علی اصغر راشدان صنوبر «کار هر سالشه، خونه قصرمانند صد ساله بازمونده ا زشازده های قجریشواول دهه عاشورا می کنه حسینیه. ده شب آزگار روضه خونی داره. اهل محل میان، باچن استکان چای قندپهلو گلوئی تازه میکنن، حمد و فاتحه میخونن، یه عده م گوشه و کنارای دور از منبر نماز مغرب و عشا میخونن، یکی دو ساعت موعظه گوش میدن. یه شب جمعه م هر نفر یه بادیه شله زرد میخورن. شب عاشورا یه دیگ پنجاه نفره آش رشته می پزه ، صغیر و کبیراهل محل تا جادارن میخورن، اضافی هاشم میره در خونه فقیر بیچاره ها ،تموم ثوابشم میره واسه مرده های صنوبر خانوم صاحب مجلس. حتم دارم اون دنیا همنشین زهرای مطهر میشه.اهل محلم تو سالن بزرگ پخش و پلا نشستن که بیشتر نمود داشته باشن.»
نسيم خاكسارترس
از آسمان نمیترسم
که گاهی رنگ عوض میکند
از هوا نیز.
از باد نمیترسم
وقتی گلدانهای بر نرده ایوانم را میلرزاند.
ا. رحمانیاد آن شب شب خوبی بود،
از پی آمد و شد روزان و شبان،
از پی یکدیگر
دمی فارق بودیم از حرفها و حدیثها
و از تکرار واژه های همیشگی
رضا علامه زادهآثار برتر سينماى آمريكاى لاتين: "روزنوشتهای موتورسیکلت" و "ايستگاه مركزى برزيل" در ميان فيلمهاى مطرح برزيلى سه چهار عنوان بيشتر از ديگران در دنيا نامآور شدهاند مثل "پیشوته"، "شهر خدا"، "روزنوشتهای موتورسیکلت" و "ايستگاه مركزى برزيل"، كه من اين آخری را براى معرفى كاملتر انتخاب كردهام چرا كه آن را اثرى مى دانم سخت انسانى با قصهاى بديع و زبان سينمائى بسيار گويا. پیش از آن اما لازم میدانم اشارهای گذرا به دو فیلم اولی که نام بردم بکنم.
کامبیز گیلانیفرزند هستی به ستاره ای که سال ها پیش
برق چشم های تو را
در خود
وام گرفته است،
خیره می شوم.
حبيب ساهرليكن.... تاريخ لعنت خوانده است برگردان به فارسى: قهرمان قنبرى
از إعصار قديم در اين مرز و بوم
تاريكى، روشنايى را در خود محو كرده است!
گو اينكه مادران، فرزندانش را
بنده زاييده است براى اربابان
مهستی شاهرخیخنده دلقک در یک ظهر زمستانی
ظهر یک آفتابِ منجمد، در آسمانی بی شک خاکستری.
و در آنسوی جهان، در صحرائی خالی از بنی بشر
در جائی که خدا هرگز نمی خندد،
در زمانی منجمد شده،
فرخ ازبرىيك نفر از دور مى خواند آنسوىِ جاده هاى بى گذر
در درونِ خيمه ى وحشتِ شب
زير آوارِ نااُميدىّ و سكوت
در پسِ دلواپسى هاى بى غرور
يك نفر از دور
مى خواند .
مجید خرمیعسل در برف گرته ی یادی سپید موی
زیر ِکلاهی در برف .
جوانه های خون
دراندام ها .
یک جفت کفش ِتازه
عاطفه گرگیندماوند من کو؟ خانم پری برکشلی فرزند دکتر مھدی برکشلی است، موسیقی دان و فیزیکدان و یکی از اساتید اکوستیک و رئیس دانشکده ی فیزیک دانشگاه تھران . وی در 12 سالگی اولین کنسرت خود را در تالار فرھنگ ایران با موفقیت برگزار نمود , و ھنوز دوره دبیرستان خود را بپایان نرسانده بود که برای اجرای کنسرتی راھی پاریس شد , و بدین گونه بود کھ این ھنرمند جھان موسیقی , به اکادمی مارگرت لونگ و کنسرواتوار عالی موسیقی پاریس راه یافت و پس از سالھا آموختن در کنسرتی در پاریس جایزه ی بھترین اجرا کنندی باخ را در عالم موسیقی نسیب خود نمود و از این پس یکی از ستاره ھای عالم موسیقی کلاسیک شد .
مرضیه شاه بزازنجات غریق ها خمیازه می کشند هنوز دلدادگانِ برکه های زلال!
دلدادگانِ راه جُسته مهرتان در جان مرجانها!
نوش باد
آن کَفی که از دریا نوشیدید،
آوازتان هنوز در گوش گردابها می پیچد
هاشم کرباسی به بهانه انتشار کتاب فصلی دیگر نوشته محمود صفریان به گمام انتخاب چنین نامی کتاب را که بخوانیم بهتر متوجه می شویم. چون از یکسو داستان عشق است و در عین حال داستان تاسف است و غبن و از سوئی دیگر چرخشی دارد به فضا و تصوراتی دیگرکه مجموعه این ها در زندگی انسان می تواند فصلی دیگر از زندگی باشد فصلی جدا از متعارف.
دیگران را نمی دانم ولی برای من داستان پر کششی بود، و بعنوان خواننده دنبال بقیه ماجرا بودم چون کم کم اتفاق می افتاد.
می شود روان و راحت خواندش ، چون نثر به کار گرفته شده، بسیار نرم و و زیباست. خواندن فصلی دیگر مثل بقیه کارهایش بی پیچ و تاب است و خواننده احساس سختی خواندن و سنگینی جملات را ندارد. و انصافن در جای جای کتاب با احساس لطیف خواننده سازگاری دارد.
خوشبختی، افسانه خوشبختی و من ترجمه علی اصغرراشدان
«عصبانی شدم.مثل دیگ بخارنزدیک به انفجاربودم.پدربزرگ دهن سفیدلایه دارشو باز که کرد تادوباره چیزی بگه، خشم مرتعشمو بیرون ریختم« واسه اینکه توالاغ پیر دیگه تو خطابم نکنی،آزادیموانتخاب میکنم، خواسته اول واز ته قلبم اینه که به توی لعنتی بگم ریشتو بتراش!» ،کارم خوب وامیدوارکننده نبود، نتونستم کار دیگه ای کنم. فشار تکه تکه م می کرد.»
خسرو ثابت قدمامان از دستِ «هیچ» - پیرامونِ «هیچ» در زبان
آیا شما هم فکر می کنید که «هیچ» هیچ است؟ یعنی چیزی نیست؟
اگر آری؛ پس به غایت بر اشتباهید. خوب بنگرید؛ چرا که موضوع به این سادگی ها که می پندارید نیست. برعکس: موضوعِ «هیچ» بی نهایت پیچیده است. خواهیم دید.
رضا اغنمیمرزهای ناشناختۀ مرگ و زندگی
گذر ازتوفان (سرکوب و کشتار بُزرگ) نقد وبررسی جلد دوم خاطرات زندان یعقوبی جلد دوم ازفصل هفتم شروع می شود. شرح حوادث داخلی زندان و زندانیان است و روابط بین تواب ها و تقسیم بندی زندانی هاست. بازآفریئی خاطره های زندانیان دراین جلد نیز با دقت و وسواس دنبال شده است اشاره به بی رحمی های وحشیانه حاج داود رحمانی ورفتار لمپنی برخی زندانی ها و راه کارگری شدن یک طلبه ازحوزه علمیه « من فردی شدیدامذهبی بودم و مدتها پیش دوسه سالی هم درحوزه علمیه به طلبگی مشغول بودم درحوزه با هادی غفاری ومحمد منتظری و حتا رفسنجانی همدوره بودم. بسیاری ازدست اندرکاران فعلی حکومت را ازآن دوران می شناسم. نزدیک انقلاب کم کم نسبت به دین و ایمان ودستگاه دینی دچار شک و تردید می شدم
رضا علامه زادهآثار برتر سينماى آمريكاى لاتين: "عشقهاى سگى" و "بابِل" خيال داشتم اينبار از سينماى پربار برزيل بنويسم ولى درو كردن جوائز اصلى گدن گلاب و نامزدى دوازده جايزه اسكار امسال توسط فيلم "بازگشته" ساختهى "الخاندرو گونزالس اینیاريتو" كارگردان بسيار نامدار مكزيكىالاصل مرا بر آن داشت تا نوشتن از سينماى مكزيك را جلو بياندازم.
