نگو که آسمان باز نمی گردد به این سرزمین
!گلی از باغ صبح در چشمان تو شکفته است
نمی شود پشت کرد به جهان
باید دید
!به اجبار زیستن
پس امید خواهر زندگی ست
و چشمان تو سنگر روشنی
بخاطر همین است
که گلی از باغ صبح
در چشمان تو شکفته است
چرا می گویی
آسمان باز نمی گردد به این سرزمین؟
آهی بکش
!گرد شب را پراکنده کن
فاصلهء تو با صبح
.اندیشه ای از ژرفنای دل است
2005 12 12
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد