافتنی مینمود.
شهاب طاهرزادهفاصلهء تو تا صبح پس امید خواهر زندگی ست
و چشمان تو سنگر روشنی
بخاطر همین است
که گلی از باغ صبح
در چشمان تو شکفته است
افسانه جنگجومست دلم در سینه می جوشد
رُخم رنگِ تو می پوشد
دلم می شورد از دستت هوایی می شوم
مست...
برزین آذرمهربی یار وبی دیار... من سرد می شوم
با این همه،
شکوفه که دارد هوای رشد
با غنچههای نا شده بر شاخه
گل هنوز؛
من زرد می شوم!
مهدی استعدادی شادمعمای عشق*
از نورالدین عبدالرحمان جامی تا کارل هاینریش مارکس همیشه لازم نیست از کانت و پوپر نقل قول کنیم تا درهای "جامعۀ باز" را بیشتر بگشائیم. گاهی نگاه به دستاوردهای زندگی شهرنشینی در ایران خودمان ضروری تر است تا در یابیم هنرمندان نسل پیش چه گامهای موثری در ایجاد لطافت و رشد احساسات برداشته اند. عناصری که باعث رشد تمدنی و شکلگیری فرهنگ مدنی بوده و هستند. این نکته البته شامل حال روشنفکران چپگرا هم میشود که، بدون بازنگری روحیه سنتی و بی خبر از تاثیر فرهنگ شادی ستیز شیعه بر خود، هنوز با چوب"هنر مبتذل" ترانه های عاشقانۀ خوانندگان یادشده را تکفیر میکنند.
مجـيـد فلاح زاده"رابطهي زيبائي و انقلاب" رابطه ميان زيبائي و انقلاب از نوع رابطه ميان شعور اجتماعي و ضرورت تحول است. هرچه شعور اجتماعي بيشتر، ضرورت تحول بيشتر، هرچه ادراك زيبائي شناسانه كه مقولهاي از شعور اجتماعي است ژرفتر، ضرورت انقلابي بودن مبرمتر! گفتار حاضر در باب چنين ديدگاهي است
|