رضا اغنمی روزنامه ی تعطیل نقد و بررسی کتاب جمشید، با یادی ازدستاوردهای فرهنگی که نشانی پایدار از آغاز دوران تجدد را دارد؛ دست مخاطبین را گرفته به سال های نخستین دهۀ شمسی ۱۳۱۶- ۱۸۹۸ می برد. با یادی ازروزنامۀ ثریا، تا آیندگان روزنامۀ پرتیراژی که تا مدتی بعد از انقلاب منتشر می شد وبه دست حکومت نوپا تعطیل گردید، انگشت اتهام روی آفت های ویرانگر اجتماعی سانسور و اختناق می گذارد. ممیزی وخفقان نهادینه شده در فرهنگ را با درهمریختن روزنامه وسروده ها، نشتری می زند به زخم های کهن وآفت های سانسور و اختناق تحمل ناپذیر را با زبانی محتاطانه به باد انتقاد می گیرد
کامبیز گیلانیدر اقیانوس تاریکی گفتی
روزها هیچ اند
شب ها، خیالی بی هوده
باغ را
از گل خالی کردی
رضا مقصدیدر شعرهای"ناظمِ حکمت" شناورم در شعر های "ناظمِ حکمت" شناورم
وقتی که می سرود:
امواجِ مهربانِ شبانگاهی
هرچند در هراسِ همیشه ست
دریا، خیا لِ خواب ندارد.
رضا علامه زادهقندِ فارسى در رمانِ "تو هم آرام مىگيرى" مدتها بود رمانى فارسى نخوانده بودم كه زيبائى و شيوائى زبان مادرىِ ما، اينچنين جلوهى چشمگيرى در آن داشته باشد. "مسعود کدخدایی" در اين رمان موفق شده تا اعماق روان دو شخصيت اصلى قصهاش نفوذ كند و از طريق آنان زندگى يك زوج پناهنده ايرانى در دانمارك را بكاود؛ كاوشى كه تلخ/شيرينىهاى زندگى ما دورازوطن ماندگان را با صداقت ثبت، و هنرمندانه بيان كرده است.
محسن حسام«پسرك و پرنده»
كنار پسرك روي خاك نشسته بودم. تكيهام را داده بودم به تنة درخت. پسرك توي چهارچرخه نشسته بود. پائين تنهاش پيدا نبود. چيز پارچه مانندي روي پاهايش انداخته بودند. ژاكت راه راه چركمردهاي تنش بود. روي گردن باريكش سري بزرگ با پيشانياي بلند و برآمده و موهاي كوتاه سنگيني ميكرد. زير ابروهاي محوش دو چشم درشت كبود كه در پرتو رخشان نور خورشيد قهوهاي ميزد، پيدا بود.
چهارداستانک ترجمه علی اصغرراشدان زن وشوهری بااتوموبیل رفتندحنوب ومردمرد.زن تاپایان تعطیلات اوراتوفریزر گذاشت.هزینه فریزرتوساحل لحظه ای بودوزن برنامه ای طرح ریزی کرد،چراکه مردش هفت وعده غذانخورده بود.هتلدارتخفیفی قائل شدوبامحاسبه به مقایسه ای رسید:وعده های غذارابامردمقایسه کردوبه نتیجه ای مساوی رسید....
فرخ ازبرىعقاب هوشيار در هر سپيده ى بيدار
بر آسمان خيال من
عقابى هوشيار
با قفس خود
بر روى بال هاى ستبرش
به پرواز در مى آيد .
طاهره بارئیپروژه ی رها ئی از دست تاریخ نگاهی به مقاله محمد رضا نیکفر با عنوان "تاریخ مفهوم ها" روی سایت آزادی اندیشه در متن آقای نیکفرفعل اول شخص مفرد بکار نمی رود. نویسنده تمام مدت میکرفن را با "ما" به دست دارد. او "ما"ست. هرگز افعال بصورت، امیدوارم، در نظر دارم، فکر میکنم، گمان میکنم، اعتقاد دارم، پروژه ای دارم، آرزو میکنم......بکار نمی روند.
این متکلم برای پیشبرد پروژه اش درخواست همکاری از خوانندگانش نمیکند. او از آنچه باید انجام شود، تغییر یابد، صورت پذیرد، سخن می گوید. یعنی کارهائی که باید توسط دیگران انجام گیرند.
محمد علی شاکری یکتا آوازی در گوشه ی خاوران
چندی، دگر گذر نمی کندم ابری
من مانده ام کنار درختی خشک
در فصل جان فشاندن و دل دادن
ای آسمان چه تشنه و غمباری!
عاطفه گرگینتردید یا یقین شخصیت رمان زنی است که فعال سیاسی بوده , این فعال سیاسی توسط تشکیلات غیر دموکراتیکش ترور فرهنگی سیاسی و ترور شخصیت می شود و کارش به آسایشگاه های روانی کشیده می شود ..
