|
تاوان این طاعون تابستانی بغداد را چه کسی باید بپردازد، جز آقای بوش ( پسر) که بر دجله نشینان ، در پی اشغال کابل، یورش برد؛ صدام را سر به نیست کرد؛ موازنه ء قوا را در منطقه ،در هم ریخت و از همه بد تر این که اهالی بین النهرین را وعدهء بهشت دماکراسی وداد و دهش داد و فرمود« جهان بدون صدام، جهانی است امن تر و زیباتر»؛ و اینک پس ازچندین سال و ماه، همان آب که بر دجله میرفت، بازهم میرود اما یکسر آلوده به خون!
سقوط جورج بوش پسر، یعنی پایان زمامداری نکبت بار او، برای نگارنده، و شاید برای بسیاری آدم ها، یک مطلع الفجر بوده است که گویا شعر« پایان دود و دودمان نفرت» یادگار همان دوران است ، گوشه ای ازان شعر را دوباره با هم میخوانیم و اما در بارهء فاجعه ای که در راه است ، اگرعمری بود، در آینده، سخن خواهیم گفت. > کجاست بوش پسر ، سایهء شقاوت قرن! مردی که سالهای سترون، ستاره هارا کشت٬ و بام کاخ سفید، از نفرتی سیاه انباشت! کو آن پیامبر ویرانی، رسواترین مهاجم تاریخ: مردی که دجله دجله، شرف را به خاک کرد! *** مردی که شحنهء شب بود؛ غروبی غریب داشت! از آسمان فتاد؛ چونان کتاب مندرس قرن! مردی که جغد واره سفر کرد ٬ در انحنای شب؛ در دست، سکه های تقلب: دماکراسی نو ! *** اینک ترانهء پیروزی است بر بام های شهر از غزه تا فرات ؛ جنگل، به خواب ندیدست ٬ چندی، شکستن دندان یک گراز! گویا که شب شکست..... نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|