گیل آوایی فمینیسم پارتی طوری این حرف را زد که احساس کردم اگر چیزی بخواهم بگویم! همین الان است که هر چه کاسه و بشقاب و لنگه کفش نثارم شود!
همیشه این وضع که با مدیرکل مربوطه پیش می آید بهترین کار را سکوت می دانم و بره شدن در مقابل او تا از جار و جنجال بدور باشم. مخصوصا" امروز که با این همه خستگی اصلا" حوصله اش را هم نداشتم! یعنی همان که بشوخی تکرار می کرد که مردٍ خوب همیشه جوابش سه کلمه است: سلام! چشم! خدا حافظ!
هادی جواهرییکسال از رفتن( ویشی ) گذشت نمی خواهم صبر کنم تا غم اش ته نشین شود و بعد بنویسم. چفت و بست نداشته باشد هم عیبی ندارد. همین حالا باید از او گفت.از دوست سالیان دو ر و دیرین. ویشی، ویشی وُ بازی فوتبالمان، ویشی پای بخاری روسی در آن اتاق بزرگ و پچ پچ کردن های مداوم، ویشی وُ کتاب، ویشی وُ دانشگاه صنعتی آریامهر ،ویشی وُ مرباهای خوش رنگ مادرش ویشی وُ آن مطبخ خانه ای که انگار از دل تاریخ سر در آورده بود، ویشی وُ تظاهرات خیابانی، ویشی وُ خانه خیابان هاشمی و آن دو هم اتاقی دوستداشتنی اش (خیام باشی) که عاشق موسیقی فولکلور گیلان بود و تقی بچه ی اهر که هربار با کوله باری از محصولات ناب ولایت می آمد تا جشن خوردنی ها برپا شود.
برزین آذرمهرباروتِ کینهها... باروتِ کینههای طبقاتی
خمپارهای اگرنه،
در انفجار قلعه ی بیداد؛
چاشنیِ فشنگی،
برضد همگنان،
درشیشلول پنهان در آستین مان !
رضا اغنمیسلام لندن نقد و بررسی کتاب این رمان خواندنی، بخشی از تاریخ اجتماعی پناهندگان درخارج ازکشور است که روی روایت ها باید به دقت تأمل کرد و دردها را شناخت و شکافت. صراحت کلام نویسنده در تبیین آفات کهن فرهنگی و شرح روابط انسانی درحل مشکلات پناهنده ها؛ فارغ ار ملیت و جنسیت به ویژه زبان ساده و بی تکلف نقش آفرین های رمان، ازآثار نیک و با ارزشی است که به همت خانم شیوا شکوری بار ادبیات تبعید را سنگین و پربار کرده است.
واقعیت تلخ واردکه شدم،ازبلندمجلس بلندشد،بغل بازکرد،به طرفم کناردرورودی آمد.سربه طرف حضارچرخاندوباصدای بلندگفت:
«اینهاش!...شاهدزنده اومد...فرزانه م دایم دنبالش میدویدومیگفت:عموخرگوشم اومد!...»
بغلم زد،سرش راروسینه م گذاشت،دل شکسته زارزد.اصلاوابداباخودش نبود.حرفهاوحرکاتش ازاختیارش بیرون بود.پراکنده گوئی میکرد.
پهلوخودش کنارصندلی واعظ نشاندم.چندآشنای نزدیک دوره ش کردندکه ازآن حالت بیرونش آورند.
رضا علامه زادهقصه نامكرر عشق در ساختارى نوين
از زبان اورهان پاموك نوشتن از رمانى پُربرگ با شخصيتهاى متعدد و ماجراهاى درهم تنيدهى فراوان، كار سادهاى نيست حتى براى من كه در دو دهه اخير هر رمانى را كه خواندهام تا چيزى در نقد و معرفىاش ننوشتهام دستم به رمان ديگرى نرفته است. تا كار را براى خودم ساده كنم از ويژگى برجسته اين رمان، به نگاه خودم، آغاز مىكنم؛ از ساختار آن كه به شكل نوينى پايهريزى شده است.
برزین آذرمهرفردای دریایی گر نبارم
چو قطره
چون باران
نتراوم چو شبنمی از جان
ندوَم بر لبانِ تشنه لبان
بوی دریا
جلال رستمیمعرفی کتاب شیدا بازیار شیدا بازیار نویسنده ی ایرانی -آلمانی است. رمان او "شب ها در تهران آرامه" که نزد انتشاراتی معتبر "کیپن هویه- اوند –ویچ" منتشر شده با استقبال اکثر رسانه های معتبر آلمان روبرو شده است . منتقدینِ صاحب نامِ این رسانه ها، نقد های متعددی در مورد این رمان نوشته و باعث شده اند که این نویسنده به طور غیر منتظره ای درعرصه ی ادبیات آلمان به نامی آشنا تبدیل شود و ره صد ساله را یک شبه برود!