فرنگیس اقراری نگاهی به «فصلی دیگر»
نوشته جدید محمود صفریان فصلی دیگر کتابی است که خواندنش خواننده را به شوق می آورد و سبب می شود که یک نفس بخواندش. البته مثل اغلب کتاب های این نویسنده هم شیرینی خواندن را دارد و هم رگه های تلخی که ذائقه را آزار می دهد. این شیرینی و آن تلخی چنان با تار و پود هائی بهم تنیده شده اند که وقتی سر برمی داری کامت را در خود گرفته است و تفکرت را به آنجا می کشاند که اگر نویسنده آن خودت بودی گریز دیگری داشتی؟
میر مجید عمرانیعشق در زورآباد مرد پاکت را باز کرد و نامه و عکسی از آن بیرون کشید. نگاهش روی عکس ماند. عکسِ گروهی شاگرد و آموزگارشان بود. آموزگار میان بچهها کنار دیوار ایستاده، موها بالازده، خوشرو، درشتْسر با کت و کراوات. از شانههایش پیداست دستهایش را در جیب شلوارش کرده. کمابیش نیمی از شاگردها که هفتهشتساله مینمایند، دخترند و بیشتر تنگِ هم در دست راست آموزگار ایستادهاند. برخی از پسرها شلوارک به پا دارند. دخترک سفیدپوشی پیشاپیش همه ایستاده. موهای بلندش را شانه کرده و به پشت ریخته.
هوشنگ معین زاده به یاد زنده یاد دکتر هما ناطق امروز پس از دهسال از انتشار کتاب بشارت، با درگذشت زنده یاد هما ناطق، این پژوهشگر فرهیخته، یاد نوشته او در کیهان لندن و کتاب گمراهان مهدی بازرگان افتادم و به نظرم رسید با یادآوری نوشتۀ هما ناطق و مقایسه اش با نوشتۀ مهدی بازرگان، ادای احترامی به این بانوی فرهیخته کرده و نام و یادش را بیش از پیش زنده سازم.
ا. رحمانکلمات… با کلمات ممنوعه
به دیدار ستاره ها می روم
برای رسیدن به رؤیاهایم
از خیابان به خانه باز می گردم
و در کنج اتاقم
با آنها کلنجار می روم
صا دق شکیب - ریحانه نعمتی نقدی بر داستان مسخ نوشته فرانتس کافکا، ترجمه صادق هدایت
داستان مسخ از مشهورترین آثاری است که توسط هدایت و دوست دیرینه اش ، حسن قائمیان به فارسی برگردانده شده است. شهرت هدایت تا بدان حد فراگیر است که حتی نام قائمیان به محاق فراموشی می رود وکمتر کسی با وجود اینکه صراحتا در مقدمه کتاب ذکر شده این اثر توسط این دو نفر ترجمه شده است به این موضوع توجه می نماید.اکثر اشخاص صادق هدایت را به تنهایی مترجم این اثر می دانند.
خسرو ثابت قدمحقوقِ مترجمِ ادبی؟ - سخنی با مترجمِ ادبیِ ایرانی روزها با خود در جدال بودم که آیا لازم است که بر این متنِ کوتاه مقدمه ای بنویسم یا نه؟ از سوئی بنظرم لازم می آمد، و از سوی دیگر می دانستم (و می دانم) که باز کردنِ بابِ اینکه چرا وضعِ ادبیات در میانِ ما ایرانیان چنین است که هست همان و، بستنِ آن نتوانستن همان
علی صدیقیقدرت نهفته شادی! روز ۱۲ دی ماه، حدود دو هفته قبل، از میان رویدادهای پرشمار عموما ناگوار، انتشار یک خبر به همراه عکس ها و فیلم های یک اتفاق کم نظیر در خیابان های شهر رشت، شگفتی، و در عین حال شادی بسیاری از کاربران شبکه های اینترنتی را بر انگیخت. خبر، از برپایی کارناوالی می گفت که 42 گروه هنری و نمایشی، "روز رشت" را در خیابان های آن شهر با اجرای آیین ها و نمایش های مختلف گرامی داشته اند.
رضا علامه زادهآثار برتر سينماى آمريكاى لاتين: "نَه"، "ماچوكا" و "لَلـِه" در ميان كشورهاى آمريكاى لاتين شيلى همچون برزيل و آرژانتين يكى از پربارترين سينماها را دارد. گرچه در دوران پانزده سالهى ديكتاتورى "آگوستو پينوشه" (١٩٧٣-١٩٨٨) و سانسور شديد هنرمندان، اين سينما افت چشمگيرى داشت اما پس از اسقرار دموكراسى، هم از نظر كمى و هم كيفى، رشد قابل ملاحظهاى داشته است. جالب اين كه مطرحترين فيلمهائى كه پس از ديكتاتورى نظامى در شيلى در جهان شهره شدند سوژههائى مرتبط با دوره ديكتاتورى بويژه در مورد عمر كوتاه حكومت مردمى "سالوادور آلنده" داشتهاند،
محمود درويش ۵ - «خطابه ی گور» ترجمه ی حسن عزیری آرام گاه مرا ، کاخی بسازید ، رو به دریا...
به بلندای کوه های سخت مرمرین..
تا نشانه ی جاودانگی من باشد .
و در رؤیای ها ی تان ، دعای خیر من .
|