|
|
تخت جمشید است این
يکشنبه ۲۲ فروردين ۱۳۸۹ - ۱۱ آپريل ۲۰۱۰
محمود کویر
از تخت جمشید بسیار گفته و خوانده¬ایم. این نیز چند کلمه¬ای در باره¬ ی ویژگی¬های آن که شاید نگاهی دیگر باشد به این بهشت سنگی!
شگفتا ما فراموشکاران که هنوز گردو خاک سم استران تازیان فروننشسته بود که نام و نشان این بهشت از یاد بردیم و آنجا را مسجد یا مزگت سلیمان و مقبره حضرت سلیمان و چهل منار نام دادیم، شاید از بیم آن که ویرانش کنند و کردند.
ما نام تخت جمشید را از فردوسی داریم.
تختگاه جمشید!
نام این بهشت از جمشید، بنیانگزار نوروز آمده است.
جمشید كه «ورجمكرد» نخستین آرمان شهر و بهشت زمینی را بنیاد نهاد.
در اساتیر ایران، زمان با جمشید آغاز میشود.
جمشید با خورشید و مهر نیز پیوند دارد. نامش یعنی جم تابان یا خورشیدی.
در زمان حكومت او بر جهان، مردم تندرستاند و گرفتار بیماری و مرگ نمیشوند. جمشید سلطان طبیعت و انسان است. برای نجات از سرما ورجمکرد را می سازد . نوروز را بنیاد می نهد. جام جم دارد.
نشانه های مهر یا میترا، چون حمله شیر برگاو در تخت جمشیدزیاد است . گاونشان ماه و شیر، نشان خورشید است و هردو غلبه¬ ی گرما بر سرما، نور بر تاریکی، خورشید بر ماه و نو شدن طبیعت و نوروز را نمایش می¬دهند.
تخت جمشید بر دامنه کوه مهر یا میترا بنا شده است.
تخت جمشید هنری فرا ملیتی است. بین المللی است. بارگاه و تختگاه و سازمان مللی بوده که هنرمندان ملل ساخته اند و از ملل مختلف می آمده اند تا نوشدن طبیعت را جشن بگیرند. در سرزمینی که نیمروز بوده است. میان جهان ایستاده بوده است. هنوز بر سر در دروازه¬ اش نوشته است: دروازه¬ی ملت ها.
تخت جمشید هنر صلح و دوستی است. جنگ و خشم و شمشیر برهنه در نگاره ها و روح معماری آن دیده نمی¬شود. صف در صف مردمان بیست و هفت کشور، همه دست در دست و برابر. در حالی که در همان روزگاران نگاره های شهرهای آن سوی ما،پر است از مردمان به زنجیر کشیده شده و سرهای بریده و حیوانات تیرخورده.
در این نگاره¬ ها که تجلی فرهنگ و روح ایرانی است، هیچ کس سوار بر اسب نیست.سواری در کنار پیاده¬ ای دیده نمی¬شود. همه هم اندازه و برابر و آزاد هستند.
در نگاره های تخت جمشید، هیچ کس به پرستش هیچ بت و پیکره ای نمی پردازد .
تخت جمشید،هنر راستی و ابادانی است. بر سنگ نوشته های تخت جمشید آمده است که این کشور را از دروغ و خشکسالی دور بدار.
تخت جمشید،هنر نوروز و طبیعت است.در هیچ اثری این اندازه درخت و حیوان و گل و گیاه نیست. سالیان بسیار در این بهشت زمینی نوروز را گرامی می داشته اند.
از هنر زمان خود سال ها جلوتر است.
هنر مردمی استوار و سربلند و آزاد است. در تاما نگاره ها قدها برافراشته. صورت ها خندان. قد راست. شانه ها برافراشته.
در تمام ساختمان آن ملاط به کار برده نشده است.
سه هزار نقش برجسته هماهنگ، با رعایت شگفتی برانگیز تناسب و تقارن کامل، دستاورد تلاش صد و بیست ساله ی مردمانی از گوشه و کنار جهان آن روز است. از همین روی است که تجلی گاه هنر مردمان جهان است.