نویسنده رمان « در سایه دیوارهای گذشته ». به خوانندگانش یاد آ وری می کند , که تلاش و کوشش برای رسیدن به خواسته های انسانی , با کوشش و تلاش برای انجام کارهای جنا یتکارانه متفاوت است , جنایتکار, و جاسوس , چه در احزاب و گروه های " مبارز " باشد چه در سیستم های توتالیتر , جنایتکار جنایت کار است و جاسوس جاسوس است . با فرمان و خواسته ها ما تعریف ها تغییر نمی کند ,.
عفت ماهبازهفت تیر شصت و هفت روز، روز نوروز
دست در دست هم
با بنفشه های تازه در میدان
زیر ریز تند باران
نوروز
ازفوزیه تا پارک وی
پرت شدیم ختم اوین
دکتر عارف پژمانکودتای اردوغان علیه ترکیه! (طنز سیاسی ) کودتا کردی سحر ، رندانه کن
چون « رجب طیب» زبام خانه کن
بعد با اوباش اخوانی بیا
نعره زن،بیداد بی پیمانه کن
ابوالفضل محققیباغ توت ودختری که سوار بر دوچرخه در آن می چرخد دخترک کوچک زیبایی میبینم با گیسوان بلند تافته، چشمانی روشن پرشور. دو دخترند همسن وهم بازی. در گوشه دنج خانهای بزرگ در حال درست کردن عروسکهای پارچهایاند. این گوشه همیشگی آنهاست. عروسکهای دختر و پسر. عروسکهای دختر هم نام خود آنهاست . اما عروسکهای پسر نامی ندارند . هرازگاه نامی از پسران فامیل را بر آنها مینهند و بازعوض میکنند. برایشان عروسی میگیرند هلهله راه میاندازند.
جهانگیر صداقت فر" غزلوارهیی در پردهی نوستالژی " کجایند
این زمان
دخترکانی که دوست میداشتمشان ؛
آنان که لبانم
طعم بوسه هاشان را
ز یاد برده ست
و داغیِ داغِ عریانیشان را
سردیِ نسیان ز بسترم برسترده ست ؟
س. سیفیسیدعلی را بِپا! شخصیت داستانی دهخدا به روشنی به نقشآفرینی منفی سیدعلی یزدی در انقلاب مشروطه بازمیگردد. چون او که در نجف میزیست، در پاسخ به تقاضای متظاهرانهی مظفرالدین شاه از میرزا حسن شیرازی، به ایران فرستاده شد تا لابد با بهانه نهادن دین، رهبری شیعیان ایران را به عهده گیرد. ولی سیدعلی یزدی به همراه پسرعمویش سیدمحمد یزدی از همان آغاز نقشی دوسویهای را بین دربار و مردم به اجرا گذاشت. تا جایی که مشروطهخواهی آنها از خواست و ارادهی مظفرالدین شاه و دربار قاجاری چیزی فراتر نرفت. در طنز تاریخی دهخدا نیز به درستی چنین نگاه و دیدگاهی انعکاس مییابد.
رضا اغنمیسیاه مشق های یک معلم - دفتر سوم نقد و بررسی کتاب کتاب شامل بیست داستان کوتاه و خواندنی ست هریک با مضموئی ویژه در زمینه های گوناگون، اما با نگاهی به شدت انتقادی به مسائل فرهنگی و اجتماعی از زبان آموزگاری دلسوخته از هموطنان آذری زبان است. من درپیرانه سر هر آن زمان که با داستان های این بانوی فرهیخته سر وکار پیدا می کنم، خود را درمکتب مرحوم شیخ محمدحسین می بینم که سر بازار شیشه گرخانه تبریز با تنی چند ازهمسالانم پای روایت شیرین: «منت خدای را عز وجل . . .» نشسته ام و صدای زنگ دار مکتبدار درگوشم پیچده که عز وجل را کشیده گویان نگاه می کرد به دریچه کوچک سقف که ازپشت شیشه های گرد وغبارگرفته آن نوری رنگباخته به درون می تابد؛ ومن در دل نا آگاهِ بچگانه می پنداشنتم شیخ در جستجوی خدای عز وجل است که پشت دریچه وشناور در نورکدر پنهان. با حسرت نگاهش می کند واما، نمی بیند! و گفتارش را ادامه می دهد که . .
ابوالفضل محققیحکایت چریک دعانویس، و خانه خارج از محدوده! حیات کوچکی بود با دیوارهای کاه گلی و دو اطاق. یک خانه تیمی. خانه در خارج از محدوده شهر بود. از آن خانه های ساخته شده در شب که صبح از دل زمین چهار دیواری آن بالا می آمد و در چشم به هم زدنی با حلبی و پلاستیک شکل می گرفت، و جمعیت روستائی کوچ کرده به شهر را در دل خود جای می داد. نمی دانم ساکنان این خانه تیمی چند نفر بودند. خانه جای امنی بود.
