ابوالفضل محققی چشمانی که بسته نمی شوند میگردم چونان خوابزدهای در میان اصوات، در میان چهرههای اثیری در فضائی لایتناهی. چهرهها یکی بعد از دیگری ظاهر میشوند. در چشمانم خیره میگردند و میگذرند. از دهلیزی به دهلیزی میروم از اتاقی به اتاقی صدایشان میکنم! صدایی نیست. سکوت! سکوت! بیهوده میگردی در این سلولهای تنگ و تاریک! یاران تو همه دیرگاهی است که رفتهاند. در راهرویی را میگشایم تنگ و تاریک. در انتهای آن در دیگری است. دری که هزاران زندانی در سال های دور از آن گذشتند تا به دیدار هیت مرگ روند.
مجـيـد فلاح زاده
"رستم و سهراب" "نمايشنامهای در سه پرده"
هوای نیمه ابری يك صبح بهاری. اتاق نشيمنی نسبتاً بزرگ و قدیمی با پنجرهای رو به حياط و با فرشی آنتیک، اما نسبتاً نخ نمای کاشانی، گسترده در میانه و بر کف اتاق. از پنجره، شاخههای درختان سيب و انار با شكوفههای سفيد و نارنجی كه بر روی آب شفاف و كمعُمق حوض خم شدهاند، ديده می شوند. در وسط و در ادامه ی دیوار اتاق، بالای پنجره، ساعت دیواری بزرگی به چشم می خورد که صدای رفت و آمد یک نواخت پاندول آن، تکرار مکرر روزی مکرر را پیش گوئی می کند!
دکتر منوچهر سعادت نوریخواب آلوده ها: در زنجیری از سروده ها سحرم دولت خواب آلوده/ آمد و گفت بخواب آسوده
که نه آن خسرو شيرين آمد/ نه نگارت بهر آئين آمد
پس مبادا قدحی در بکشی/ بتماشا همه جا سر بکشی
گفتم آن دولت بيدار چه شد؟/ مژده آمدن يار چه شد؟
گفت آن دولت بيدار، افتاد/ کودتائی شد و از کار افتاد
تيغ بيدادگران کاری شد/ يار هم صيغه اجباری شد
رفت از طرف چمن، باد صبا/ وز خرابات مغان، نور خدا... : هادی خرسندی
شارل بودلر پیر زنان برگردان از مانی
درگذرهای شلوغِ پایتخت های قدیم
که کند چون سحر و جادو جلوه حتی ترس و بیم
تابع خوی فنا جویم نشستم در کمینِ
جانور هائی غریبِ، دیرینه سال و نازنین!
کامبیز گیلانیاز همیشه تا هنوز همیشه را
فراموش کرده ام .
در امتداد هنوز
عشق را
در میان سبز زندگی
به امانت می سپارم.
محسن حسامداستاننویسی در آرش در آغاز برای قصهگوی ما چندان آشکار نبود که از چه باید بنویسد؟ از کجا باید شروع کند؟ گیج و گنگ در کوچهپسکوچههای خاطره پرسه میزد. خودش هم نمیدانست به کجای این شب تیره قبای ژندهاش را بیاویزد. گویی خاطراتاش را پشت مرز جا گذاشته بود و با کولهباری از اندوه دنبال خطوطی میگشت تا او را به دنیای مأنوس گذشته وصل کند؛ خطوطی که همچون نشانههایی او را به گذشته رجعت میداد.
س. سیفیشناسههایی برای طنز با گریزی به اَنگاسیهای نیما خنده را پیش از آنکه بتوان کنشی ارادی و یا غیر ارادی به حساب آورد، باید آن را واکنشی طبیعی در قبال کنشها و هنجارهایی دانست که روزانه پیرامون انسان اتفاق میافتد. با همین نگاه و دیدگاه خنده نیاز و ضرورتی روانی برای انسان به شمار میآید. ضمن آنکه با خنده بسیاری از رنجهای روانی انسان دردمند امروزی کاهش میپذیرد تا تسکین و آرامشی را برایش در پی داشته باشد. به طبع آنکه نمیخندد، بر رنج و غمی مضاعف گردن میگذارد، رنج و غمی که با خورهی خویش درون انسان را به تباهی میکشاند.
رضا اغنمیگرگ های دوندر نقد وبررسی کتاب گرگ های دوندرداستان بلندی ست ازجنگ های داخلی وآشوب های افغانستان دردهه های اخیر، که بخشی ازمنطقه جهان را با کشتارها و ناامنی های خطرناک رو به رو کرده و مهمتر، پای بیگانگان وبازار تسلیحات ویرانگر جنگی برخی قدرت های جهان را بگونه ای سخاوتمندانه به خاک افغانستان گشوده است. دربستر چنین اتفاق ناگوار وکم سابقه ای ست که تصویری هولناک از پیامد غفلت ها واشتباهات فاحش عبرت انگیز تاریخی مسئولان سیاسی کشور، درآیینۀ ذهن خوانندۀ آگاه شکل می گیرد و پرسش های بنیادی را: که ازآثار ندانم کاری ها وبیکفایتی های محض، اسیر امیال بیگانگان شدن، ملتی را به ظلم و ستم و خونریزی کشاندن، مگر حاصلی جز این ها داشته است که امروزه ملت کهنسال افغان به آن گرفتارشده است؟!
مجید صدقینه آسمان ، نه زمین فیلم به موضوع ناپدید شدن می پردازد .بدون تردید فیلم ( ماجرا ) اثر میکل آنجلو آنتونیونی یکی از معروف ترین فیلمها دراین زمینه است که البته یا فیلم کوژیتوره فقط دراستفاده از موضوع مشترک است . چنین موضوعی که معمولا تا پایان به عنوان یک راز حل نشده باقی می ماند درفیلم کوژیتوره در پسزمینه ای از فضایی شنی که خورشید و باد با آن همراه است افغانستان ۲۰۱۴ را به تصویرمی کشد . آنتاره بوناسیو ( فرمانده ) بایک گروه از سربازان حافظ صلح ( ناتو ) دراین منطقه مستقرمی شوند جایی که بعدها احساس می شود مانند برزخی است که گروه در دام آن افتاده اند.
احمد افرادی چهرههای جلال آل احمد( بخش اول ) نگاهی به سفرنامه ی « خسی در میقات» کتاب « خسی در میقات» (که جستوجو و باریک بینی در آن ، خواست و هدف ِاین نوشته است)گزارشی است ،از سفر آل احمد به حج،که در هر گوشه اش، نگاه پرسنده ، روح پریشان، ذهن نا آرام ، وجدان زخم خورده و بیدار و زبان تند و تیز و نقادانه اش را ، به وضوح میتوان دید . و خواهیم دید که این کتاب ، یکی از منابع معتبر و ارزشمند ، برای شناخت آل احمد است.
نوشته ی پیش رو ،تنها به قصدِ اسطوره زدایی از آل احمد قلمی شده است و نه دفاع از او (که با داشتن متولیان طاق و جفت در ایران) به چون منی نیازش نیست.
دکتر منوچهر سعادت نورییادنامه ی حسام الدین دولت آبادی سید حسام الدین دولت آبادی (۱۲۸۲–۱۳۶۴ خورشیدی) دولتمرد ایرانی بود و به نام "حاج آقا حسام" نیز شهرت داشت. نمایندگی اصفهان در ادوار چهاردهم و هیجدهم مجلس شورای ملی، شهردار تهران از ۱۳۲۶ تا ۱۳۲۸ از سمتهای او بود. در ۱۳۳۲ (در دوران حکومت سپهبد فضل الله زاهدی) به معاونت نخست وزیر منصوب شد. او از اعضای هیئت مؤسس و کمیتهٔ مرکزی حزب ملیون بود.
علی اصغر راشدانمامورآسانسور وزیر از در شیشه ای تیره رنگ بزرگ وزارتخانه وارد و مستقیم به طرف آسانسور رفت. منشی و ماشین نویس حوزه وزارتی کازیه پرونده به دست، طرف چپ و محافظ طرف راست، شانه به شانه وزیر حرکت می کردند. محافظ شش طرف را چهارچشمی زیر نگاهش داشت. چند کارمند منتظر را بااشاره دست و چشم غره از آسانسور دور کرد. جلو دوید و کلید آسانسور را فشار داد. آسانسور رسید، محافظ سیخ ایستا دو در را نگاهداشت. وزیر و پشت سرش منشی داخل شدند.
جاسم کرباسیدر مورد رمان کوتاه ِکویر بی حاشیه خواندن داستان های محمود صفریان به این میماند که گوشه ا ی از گذران زندگی خودت را تماشا می کنی چون تمامن برایت آشنا هستند.
اوایران را خوب می شناسد و با همه ی اقوام آن حشر و نشر دارد.
در داستان جاسم یکی از داستان های کتاب روزهای آفتابی از زندگی گروهی خاص می گوید ودر داستان لفط الله از زنان شهری در دیگر نقطه ایران حرف می زند. درداستان " پیوک " از بندرعباس و افمارش می گوید و داستان شکار نوغی خاص از عوارض جنک را می نمایاند، حتا در رمان " فصلی دیگر " گوشه ای از ترکمن صحرا و شهر گنبد کاووس را به قلم می راند و دختری از آن دیار را ترسیم می کند.
محمدعلی اصفهانیيک ضرورت ساده ميشه چيزی برای نوشتن هست. اما هميشه نمی شود نوشت. و اين، خوب است. مثل هوای تابستان که اگر نبود، آب يخ، مزه نداشت.
آب يخ توی يخچال را نمی گويم: آب يخ بسته بندی شده را. آب يخ توی يخچال، گواراست، اما مزه ندارد.
آب يخ توی کاسه های بزرگ را می گويم. کاسه های بزرگ لعابی، چينی، بلوری، يا فلزی. جنس کاسه، خيلی مهم نيست. شکلش هم. اصلاً خود کاسه هيچ اهميتی ندارد. مهم، محتوای کاسه است.
عباس شکریخوب بود میآمدی! نگاهی به داستان «عروس نخلها» نوشته حسن زرهی در ساختار داستان یکی از مهمترین عناصر آن قصههای متفاوتی است که کنار هم قرار میگیرند تا کلیت داستان را بسازند. اهمیت این موضوع تا حدی است که گفته میشود اگر داستانی فاقد قصههای متعدد باشد، داستان نیست. این قصهها در قالب ساختاری به صورت سخن، نوشتار، سرود، فیلم، تلویزیون، بازی کامپیوتری، عکاسی یا تئاتر بیان میشوند که سکانسی از یک رخداد قصهای یا غیرقصهای را توصیف میکنند.
مرضیه شاه بزازاین بود آنچه که می جستیم؟ دزدانه مومیایی مقدس را
جامه ی موم برکنده،
برهنه، کشان کشان
از پستو به میدان آوردیم
جمجمه ی پوسیده اش را دیگر
پشیزی
خریدار نبود
مهدی استعدادی شاداندوه حاصل از نگاه دوست نازنینم، بهروز داودی، به سال ۱۳۴۶ خورشیدی سعی کرده برغم جوانی خود در قطعه ای با عنوان "پوسیدگی از باد بود" یک چنین ترازنامه ای را به دست دهد. متنی که در نشریه ی "خوشه" شماره سه همان سال به سردبیری احمد شاملو انتشار یافته است. قطعه و متنی که سال ها بعد الهام دهنده شهرنوش پارسی پور در اثر "زنان بدون مردان" بوده و در روایت های آن اثر مصرف شده است.