مهندسان هخامنشی راز استفاده از عدد پی را کشف کرده بودند. آنها در ساخت سازه های سنگی و ستون های تخت جمشید که دارای اشکال مخروطی است، از این عدد استفاده می کردند.
هفت کاخ باشکوه بر تخت گاه مهر، دستاورد آن مردمان است.
این اثر باشکوه بر تختگاهی به گستردگی یکصد وبیست و پنج هزار متر مربع و با بلندای پانزده متر از کف زمین ساخته شده است.
تخت جمشید با هشتصد و هفتاد و سه ستون سنگی که بر آن حیواناتی به تماشا و نگهبانی نشسته اند، به بهشتی باشکوه مانند است.
كاخ سه دروازه تنها كاخی است كه سر ستون های آن به شكل سر انسان با بدن حیوان ساخته شده است. این كاخ مرکز تخت جمشید و هم چنین مركزی درستاره شناسی و تنظیم تقویم ایران باستان بوده است.
*
سی هزار لوحه گلی نزدیک به هفتاد سال پیش در کاوش های تخت جمشید پیدا شد. این لوحه ها اینک در شیکاگو است. به موجب این لوحهها:
کارگران تخت جمشید دستمزد میگرفتهاند. دستمزدی شایسته که همراه پاداش و هدیه و کمک هزینه بوده است. این کارگران بیمه نیز بوده اند.
به هنگام پیمان زناشویی، در هنگام زایش، در جشنها و بیماریها از این پاداش برخوردار بوده اند.
زنان در تختجمشید کار میکردهاندو در کارهای مهندسی و مدیریت شرکت داده میشدند.
کودکان در ساعتهای کاری در کودکستان تختجمشید نگهداری و تربیت میشدهاند.
لوحهها نشان می¬دهد که پرداخت و ریزهکاریهای سنگنگارههای تختجمشید، بیشتر دستاورد هنر زنان هخامنشی است.
دستمزدها در سند ثبت و از سوی طرفین مهر و بایگانی میشدهاند.
*
تخت جمشید کتاب و کتابخانه¬ ی فرهنگ انسانگرای ایرانی است.از متن سنگ نوشته ها بخوانیم:
*من نمیخواهم که توانا بر ناتوان ستم کند و هم نخواهم که به توانا از ناتوان آسیب رسد.
*من چنانم که راستی را دوست می دارم و از دروغ بیزارم، آنچه راست است، آنرا میپسندم، من دوست دروغگویان نیستم.
*از آنچه کسی فراخور توانایی خویش انجام دهد و بجا آورد، شادمان و خرسند میشوم و خوشنودیم را کرانه ای نیست. تو بهترین کارها را از توانمندان ندان و بیشتر به کار ناتوانان نگاه کن.
*خواست خدا در زمین جنگ نیست، بلکه صلح، نعمت و حکومت خوب است. من در دل خود تخم کین نمیکارم. هرآنچه مرا به خشم آورد از خود دور میسازم. با نیروی خرد بر خشم خود سخت چیرهام.
*کشورها جنگ میکردند و یکی دیگری را میکشت، من به خواست اهورامزدا آنان را آشتی دادم تا دیگر همدیگر را نکشند. هر کس بر جای خویش است، چون از قانون من میهراسند. در قانون من زورمند ناتوان را نمیزند و لگدمال نمیکند.
*اهورامزدا شادی بیکران بر این کشور ارزانی دارد.
*به این کشور نیاید نه دشمن، نه خشکسالی، نه دروغ!
**
شهر استخر: بانوی شهرهای جهان
استخر از مهم ترین شهرهای جهان باستان و مرکز علمی و فرهنگی تخت جمشید و دولت هخامنشی بوده است و بدان تخت تاووس نیز لقب داده اند. در زمان اشکانیان و ساسانیان نیز رونق بسیار داشته است. پس از برچیده شدن شاهنشاهی ساسانی شهر استخر نیز چون بسیاری از شهرهای ایران، میدان تاخت و تاز سپاهیان تازی و شاهد تاراج های جبران ناپذیر و كشتارهای سخت گردید، كه سرانجام به نابودی آن انجامید . این شهر یکی از بزرگترین سنگرهای ایستادگی ایرانیان در برابر یورش تازیان بوده است.