"شیدا بازیار" به نسل دوم پناهندگان سیاسی درآلمان تعلق دارد. او دراین کشور به دنیا آمده وتحصیلات خود را در رشته ی "نگارش خلاق" و "روزنامه نگاری فرهنگی" به پایان رسانده است.
کوروش گلنامسرگدشت شگفت انگیز یک نویسنده سوئدی - بخش چهارم و پایانی، در باره لاسه استرم استد به نمونه ای از زبان خود او در زندان می پردازم. این هنگامی است که از سوی زندانیان برای نخستین بار و در میان ناباوری خود، به عنوان رئیس هیئت معتمدان زندانیان(چیزی شبیه به انجمن زندانیان) در زندان مرکزی استکهلم برگزیده شده و به هیچ وجه درست نمی بیند که در چنین جایگاهی که زندانیان به او اعتماد کرده اند، بازهم مواد مصرف کند. اکنون چون ده ها بار پیش از آن، با خود عهد کرده است که دیگر گرد مواد نگردد و در همین هنگام یک زندانی بنام "آلان"(2) وارد سلول او می شود،
س. سیفینامهها و تجربههای عاشقانهی نیما نامهنگاری عاشقانه تا سه دهه پیش از این، فرصت و فرجهای مناسب برای دو طرف ماجرا فراهم میدید تا خواست و آرزوی خود را با هم در میان بگذارند. ولی امروزه این شیوه و شگرد جایگاهش را به فراموشی میسپارد تا ضمن همراهی با زمانه، الگوهای دیگری از تماس و ارتباطگیری را بر جایش بنشانند. الگوهایی که بیشتر با دنیای جادویی اینترنت همسویی و همخوانی دارد.
برزین آذرمهربرکشیده خنجری ست ، ماه بسته راه،
تا بر پگاه،
برکشیده خنجری ست ،
ماه
بر شبِ سیاه .
امیر مُمبینیرزماسوگ برای حمید اشرف شَغاد
شَروه خوان مرگ تَهَمتَن شدهاست
اکنون
کنار چاه سیاه برادرکُشانهی خویش
دریغا
که پیکان واپسین
در کمان کیانی سردار مانده است
مرضیه شاه بزازاسطوره راوی،
تازه از راه رسیده،
قصه، کهنه، و روایت نو.
گربه های گرسنه بدنبال لقمه ای
در کوچه ی هاج و واج
به هر زباله ای چنگ می اندازند،
بزیر رگبار تسلیم، خیس.
ا. رحمانزخمهای نشسته بر تنت با این همه زخمهای نشسته بر تنت
که دیری است
از شمارش آنها بازماندهایم
غرورت، ای میهن!
چشمان کم فروغمان را
روشنی میبخشد،
برزین آذرمهردرستیزه اند ، زندگان...
می کشد عقابِ موج ، سر
از سکونِ صخرهای آب؛
چشمه ها،به سنگ و خاره سنگ؛
اختران، به جسم شب، کشند ، چنگ؛
درستیزه اند ،زندگان ؛
دوداستان کوتاه ازهاشک و پاتریشیاهای اسمیت ترجمه علی اصغرراشدان دیدن آن مقدارغذافکری خاص وگزنده رادراوزنده کرد،این واقعیت راهمه ی مردم امروزصبح اول وقت خوانده اندکه بخشودگیش ردشده وبراساس قانون اجرای حکمش تنهابیست وچهارساعت به تعویق افتاده.رواین حساب براساس توافق،حکم راآماده اجراومی توانند ماده قانونی خود رامنظوردارند.همه این افرادکه دارش میزنندوحلق آویزش میکنندوشاهدمرگش میشوند،صبح امروز،صبح فردایاصبحهای بعد،میتواننددوباره زندگی کنندوراحت بروندسراغ خانواده هاشان واودیگروجودنخواهدداشت.
خسرو ثابت قدم«سطحِ فرهنگ» و «فرهنگِ سطحی» در جامعه بامزه ما (۶)
چیپسِ فمینیستی! زمانی که [«سطحِ فرهنگ» و «فرهنگِ سطحی» در جامعه بامزه ما] را می نوشتم، قصد نداشتم که بیش از این به چنین موضوعاتی بپردازم و قرار نبود که شماره دو و سه ائی در کار باشد. منتهی مگر در این اوضاعِ کنونی می شود؟ زوال و ابتذال، بی فرهنگی و دوری از تمدن، چنان در تار و پودِ جامعه ما رخنه کرده است که اوجِ آن را در خیابانها و هنگامِ کُشتنِ شهروندان (جشن های اعدام) مشاهده می کنیم.
برزین آذرمهردر حیطه ی شعور شیطانی... در حیطه ی شعور شیطانی،
تنِ انسانی،
برعاطفههای بکر، گورستانی...
