س. سیفی

مادرِ او را که می‌داند که کرد- بلخی

فقیه، صوفی و سید را ویژگی‌هایی چند به هم پیوند می‌دهد. نخست آنکه عمر و روزگار هر سه به پیدایی اسلام بازمی‌گردد. حتا بقا و ماندگاری هر سه را بر بستر جامعه، به رونق و دوام اسلام وابسته‌اند. همچنین افراد سه گروهِ یاد شده همواره از کار تولیدی پرهیز داشته‌اند، در نتیجه گذران و معیشت ایشان باید از جایی دیگر تأمین گردد. جایی که به حتم می‌توان خط و سویی از اسلام را در آن نشان جست. اما آنکه نان می‌دهد و نیاز مادی ایشان را برمی‌آورد، به طبع حمایت بی‌چون و چرایی را هم از آن‌ها انتظار دارد.



majid-sedghi.jpg
مجید صدقی

عروسک های سینمای ایران

چگونه میتوان به ارزیابی سی و هشت سال بازیگری زنان در سینمای جمهوری اسلامی پرداخت واز نقش مخرب عروسکهایی که به عنوان بازیگر,هریک با رنگ و لعابی متفاوت درفیلمها ی جمهوری اسلامی بازی می کنند سخنی نگفت. برای آنکه موضوع را بیشتر بشکافیم به سال 1357 برمی گردیم یعنی زمانی که سرانجام شاه ایران , مملکت را برای ورود ملایان ( ویا به تعبیری دیگر جیره خواران قدرتهای خارجی ) آماده , و خود جلای وطن کرد. درآن سال حکومت جدید ابتدا به یاری مزدوران و اوباشان قداره بندش سینماها را به آتش کشانید و سپس به انتقاد از سینمای به قول خودشان دوران طاغوت و بازیگران طاغوتی که بیشتر شامل بازیگران زن می شد پرداخت



kahled-bayazidi1.jpg
خالد بایزیدی(دلیر)

چندشعر

تقدیم به گریلاهاوپیشمرگان شهیدم

اینقدرجنگیدیم
تاکبوترسپید
درآرزوی صلح
درمیان انبوه آتش ودود
هلاک شد؟!



alireza-jabari.jpg
علی رضا جباری

تا برآید روز


تا برآید روز،
تا برآید بر فراز آسمان مهر جهان افروز،
تا گشاید چتر زرین،
برفراز شهرِ سردِ بی نشان از رویش و پویش،



dr-ali-gousche.jpg
علی گوشه

وطن امروز

موزیک و اجرا: دکتر علی گوشه

وطن امروز اسیر دو سه تن بی وطن است
انهدام وطن از نکبت این چند تن است
آن یکی لاشخور و وان دگری جغد سیاه
آن یکی مرده خور و وان دگدی گورکن است
وطن امروز اسیر دو سه تن بی وطن است
انهدام وطن از نکبت این چند تن است



abolfazl_mohagheghi_0.jpg
ابوالفضل محققی

نامه یک همشهری زنجانی به نرگس محمدی

نسیمی جان بخش با رایحه ای انسانی که بشارت بهار می دهد در اوج زمستان. می دانم که دیکر نرگس محمدی نه به خانه ای در یکی از کوچه های زنجان نه به شهر زنجان ونه حتی به ایران تعلق ندارد! او شهروند افتخاری جهان است!آزاده زنی که در اوج ستم وزیر تازیانه از کرامت و حقوق انسان سخن میگوید! رنج، درد، دوری دو کودک خردسال راهمراه با زندان می پذیرد تا از آزادی و حقوق انسانی ما دفاع کند. از کودکان این سرزمین از امروزشان واز فردایشان. در کوچه های خاطره می گردم. در کدام خانه این شهر زیبای من به دنیا آمده ای؟ در کدام مدرسه درس عشق خواندی؟ در مکتب کدام پدر و مادری چنین سرفراز بر بالیده ای؟ این همه شهامت را از کجا آورده ای که چنین بر سر ایمان خویش می لرزی؟