نخستین باری كه سپاه اسلام بر این شهر تاخت سال هجدهم هجری در زمان خلافت عمر بود . در این سال سپاهیان تازی به سركردگی عثمان بن ابی العاص پس از گشودن شاپور و اردشیر خوره یا فیروزآباد و دارابگرد ، بسوی این شهر آمدند . فرماندار استخر هیربد داماد یزدگرد سوم با در پیش گرفتن رویه مسالمت آمیز و پذیرش شرائط صلح و تعهد پرداخت باج و خراج ، شهر را از ویرانی و تاراج و كشتار در امان نگاهداشت . ولی تسلیم و پرداخت باج بر مردمانی كه چندین سده فرمانروای جهان بودهاند ، سخت ناگوار بود و ازینرو شوریدند و عبدالله بن عامر سردار دیگر عرب سرانجام شهر را گشود و كشت و كشتار وحشتناکی نمود و آنجا را به شریك ابن اعور واگذاشت .
شریك در همان آغاز حكمروائی خود پرستشگاههای باستانی و بخش هایی از تخت جمشید را ویران و بجای آن مسجد جامعی بساخت . اصطخری این مسجد را بنام مسجد سلیمان در كتاب خود یاد كرده است ، و مسعودی هم ضمن توصیف ویرانههای این شهر درباره این مسجد نوشته است :
من این مسجد را دیدهام تقریبا در یك فرسنگی شهر استخر قرار گرفته ، بنائی زیبا و پرستشگاهی با شكوه است . در آنجا ستونهائی از سنگ یكپارچه با قطر و ارتفاع حیرت بخشی دیدم كه بر فراز آن اشكال عجیب از اسب و سایر حیوانات غریبه نصب بود و هم از حیث شكل و هم از لحاظ عظمت شخص را بحیرت میافكند . در گرد بنا خندقی وسیع و باروئی از سنگهای عظیم كشیده بودند ، مستور از نقوش بر جسته بسیار ماهرانه . اهالی آن ناحیه این صورتها را به پیمبران نسبت میدهند .
آنگونه که از نوشته مسعودی بر میآید ، مسجد نامبرده جایگزین كاخها و پرسشتشگاههای هخامنشی و ساسانی شده كه از سر ستونها و ستونها و سنگ نگاره های موجود در آنجا برای ساختمان مسجد استفاده كرده اند . در پاسارگاد نیز از ستونهای كاخ پذیرایی و كاخ ویژه كوروش بزرگ برای ساختمان مسجدی در اطراف آرامگاه كوروش استفاده كردند، كه تا پیش از برگزاری مراسم جشن دو هزار و پانصدمین سال شاهنشاهی ، درگاه سنگی آن باسنگ نبشته ای به نام اتابك سعدزنگی بجا مانده بود .
بنابر گزارش اشمیت، در ساخت این مسجد از ستونها و سرستونهای گاودار هخامنشی استفاده شده است. توصیفی که محمد مقدسی در کتاب خود، احسنالتقاسیم از این مسجد كرده نیز با تحقیقات جدید سازگار است. وی مینویسد: جامع استخر مانند جامعهای شام در بازار است. ستونهای گرد دارد و سرستونش همانند سرگاو است و گویند در قدیم آتشكده بوده است.
صاحب شیرازنامه مینویسد : چون دور خلافت به عثمان رسید عبدالله بن عباس را با لشكری گران باستخر فرستاد و گروهی از كفار كه مانده بودند ، لطفا و عنفا در قید تسخیر زبون ساخت ، بعضی را بكشت و بعضی مسلمان گشتند .
در تاریخ دیدم كه اهل اسلام چهل هزار مرد از شهر استخر به قتل آوردند تا آنرا مسخر گردانیدند ، و بدین نوع مجموع اقطار و قلاع فارس را در تحت ضبط درآوردند ، و بنیاد كفر را منهدم ساختند و در آن دیار مسجد و صوامع برافروختند .