محسن حسامخاطرهاي از پاريس گزارش چهاردهم ژوئيه از بازداشتگاه كه بيرون آمديم، خورشيد غروب كرده بود. شب درميرسيد. بادي كه از رود سن ميوزيد، خنك و مطبوع بود. زير برج ايفل مريم و ماني و دوستان را پيدا كرديم. اوايل شب آتشبازي شروع شد. نيمههاي شب با آخرين مترو به خانه برگشتيم. هنوز در آپارتمان را باز نكرده بوديم كه تلفن زنگ زد. بازپرس بود. شمارهي پاسپورت و شمارهي كارت شناسايي را از من ميخواست. مريم پرسيد: چه ساعتي است؟
محمود کویرسماع در آب نمای پارک لاله من و کلمه ها رفته بودیم برای همه ی کشتگان، ترانه بخوانیم، برقصیم . کمی هم گریه کنیم. نه می توانستم و نه می خواستم برای کشتگان نیس چیزی بنویسم. مگر برای شارلی ابدو یا بصره یا بیروت یا حلب نوشته بودم. مرگ را نمی توانم بنویسم.نه قلم بود. نه کاغذ. نه اشک. فقط کلمه ها بودند که می گریستند. به درد.
لئون دوینتر شکارچی پروانه ترجمه علی اصغرراشدان کاپلان یک پیش ازظهرتابستان تویک صندلی تاشو پهن رمینه آبی نشست، مجموعه راگذاشت وشروع کردبه تکمیل یک مرور.توخانه ای بین ردیف خانه هائی که تازه لوله کشی آب شده بودندزندگی میکرد.ترجمه هلندی«اولتیماتوم»،مجموعه داستانی ازولادیمیرنابوکف رودامنش افتاده بود،اماحواصیل حاشیه آب،وزوزشدیدحشرات وبوی چمن ازمطالعه بازش میداشت.
علی رضا جباریشتاب مکن، نرگس کس بیش از ما ندانست
آن درد جانگزای را که بر تو رفت
زان رو که همسفرت بودیم و دانستیم
که آن ستم بی امان
چون برتورفت.
عاطفه گرگینآفرینش نتیجه جاه طلبی، جنگ و کشمکش نیست ساعت شش بعد از ظهر تا هفت و نیم شب , بزرگ داشت کارگردان ارزشمند ایرانی عباس کیا رستمی با حضور دوستان , علاقمندان , و تنی چند از بازیگران و کارگردانان شناخته شده سینمای ایران برگزار شد, در این نشت فرهنگی کارگردانانی چون کیومرث پور احمد سازنده فیلم « اتوبوس شب و فیلم پنجاه قدم آخر » و رسول صدر عاملی سازنده فیلم « رهایی » خاطراتی از عباس کیا رستمی بیان داشتند و از نگاه انسانی او به پدیده ها و انسان ها تجلیل نمودند در پایان برنامه احمد کیا رستمی با اندوه بسیار پیام کوتاه خود را برای حاضرین خواند او در این پیام از ایرانیانی که روز یکشنبه به بدرقه پدر می روند خواست لباس زیبا بپوشند که جشن زندگی پر ثمر و با افتخارش باشد نه عزای رفتنش
محمد بینش (م ــ زیبا روز )شهود مثنوی معنوی ــ حیرانی (۵) به گنجینۀ اسرار الهی زمانی می توان دست یافت که چشم کثرت بین ظاهررا بسته و چشم حیرتناک درون را بگشاییم . وقتی این چشم باز می شود که از تقابل و اختلاف و کثرت جهان مادی گذر کرده در حیرت ناشی از حضور نزد حق فرو رویم. تنها در این موقعیت است که می توان منطق خاص الهی را در تبیین نظام هستی در یافت . وگرنه سنت الهی چنین است که با نعل وارونه زدن و قلب واقعیات، ایمان های ضعیف را مردد و مردود سازد.
رضا علامه زادهديدار با دو فرزند گمشدهام، "دار" و "شاهد"،
پس از چهار دهه دو فيلم كوتاه داستانى كه من چهل و سه چهار سال پيش در "كانون پرورش فكرى كودكان و نوجوانان" ساختم پس از چهار دهه ممنوعيت دو هفته پيش به شكلى باورنكردنى از ايران به دستم رسيد و روز شنبه آينده از برنامه "اكران" تلويزيون صداى آمريكا پخش خواهد شد.
عباس شکریخیزش به سمت هستی نگاهی به مجموعه شعر “روزنامه تعطیل” جمشید برزگر جمشید برزگر هم با انتشار مجموع شعر «روزنامه تعطیل» ضمن بیان آنچه مخاطبهای شعر از آن باخبرند و تازگی ندارد، جان تازهای که همان خط سوم است بر کالبد بی جان برخی از رویدادهای سالهای پیش دمیده است. یعنی نمیشود با همان یافتههای پیشین به خوانش شعرهای برزگر نشست، زیرا خوانش شعرها بار دیگر هول و تکانهای مهیب روزهای گذشته را چنان زنده میکند که اگر خواننده هنرمند باشد، یا نباشد ولی از آنچه بر هنر رفته چشم پوشیده بوده است، خیس عرق میشود و جهان را تاریک میبیند.
|