Abbas-Shokri2.jpg
عباس شکری

آشنایی زدایی در نوبل ادبیات

اهدای جایزه نوبل به یک ترانه‌سرا اتفاق غیرمنتظره نوبل ادبی ۲۰۱۶

با اعلام نام «باب دیلن» به عنوان برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات سال ۲۰۱۶، سیل نظرهای موافق و مخالف جاری شد. بین ایرانی‌ها هم این موضوع استثنایی بر قاعده نبود. بسیاری از ایرانی‌ها شکوه دارند که چرا جایزه‌ی نوبل ادبیات به ترانه‌سرای موسیقی‌دان داده شده است. آنها به نام‌های آشنایی اشاره می‌کنند که سال‌ها است انتظار می‌رود این جایزه را دریافت کنند. گمانه‌زنی‌های روزهای پیش از اعلام برنده‌ی نوبل ادبیات هم حکایت از نام «باب دیلن» نمی‌کرد.



Anton-Chekhov.jpg
آنتوان چخوف

یک درس بیرحمانه

ترجمه علی اصغرراشدان

درسال نویک فنجان ونعلبکی شکستی، میشوددوروبل...فنجان بیشترمیارزد، ازعتیقه های خانوادگیست...ازنظرمن، بالاخره خیلی فاجعه نیست. کولیا، دراثرسهل انگاری شما ازدرخت بالارفت وژاکتش پاره شد...ده تاکسرمیشود...دراثربی توجهی شمادخترخدمتکارهم کفشهای واریارادزدیده. بایدمراقب همه اینهامی بودی. به خاطرهمین حقوق میگیری. ایضاپنج تاکسرمیشود...دهم ژانویه شخصاازمن ده روبل قرض کردی...»



حسین کمالی

گامی نو در خاطره‌نویسی زندان

(نگاهی به کتاب "زندان، کابوسی ابدی")


خاطرات زندان بخشی از تاریخ معاصر ایران است. تاریخ جمهوری اسلامی را نمی‌توان با نادیده گرفتن زندان و شکنجه و کشتار دگراندیشان بازنوشت. حذف مخالفان ذاتِ رژیمی بود که حاکمیت خویش را بر خون بنا نهاد. کشتن دگراندیش از نخستین روزهای حاکمیت جمهوری اسلامی آغاز شد و تا کنون نیز آنی متوقف نشده است. رژیم جمهوری اسلامی در این سال‌های سیاه از تمامی شیوه‌ها در حذف دگراندیشان استفاده کرده است. آغاز این راه با ترورهایی شکل گرفت که مزدورانِ حزب‌الله در خیابان‌ها و مجامع به آن دست یازیدند. ادامه آن؛ کشتار ترکمن‌صحرا و لشگرکشی به کردستان بود که تا مرز نسل‌کشی پیش رفت.



Mahmoud-Kavir0.jpg
محمود کویر

هنوز از شب دمی باقی است

داستان‌های مجموعه داستان «هنوز از شب دمی باقی است» سفری است به تارتاروس. تبعید تایتانها به تارتاروس است و داستان تایتانهایی که ما باشیم. سفری در تاریکی. در ظلمت. در شب. مانند خود شب پر از رویاست. پر از کابوس است. مانند رویا و کابوس مرز ندارد. بال دارد. مبهم است. مه آلود است. گذشته و آینده است. حال و روزگار انسان هایی است که بین گذشته و آینده سرگردانند و حال و روزگارشان خراب. غریب. تنها.



mahmoud-safarian03.jpg
محمود صفریان

چنین که شد ماندگار شدم

فقط یک جای خالی مانده بود. همه روی صندلی هایشان نشسته بودند. دلم می خواست کنار پنجره بنشینم، کنار راهرو جا بود. فقط یک جا خالی بود. نشستم و ساک دستی کوچکم را گذاشتم جلوی پاهایم.
سرش را به شیشه چسبانده بود. وانمود کرد نشستن من را متوجه نشده است. نگاه و تکانی نداشت. بوی سوخته تریاک می داد. صورتش را نمی توانستم ببینم، ولی آنچه را می دیدم از اعتیاد نشانی نداشت.



ا. رحمان

از رویش جوانه های گل سرخ

وقتی که تنهایی،
بازهم برایم نامه بنویس
اما ،
نامه های عاشقانه ات را
در آلبوم خاطراتت بگذار،
و برای آنکه دوستش می داری



علی شمس

دیداربا «عزّت خان»!