نه تنها تخت جمشید بلکه استخر نیز در اثر شورشهای پی در پی و نرفتن زیر فرمان امیران و سرداران تازی و جنگهای خونینی كه در آنجا روی داد، سر بر خاک نهاد و امروز جز ویرانه هایی از آن شهر باشکوه بر جای نمانده است.
**
تخت جمشید و استخر و پاسارگاد، در کنار هم مجموعه ی باشکوهی را ساخته بودند که تازیان نابودش کردند.
ببینیم در کتاب های تاریخ و جغرافیای کهن چه نوشته¬اند:
ایرانیان بر آن بودهاند كه چهار شهر از همه شهرهای جهان كهنسال ترند:
دماوند، استخر، بابل، شوش، و نیز چنین باور داشته اند كه نشستگاه گیومرث نخست به دماوند بوده، سپس استخر را بنیاد نهاده و آنرا پایتخت خود ساخته بود.
پس از کیومرس ، در استخر پارس هوشنگ به تخت شاهی نشست و استخر را «بوم شاه» نام نهادند.
كهن ترین نوشته درباره استخر و تخت جمشید پس از دوسنگ نبشته شاپور دوم پادشاه ساسانی و بر ضلع جنوبی در گاهی كاخ كوچك داریوش كه در آنجا تخت جمشید را ست ستون نامیده از ابن حوقل است که در كتاب صوره الارض می نویسد:
از جمله آنها استخر است كه در زمان ما شهر متوسطی است و وسعت آن یك میل و از قدیمترین و مشهور ترین شهرهای فارس است.
این شهر مركز فرمانروایی پادشاهان ایران بود و اردشیر آنرا به جوریا گور انتقال داد و اكنون بیشتر استخر ویران است . در اخبار آمده كه سلیمان بن داوود از طبریه بدانجا در یك روزصبح تا شام می رفت و در آنجا مسجدی بنام مسجد سلیمان یا تخت جمشید هست و گروهی از عوام ایران كه به تحقیق مطلب نمی پردازند ، چنین می پندارند كه جمشید كه پیش از ضحاك بوده همان سلیمان است.
مسعودی در مروج الذهب می نویسد:
ایرانیان در استخر نیز آتشكده دارند كه مجوسان آنرا بزرگ می دارند و این خانه بروزگار قدیم بوده و همای دختر بهمن پس ر اسفندیار آنرا آتشكده كرده است ، آنگاه آتش آنرا بردهاند و خانه خراب شده است. اكنون مردم می گویند این « مسجد سلیمان» بن داوود بوده است و به نام وی معروفست.
من به آنجا رفتهام تا شهر استخر نزدیك یك فرسخ فاصله دارد و بنایی عجیب و معبدی بزرگ است و ستونهای سنگی شگفت انگیز دارد، سرستونها ، مجسمههای سنگی زیبا از اسب و حیوانات تنومند دیگر ست و محوطهای وسیع با یك باروی بلند سنگی هست و تصویر اشخاص را با نهایت دقت تراشیدهاند،به پندار كسانی كه مجاور آنجا هستند ، تصویر پیمبران است. این خانه در دامنه كوهی است ونه شب و نه و روز باد از این معبد قطع نشود و صدایی عجیب دارد. مسلمانی كه آنجا هستند گویند سلیمان بن داوود باد را در اینجا بزندان كرده است.
حمزه در كتاب سنی ملوك الارض و الانبیا در یاد كردن پادشاهی هوشنگ پیشداد گوید:
وی اولین كسی بود كه بپادشاهی برخاست و در استخر بر تخت نشست و از اینرو استخر را « بوم شاه » یعنی سرزمین شاه خوانند.
در كتاب حدود العالم می نویسد :
استخر شهری بزرگست و قدیم و مستقر خسروان بوده است و اندروی بناها و نقشها و صورتها قدیم است و او را نواحی بسیار ست و اندروی بناهای عجیب كه آنرا مزگت سلیمان خوانند.