اسد سیفخانه تاریک است (نگاهی به "تاریکخانه آدم" اثر فرشته مولوی) تاریکخانهی آدم داستان به "آخر خط" رسیدن ایوب است. داستان استیصال او، داستان رویارویی او با گذشتهی خویش، داستان به پایان رسیدن "صبر ایوب"، داستان کشتن آدم؛ انسانکشی، پسرکشی.
تاریکخانهی آدم داستانِ تاریکی ذهن است همچون تاریکخانهی ایوب، داستان ذهنهای به بند کشیده شده در سنت و تابو، داستان کشتن لذت جنسی به فرمان اخلاق رایج. در تاریکخانهی آدم تاریخ را مردانی مینویسند که ذهنِ بیمارشان معیار ارزشهاست.
طاهره بارئیآزادی بیان
و اختیار گوش سپردن یا نسپردن طلوع و افول اندیشه های ما، در همسایگی و دیوار به دیوار تفکر دیگران روی می دهد. هیچکس منفّک از تفکُر بقیه، در خانۀ تنهائیش، به تولید فکرنمی پردازد. ازینرو درست می دانم بگویم برای نوشتن این مقاله، نوشته ای پیش از من حرکت می کرد، که خواندن آن، در ذهن من به نتایج زیر رسید.
محمد امین محمدپوربررسی و تحلیل ویژگی های محتوایی و زبانی اشعار حماسی سیاوش کسرایی در اندیشهءکسرایی تعریفی تازه از حماسه و قهرمانان حماسی پدید آمده که به طور آشکار می توان نشان و تاثیر اندیشه و ادبیات عصر نوین جهان را در آن دید و تجربیات زندگی شخصی و اجتماعی شاعر نیز بر عمق این تاثیر افزوده است. با وجود این که در اندیشه و شعر کسرایی تعریفی تازه از حماسه و قهرمانان حماسی پدید آمده است، در جوهر شعر و زبان شعر وی میتوان مضامین و رویکرد حماسی را مشاهده کرد.
علی اصغر راشدانلحظه هربرنامه ی دیگری داشت مربوط به خودش بود.آن لحظه،مثل لحظه های مشابه، سنگ تمام گذاشته بود.نقطه ضعفم راخوب کشف کرده بود.خودش راتو عطرگل مریم غرق کرده بود.من که لب ترنکرده بودم،چطورفهمیده بودهوش ازسرم میبرد؟یعنی میدانست بابوی عطرگل مریم تورختخوابم تاخروسخوان گاوگیجه دارم؟نه خواب ونه بیدارم،گرفتارمالیخولیامیشوم وباخودم معرمیگم!...
لبهاش راکنارگوشم گرفت،پوست لطیفش راروصورت ولاله گوشم مالید،شعرفروغ را توگوشم زمزمه کرد«آه اگرراهی به دریائیم بود»،نفسش راتوگوشم هاکرد،هرم تنورتموزبود،سرم کوره شعله ورشد!...
آبتین آیینهخیمه شب بازی ی اسلامی در خواب بیداری ی پس ِ شبانگاهی
نگاهی به سیمای برون مرزی افکندم
غرش هایی پی در پی
بر فراز ِ تُنگ ِ تنگ ِ تنگه ی بُسفُر
گلوله ی گلوی اروپا و آسیا
سیاهی را دود می گشتاند
محمد بینش (م ــ زیبا روز )حیرانی (۶)
خلسۀ شهود در این مرحله پنج حس ظاهری رهرو، بیش و کم از درجۀ حساسیت معمول فروافتاده، حالتی میان خواب و بیداری به وی دست می دهد . شاید سال ها کوشش و صبر و امید و توکل لازم باشد تا سالک قدم در مرحله بالاتر از این بگذارد . و شاید در آنی بدون این همه ریاضت و تلاش آن مرحله بر او رخ نماید . البته در همین حالت انقطاع از جهان برون هم امکان دارد مکاشفاتی به او دست دهد ، ولی هر چه هست هنوز از خودی خود فارغ نگشته و به شهود حق نرسیده است .
|