انگار خواب می دیدم. باورم نمی شد که بتوانم به همین سادگی به آرزویم برسم و"عزت" سینمای ایران را از نزدیک ببینم. اکنون که مدت ها ازآن دیدارفراموش نشدنی می گذرد، به نظرم می رسد که آن دیدار باورنکردنی، درخواب و رویا گذشته است.
وحالا برای اینکه شیرینی و حلاوت آن دیداررا فراموش نکنم به روی کاغذش می آورم تا هم خود فراموشش نکنم و هم شما را به مهمانی دیدارکوتاه خودم با مهربان مردِ فراموش نشدنی ببرم که همه او را با نام "عزت الله انتظامی"می شناسند. مردی که عزت و اعتبار سینمای ایران زمین بود، هست و خواهد بود.



adib1.jpg
ادیب برومند

نفرین بر جنگ

نیست بادا به جهان اهرمن کینه و جنگ
زان که هست از بدِ او نکبت و ناکامى و ننگ
ننگ و ناکامى و نادارى چون سیل بلا
زاده جنگ بود، لعن ابد باد به جنگ



kambiz-gilani.jpg
کامبیز گیلانی

از خانه ای در باد

مثل کبوتر،
به آسمان نگاه می کنم.
فاصله،
آن دورها را
با نزدیک ترین شاخه ی درخت
آشنا می کند.



دکتر منوچهر سعادت نوری

زندان : در زنجیری از سروده ها

دیگر در انتظار که باشم؟ / زیرا مرا هوای کسی نیست
روزی گرم هزار هوس بود/ امروز، دیگرم هوسی نیست
زندان من که زندگی ام بود/ دیوارهای سخت وسیه داشت
جان مرا به خیره تبه کرد/ عمر مرا به هرزه تبه داشت



bineshe-zibarouz3-s.jpg
محمد بینش (م ــ زیبا روز )

فرجام شمس تبریز (۳)
آموزش های شمس

با غور در مثنوی و مقایسۀ مطالب آن با "مقالات شمس" تاثیر مستقیم تعالیم آن پیر تبریزی که از مولانای زاهد عارفی الهی ساخت آشکار می گردد : "پیش ما، کسی یک بار مسلمان نتوان شدن؛ مسلمان می شود و کافر می شود و باز مسلمان می شود،و هرباری از او چیزی بیرون می آید،تا آن وقت که کامل شود"(1) راه شمس همچون روش سقراط است .سقراطی ست ؛ پرورشی است، نه آموزشی . همانطور که در ابیات بالا آمده است بیشتر "دیداری" ست تا گفتاری . حتی قابل ثبت و نوشتن هم نیست .



GilAvaei.jpg
گیل آوایی

گاهی فقط گفتن بهانه است!، نه شنیدن!

آمی همساده ایتا پسر می سلامال داشتی. اونه مرا بازی کودیم. آمی همساده زناکا دوخادیم خالا اونه مرداکام گفتیمی خالا مرد. زباله کی بوستی همساده پسره که مرا شوییم باغه مئن بازی. امه را حالی نوبوستی. زای بیم. بازین می پئره دوکانه مئن کی چکچی اوسادیم آمی همساده پسره که مرا خوردیم . جوخوسبازی کودیم تا اینکی می مار مرا دوخادی. بازین ده بودو جه او سره باغ دو وستیم آموییمی ماره ویرجا.



kahled-bayazidi1.jpg
خالد بایزیدی(دلیر)

چنذکوتاه سروده

آه...!
گهواره ها ازچه شرمگین اند
بگمانم داعشیان
کودکی را
جلودیدگان آئینه
سربریده اند؟!؟!



Nasser-Zeraati.jpg
ناصر زراعتی

توصیه‌ای محبّانه به آقای دکتر

باری، اگر پیگیری و پایداریِ ـ نوشتم که ـ معقول، قانونی و همراه با متانتِ فرزندانِ کیارستمی نبود، شاید این حُکمِ سبُکِ آخر نیز حتا صادر نمی‌شد؛ حُکمی که ضمنِ پذیرشِ قصورهایِ چندگانۀ آقای دکترِ جراح، گویا مجازاتِ ایشان را تنها سه ماه ممنوعیّت از ویزیتِ بیمار، آن‌هم «فقط» در همان «مکانِ ارتکابِ قصور» (یعنی بیمارستانِ متعلق به ایشان) تعیین فرموده‌اند. البته که آقای دکتر می‌توانند در بیمارستان‌هایِ دیگر، «مریض ببینند» و جراحی بفرمایند!