در فارسنامه ابن بلخی نوشته شده است:
جمشید آغاز بناهای عظیم ساختن كرد و گرماوه باابتدا او ساخت… استخر پارس را درالملك ساخت و آنرا شهری عظیم گردانید، چنانكه طول این دوازده فرسنگ در عض ده فرسنگ است و آنجا سرای عظیم بنا كرد از سنگ خاراكی صفت آن بد از آن در جمله صفت¬های استخر یاد كرده شود.
استخر در ایام ملوك فرس دارالملك ایشان بودست و به آغاز گیومرث بنا كرده بود و هر پادشاه كی می نشست بر آن زیادتی كرد و تهمورت بر خصوص بسیار عمارت بر آن كرد و چون پادشاهی جهان به جمشید رسید آنرا شهری عظیم كرد.
و هر كجا صورت جمشید به كنده گری كرده اند. مردی بودست قوی، كشیده ریش و نیكوروی و جعد موی و در بعضی جایها صورت او كرده است و چنانست كی روی در آفتاب دارد و به یك دست عصایی بگرفتست به یك دست مجمره دارد و بخور میسوزد و آفتاب را می پرستد.
ازقدیمیترین کتاب ها که در آن، شهر پارسه را کاخ جمشید دانسته است یکی کتابی به نام عجایب نامه ازاواخر قرن ششم هجری است. در این کتاب به پارسه با نام قصر جمشید اشاره شده است.
*
اینک بنگریم که پژوهشگران و کاوشگران بزرگ جهان در این باره چه می گویند:
در سال ششصد و نود هفت هجری یا هزار و سیصد و هجده میلادی اُدوریش وُن پوردنون آلمانی نخستین گزارش از تخت جمشید را نوشت.
شاردن سیاح مشهور در سال هزار و ششصد و چهل و سه در سفرنامه خود به تخت جمشید پرداخته و صورتی از یک کتیبه ی آن را آورده است.
کرنلیوس دبروین باستانشناس هلندی که در سال هزار و ششصد و پنجاه و یک میلادی به ایران آمد، رساله ای درباره تخت جمشید نوشت که از اولین مطالعات اروپایی مربوط به این بنای تاریخی به شمار می رود. وی سه ماه در تخت جمشید ماند و بیست و چهار طرح از قسمت های مختلف این بنا ترسیم کرد. تا کنون نیز نام او که توسط وی بر روی یکی از شیرهای تخت جمشید حک شده در آن جا باقی است.
استاد بنام و پر آوازه معماری اطریش یوهان برنهارد فیشر فن ارلاخ در سال هزار و ششصد و پنجاه و شش میلادیدر تألیف كتاب معماری خود كه بعدا" بزبانهای دیگر اروپائی از جمله انگلیسی نیز ترجمه و مورد استقبال فراوان قرار میگیرد بتفصیل از معماری و شهر سازی ایران از بناهای پر شكوه سلطنتی اصفهان و پلهای اعجاب آمیزش مینگارد و آنچه را از سفرنامه های سیاحان مورد نظر درك كرده است سعی مینماید با تصورات و ایده های خود بر روی كاغذ آورد. فیشر حتی چندین تصویر چاپ شده از سفرنامه ها را كپی و بعضی ها را كه برایش قابل تفهیم نبوده است با تصورات شخصی خود بازسازی مینماید.
هنگامیكه صحبت از تخت جمشید میرود و از گفته های سیاحان در می یابد كه هنوز جنگلی از ستونها برخرابه های آنجا برپا است به بازسازی آن پرداخته و از تركیب ساختمانهای گوناگونی كه حیاط هایی را در برمیگیرند مجموعه ای بزرگ می سازد.
