(خود دجله چنان گرید، صد دجلهی خون گویی
کز گرمی خونابش، آتش چکد از مژگان)
گلوی ماه موصل را بریده اند
و حالا دارند
در گیسوی دختران
زنجیر و تازیانه می بافند
این قاریان کور
که از بن دندانشان
قطره قطره
آیات قتال
می چکد بر خاک
می چکد بر کوه
می چکد بر کلمه.
و باغ و کبوتر به آتش
و نیزار و آهو به آتش
گم باد نام تو
ای جنگ!
که جهان!چشمه ی تاریکی
که چشمه، چشمه ی اشک
که اشک های دربدر
و دربدران بی پا و بی پیراهن.
موصل! اشک مریز!
دجله! مویه مکن!
بگذار برای کشتگانت
ترانه ای بسرایم.
بگذار برای کودکانت
لالایی لیالی بی مادری بخوانم.
سبز باشید
محمود کویر
http://mahmoodkavir.com