لبی دیگر
نه در لبخند ،
مهستی شاهرخیبرای چشمانِ زینب برای زینب که دختِ هیچ پیامبری نبوده است
و همه شکوه و جلال او از همین جاست
از او که به ندای درونش پاسخ داد
از خانه گریخت تا خواندن و نوشتن بیاموزد
کوروش گلنامسرگدشت شگفت انگیز یک نویسنده سوئدی - بخش سوم در باره لاسه استرم استد در دو بخش گذشته از کودکی ، نوجوانی، جوانی و خلاف کاری ها، زندان های گوناگون و فرارهای چندین و چند باره لاسه از زندان ها، تا اندازه ای از وضع در زندان ها و بر خورد پلیس و مقام های مسئول سوئد در مورد او و دیگر زندانیان سخن رفت تا زمانی که او در یک محکومیت دو ساله دیگر با یک زندانی بنام "بنکه" آشنا می شود که زندگی آینده او را دست خوش دگرگونی ای بزرگ ولی منفی می سازد.
محمد بینش (م ــ زیبا روز )حیرت حضور - بخش نخست در نوشته های پیشین آورده شد که منظور مولانا از "حیرت" گاهی بیان سرگشتگی آدمیان و اقرار به عجز در شناخت عقلانی حقیقت است، و گاهی بیان ِ حالی ربانی که به پویندگان عارف وعاشق دست می دهد .حالی که ربودگی ِ آن را "حیرت حضور" می توان گفت . حیرت به معنای چند دلی در انتخاب راه درست برای نو گروندگان به
حق می تواند راهگشا باشد، بشرط آن که صادقانه از وی یاری جسته اراده و اختیار خود را بکلی وا گذارد
رضا اغنمیموانع تکوین دولت مدرن و توسعه اقتصادی درایران
و مشروطیت تا جمهوری ( اسلامی) بررسی کتاب درعنوان «دولت مدرن و توسعه اقتصادی» اشاره جالبی دارد به ارتباط تنگاتنگ توسعه اقتصادی دولت مدرن که: «به لحاظ تاریخی، دولت مدرن اساسا در روند انقلاب صنعتی و زایش سرمایه داری شکل گرفت و به نوبه خود نقش مهمی درشکل گیری و شکوفایی نظام سرمایه داری ایفا نمود» . نظریه های گوناگون اقتصادی وتجربه های مداخلات دولتی و رانت خواری را توضیح می دهد و این که همین دخالت ها مانع ازعملکرد بهینه بازارشده و: «با متغیرهای بیشمار که دایم درحال تغییراند و نا اطمینانی قابل توجهی پیرامون ارزش آتی آنها وجود دارد مقدار داده ها واطلاعاتی که برای مداخله موثر دولت دراموراقتصادی لازم میباشد آنقدر زیاد است که این امر را عملا غیرممکن میسازد».
س. سیفیجندهبازی در عصر ناصری از مجموع گزارشهای یادشده چنین برمیآید که جندهبازی بیش از همه رفتاری گروهی را به نمایش میگذاشت که هر دو سوی ماجرا از اجرای آن به شکل و شیوهای فردی پرهیز داشتند. در عین حال رقص، خوانندگی و نوازندگی نیز بخشی از هنجارهای جندهها به شمار میآمد تا جایی که میهمانان و صاحبان مجلس فقط به عنوان تماشاچی در این برنامهها شرکت میجستند. چنانکه فضایی مردانه فراهم میدیدند که جز جندهها زنان دیگر را به چنین محفلی راه نبود. در نتیجه جندهها گروههایی را تشکیل میدادند که مردان از آنان جهت برانگیختن شور و نشاط بهره میگرفتند. تا جایی که همآمیزی فقط بخشی از این رویکرد را پی میگرفت.
بیژن باران نقد آثار اردشیر محصص اردشیر خدای خطه خوانای خط طرح، یکی از نام آوران عرصه کاریکاتور و هنرهای تجسمی است. در اختناق و استبداد میهنش آدمهای او در طرحها بقرار زیرند: سربریده، چشم بسته، دست و پا بریده، دیکتاتور با مدالهای شانه پلاستیک، تشتک، کفگیری بسینه، وارونه پا درهوا، پرنده صلح بر کله تفنگدار بیسر، عینک ته استکانی، دو نفر بهم پیچیده در حرکتی از کشتی مانند ضربه فنی. او تجمل، فقر، خشونت، ستمدیدگی، بیقانونی را در طرحهایش با طنزی ارقه جای داده؛ هجو می کند.
ا. رحمان...خفته در کمین سکوت صبح خرداد،
هیاهوی کلاغها،
خواب از چشمان خمار بامداد می رباید
نسیم میوزد...
|