فیشر بزودی از مطالعه سفرنامه ها، متوجه نزدیكی روحیه و معماری ایران كهن و معماری باروك اروپا میشود و اشتراك این دو را در ‹‹ معماری در خدمت سلاطین›› یا معماری شاهنشاهی میداند و از آنجا كه خود او سرمهندس دربار اطریش بود لذا بیشتر به تفحص در ریشه های معماری هخامنشی پرداخته و ضمن بازسازی تخت جمشید كه بربلندیهای كوه رحمت قرار داشته ساختمان قصر معروف شن برون را كه هنوز نیز از دیدنیها و افتخارات شهر وین است بر روی تپه و بلندیهای باختر وین طرح میریزد و معتقد است:
همانطور كه شهریاران ایران و از فراز تپه های مرتفع بر سرزمین پهناور خود نظر می افكندند باید شن برون را هم آنطور كه از گزارش نویسندگان از تخت جمشید برمی آید بنا نمایم و متذكر میگردد:
همانطور كه كوروش سرزمین خود را زیر نظر مینهاد اعلیحضرت ما نیز از فراز قصر واقع بر تپه هایش تا مرز وبوم مجارستان را زیر نظر افكند.
بهر حال منظور فیشر از روحیه این معماری ‹‹ موقعیت تپه ای فرازمند برای بپا نمودن قصر امپراطور بود›› بدانگونه كه قصر ژوف اول همان حالت را كه روزی قصر كوروش كبیر جهانگیر و هخامنشی برای خود بنا نموده بود، داشته باشد.
*
اولین کاوشهای علمی در پارسه توسط ارنست امیل هرتزفلد آلمانی در هزار و نهصد و سی ویک صورت گرفت.وی از سوی مؤسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو فرستاده شده بود.یافتههای وی هنوز در این موسسه نگه داری میشوند. هرتزفلد معتقد بود دلیل ساخت پارسه نیاز به جوی شاهانه و باشکوه٬ نمادی برای امپراتوری پارس و مکانی برای جشن گرفتن وقایع خاص به خصوص نوروز بودهاست.به دلایل تاریخی پارسه در جایی که امپراتوری پارس پایه گذاشته شده بود ساخته شدهاست.هر چند در زمان مرکز امپراتوری نبودهاست.
هرتزفلد در زمان رضا شاه بود که به این کاوش ها پرداخت و تخت جمشید را از زیر آوار و خاک بیرون آورد.وی موزه ی تخت جمشید را نیز بنا نهاد.
بخشی از آثار تخت جمشید در سال هزار و هشتصد و یازده و توسط رابرت گوردون از ایران خارج شد. کاوشگران غربی از اوایل سده نوزدهم به کاوش در این مجموعه پرداختند.
پرفسور گیریشمن ایرانشناس بزرگ
بدون تردید در جهان باستان تنها دو قطب بزرگ وجود داشته است که پایه های تمدن بشری و فرهنگ و دانش و خرد امروزی جهان را پایه گذاری کرده اند یکی از آنان امپراتوری یونانیان و اروپاییان بوده و دیگری شاهنشاهی آسیایی ایرانیان که بر آسیا آنروز تسلط داشته اند ایرانیان بارها در حمله اسکندر و مغول و تاتار و عرب نشان داده اند که این تنها فرهنگ غنی شان است که آنان را در زیر بار این حملات وحشیانه له نکرده است و نه تنها فرهنگ متجاوزان بر آنان تاثیری نکرده بلکه ایرانیان آنان را تحت فرهنگ خود قرار داده اند و هیچگاه تجاوز به کشورشان را تحمل نکرده اند همه و همه اینها حاصل قرنها تجربه کشورداری و فرهنگ و خرد آنان است.
ایرانشناس معاصر پرفسور پوپ
تمدن شاهنشاهی هخامنشی ما را با نخستین پادشاهی معتبر جهان که یکی از منظم ترین و مقتدرترین و بدون هیچ تردید عادلترین دولتهای تاریخ بشر بوده روبرو می کند . یونانی ها همیشه با ترس و احترام از شاه "سارد" که تنها یکی از زیر مجموعه های شاهنشاه ایران بوده است یاد میکردند و شاه سارد را شاه بزرگ میخواندند . شاهنشاهی هخامنشی بر اساس اصول اخلاقی و مذهبی بسیار متینی استوار گشته بوده است . اصول این حکومت مدارا نمودن با تمام ادیان و نژادها بوده است . در سراسر امپراتوری بی همانند آنان مردمان با آسایش و رفاه زندگی میکردند و به همین جهت است که یکی از بزگترین مراحل تمدن بشر در همین دوران طی گشته است . به جرات میتوان گفت دولت آنان "دولت آزادگان" بوده است و احساس مسئولیت - وطن پرستی - یکتا پرستی و صفای روان و حفظ حقوق ادیان به شیوه شگفتی رعایت میشده است .