Aliasghar-Rashedan05.jpg
علی اصغر راشدان

نازی و نصیر

خانه های دواطاقه ازاداره گرفته مان تویک خیابان ده دوازده متری بود. خانه های آنهاجنوبی ودیواربه بود. خانه من شمالی ورودرروی خانه های آنهابود. بانصیرخیلی قاطی بودیم. بیشترروزهابعدازاداره توکافه یاقهوه خانه هاباهم نهارمیخوردیم. من ونصیرتنهابودیم. نازی با مادر و دو خوار وبرادرک وچکترش زندگی میکرد. بیشترصبح هابااتوبوس میرفتیم اداره. رویک صندلی کنارهم می نشستیم. درباره اداره، حقوق، اضافه کار، همکارها، شهر، وضع افتصای وگرفتاریهای خانوادگی حرف میزد.



reza-asadi-s.jpg
رضا اسدی

نوستالژی و اسطوره های مجازی

غروب های ساحل دریاچه خزر بی نظیر بود. بخصوص موقعی که صدای ویولن «فرهاد خوش تیپ» همراه با تصنیف «اسدالله بی غم» گوش ها را نوازش می دادند. فرهاد از نعمت داشتن دو چشم محروم و دل اسدالله بر خلاف پسوندش پر از غم بود. آن یکی با کشیدن آرشه بر تارهای ویولنش به دیده اش روشنی می بخشید و آن دیگری با صدای لطیفش غم از دل خود و دوستانش می زدود.



edamehaye-man1.jpg
اسد سیف

ادامه‌های من، ادامه‌های تو

(گامی نو در ادبیات زیرزمینی ایران)

موضوع رمان به ایرانِ پس از انقلاب محدود است و تا سال‌های پس از "جنبش دوم خرداد" را نیز شامل می‌شود. "من"ها طیف گسترده‌ای‌ست از کسانی که به هر دلیلی رژیم جمهوری اسلامی را برنمی‌تابند. "تو" اما کسانی هستند که در پناه این رژیم زندگی می‌کنند، از آن تغذیه می‌شوند و پایه‌های حاکمیت را جان می‌بخشند.



marzie-shahbazaz.jpg

بازگشت

آی چشمهای ماتْ بر افقِ دیوارها،
بنگرید
گونه ها، از رازی افروخته
از آفتابِ آسمانی باز،
مردمکهایش زبانه می کشند
چه آسان می خندد



farrokh-Azbari.jpg
فرخ ازبرى

جادّه

جادّه، اى رگ ترديد و اميد
نه سوارى نه پيامى ز تو اينجا نرسيد
رختم از حوصله ى صبر به صد ژنده شد
بختم از فاصله ها باز شبى تيره شد .
باغِ آئينه و آب



»  به انکه، از یادم نمی کاهد
»  چند کوتاه سروده
»  جاودانگی برای آزادی
»  "فریاد"
»  ناموس در قاموس و درکاربرد مردم:
»  بیرق داد
»  شب درهتل
»  از زندان کوچک تا اسارتگاه مجلل!
»  سیمین بهبهانی از نوآوری در غزل، تا نقد ادبی ( بخش پایانی)
»  ساختمان بد نام شماره بیست
»  یادداشت ها و سروده هایی پیرامون جشن مهرگان
»  دیدار بعد پنج سال
»  ای نازیان عصر!
»  ای نازیان عصر!
»  مجال دیدار
»  جنبنده ای بی چیز
»  دیزی درکه
»  شهود مثنوی معنوی فرجام شمس تبریز (۲)
»  خاطرات زندان یا یک داستان پرکشش و خواندنی؟
»  هدایت و نیما در سیمایی از مانلی
»  سکوتِ در
»  سیمین بهبهانی از نوآوری در غزل، تا نقد ادبی