پرفسور ویلیام جیمز دورانت
داریوش بزرگ برای آنکه نام خود را برای آیندگان جاودانه بگذارد دست به بنا نهادن کاخهای پرسپولیس زد . هنر و معماری این کاخ عظیم به جرات از معبد کرنک و تمام کلیساهای اروپا و میلان زیبا و باشکوه تر است . پله های باشکوه کاخ در تاریخ بی نظیر است . شاید بتوان گفت که کاخ صد ستون سنگی و کاخ آپادانا زیباترین بناهای تاریخ جهان در عهد قدیم و عهد جدید باشد که به دست آدمیزاد ساخته شد.
دکتر ریچارد فرای
ویرانه های تخت جمشید یا کاخهای پارسه نشانه های هنر شگفت جهان باستان است . ویرانه های این عظمت به راستی انسان را مبهوت خودش میکند . چه برسد به زمانی که این کاخهای ایرانیان با سنگهای قیمتی و سربازان پادشاهی و ستونهای عظیم پابرجا بوده است .
**
تخت جمشید تاریخی بسیار کهن دارد. هخامنشیان بر پایه¬ی آن بهشت زمینی، کاخ¬های باشکوه و نوروزخانه¬ی جهانی را تازه کردند.
اما آیا اسکندر تا تخت جمشید آمد و آنجا را سوزاند؟ پس چرا یکی از باشکوه ترین سوکنامه¬ های شاهنامه ی فردوسی در مرگ اسکندر است و مردم ایران به تلخی بر او می گریند؟ چرا در شاهنامه مادری ایرانی دارد؟ چرا نظامی گنجوی شاهکاری در ستایش وی به نام اسکندرنامه دارد؟ آیا او شاگرد ارستو بوده است؟ آیا او کسی است که شهر اسکندریه را بنا نهاد؟ پس چگونه تخت جمشید را به آتش کشید؟ آیا می توان اندیشید که شاید تخت جمشید اصلن تمام و کامل نشد؟ آیا کسان دیگری آن را نابود کردند؟ چه کسانی؟ در کدام یورش؟...
چنین است تخت جمشید، این سمفونی باشکوه معماری جهان! نخستین بهشت و سازمان ملل جهان.
*
سبز باشید
در باره ی تخت جمشید کتاب ها و رساله¬های بسیار نوشته شده است. مانند: تخت جمشید از دکتر اشمیت و بسیارانی نیز کتیبه ها را به فارسی برگردانده¬اند. در باره ی گلنوشته ها نیز کارهای ارجمندی شده است. مانند: گل نوشته های تخت جمشید از دکتر ارفعی. من بخش کتیبه ها را از برگردان استاد غیاث آبادی برگرفته ام.
نظرات خوانندگان: kamal zanjani 2010-04-11 17:58:17
|
Salam Mahmud, nemidunam hanuz man ro be yad dari ya na. bade salha khoshhal shodam ke akset ro didam.
Araze va Alborzet chetoran.
Vali matlabet khoshhalam nakatd. rastesho begam cherto pert neveshti. giram ke kurosh in bud o dariush an, manu va toro sanana. in chizha ham hich kudum dasto pa nadarand. yani sanadiyate trikhishun kojast. ki gofte ke takhte jamshid avvalin sazemane melale donya bude?
ba kudam sanad o madrak in chrt o pertha ro minevisid. chandi sal zendegi dar Urupa hanuz be ma tarze karte akademik v aelmi ro ya nadad. yek seri mozakhrafate nationalisti be sand ro varmidarim o beheshun ham eftekhar mikonim.
Gorbanet
Kamal |
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد
|
|
|
|