logo





آزادی بیان
و اختیار گوش سپردن یا نسپردن

شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۶ اوت ۲۰۱۶

طاهره بارئی

طلوع و افول اندیشه های ما، در همسایگی و دیوار به دیوار تفکر دیگران روی می دهد. هیچکس منفّک از تفکُر بقیه، در خانۀ تنهائیش، به تولید فکرنمی پردازد. ازینرو درست می دانم بگویم برای نوشتن این مقاله، نوشته ای پیش از من حرکت می کرد، که خواندن آن، در ذهن من به نتایج زیر رسید.

مقاله آقای آرش نراقی روی سایت زیتون(http://zeitoons.com/14669 )، در مورد دموکراسی به نقش و اهمیت بنیادین آزادی بیان اشاره کرده و به منافعی در این زمینه اشاره میکند.

در این باره تردیدی نیست. اما به ابزار انتقال این آزادی بیان و شرایط به دست داشتن این ابزار اشاره نمی کنند. چون اگر قرار باشد آزادی بیان در چهار دیواری خانه هر کس صورت بگیرد، منافعی که نویسنده نیز برای آزادی بیان و استفاده جمع از آرای دیگران برشمرده، محقق نمی گردد. آیا آزادی بیان رسانه ها، همان ابزار های پخش آزادی بیان، روز بروز از آزادی بیان آحاد شهروندان فاصله نمی گیرد؟ آیا آزادی بیان شهروندی، روز بروز بیشتر زیر گسترش قدرت پوشش رسانه ها، کوچکتر و خُرد تر نمی شود؟

واقعیت اینست که رسانه های جمعی در اختیار همگان قرار ندارند. و برای ورود به این صحنه و استفاده از آن، پیچ و خم هائی سر راه آزادی بیان قرار می گیرد، که بیان در این مسیر، کهنه و بیات شده و دیگر به کار نمی آید.

برنامه های رادیو تلویزیونی برای بحث های مهم، نه سیاهی لشگر مسابقات، از افراد مورد نظر خود استفاده میکنند و منافع جناحی و حزبی و گروهی، انتخاب گر اصلی ست.

رسانه های جمعی به بیان کسانی میدان خواهند داد که منافع نقشه ها و برنامه ها و گرایشات قدرت یا قدرتهای حاکم را تقویت کند. حتی سایت ها نیز با گرایشات خاص خود پا به میدان می گذارند و نظرات همگرا را منعکس می کنند.

هر گروه با استفاده از ابزار انتقال اندیشه و بیان، به تقویت خود می اندیشد، نه تضعیف خود. در نتیجه افکار غیر همسان را تا جائی که بتواند از غربال رد خواهد کرد.

ابزار های انتقال گسترده ی بیان، برای استفاده از نظرات همگان ساخته نشده اند، برای توجیه و تقویت صاحبان قدرت اقتصادی و سیاسی پا بمیدان گذاشته اند.

اساسا نمیتوان ابزار های انتقال بیان را جدا از مسئله قدرت بررسی کرد.

در بررسی تاریخچۀ بیان و تکلم، گفته میشود که این امر در ابتدا هدیه ای بوده از سوی صاحب قدرت، به افراد عادی. قدرتمند بوده که سخن می گفته، امر می کرده، تعین تکلیف می نموده است و بقیه گوش فرا داده، عطیه بیان را دریافت می کردند. آیا بیان برنخاسته از موضع قدرت، گوش شنوئی حول خود خواهد یافت؟

هر چند وبلاگ ها و سایت ها امروزه دریچه ای برای بیان به سوی شهروندان غیر متعلق به گروه ها و حزب ها گشوده اند، اما برای تبلیغ و شناساندن این منافذ بیان نیز باید تمسک به رسانه های بزرگتر جُست که باز به خاطر داشتن روابط با ارباب قدرت یا نداشتن آن، تضمینی در برخورداری از آنها نیست. آزادی بیان بدون داشتن حق برابر برای استفاده از ابزار انتقال جمعی آن، به چه کار می آید؟

در برنامه معروف رادیو ال بی سی که توسط Nick ABBOT با هوشمندی و طنز فراوان اداره میشود و شنوندگان با زنگ زدن به ایستگاه رادیو بطور مستقیم نظرات خود را مطرح و از سوی مجری پاسخ دریافت میکنند، یکبار به فردی که در هنگامۀ بریکسیت از او بخاطر ضدیتش با جدائی انگلیس از اروپا انتقاد داشت گفت، یعنی تو واقعا فکر میکنی حرفهای من کوچکترین تأثیری در تصمیمات گرفته شده خواهد داشت؟

براستی تأثیر بیان آزاد اندیشه ها از کانال های کوچک و غیررسمی، بر روند رویداد هائی که با سرنوشت شهروندان در ارتباط است، چندان روشن نیست. بخصوص که در برخی کشور ها براحتی توسط سیستم حاکم قابل کنترل هستند.

سیستمی را در نظر بگیرید که گروه کثیری از نرون ها به هم پیام می فرستند ولی این نرون ها با بخش فرماندهی، مغز یا قلب در ارتباط نیستند. بعکس مرکز فرماندهی می تواند نه فقط بیان بلکه فرمان خود را هم به این نرون ها برساند. نتیجه چه خواهد شد؟ شاید مغز یا قلب، از کثرت پیامهای رد و بدل شده توسط نرون ها، خارج حیطۀ فرماندهی ابراز کسالت و سنگینی هم بکند( نوع دولتمردان کم طاقت و بی حوصله) و راهبندان اطلاعاتی ایجاد شده و فرمانهای مرکز قدرت به درستی و راحتی به مقصد نرسند و عمل نکنند، ولی در نوع فرمانهای ارسالی به نرون ها تاثیری نخواهد داشت. اگر آزادی بیان فقط برای حرّافی و خود باوری نیست، و برای پیشرفت امور یک جامعه در جهت بهترین تصمیم گیری ها به نفع همگان و جلوگیری از اشتباهات است، بیان باید به جایگاه قدرت وصل باشد. که البته اگر اراده معطوف به شرکت دادن همگان در تصمیم گیری هائی که به سرنوشت جمع مربوط است، در صدر قدرت وجود داته باشد، برقراری آزادی بیان به خودی خود از ان خواهد تراوید.

امّا آزادی بیان شهروندان بدون حضور آنها در نقاط حساس تصمیم گیری، به منافع به درستی ذکر شده در مقاله آقای نراقی، دست نخواهد یافت. البته به نوعی توّهم قدرت به آنها هدیه خواهد کرد.

نکته دیگری که در مقاله آقای نراقی به آن اشاره نشده بود، تمایل ابزار های انتقال گسترده ی بیان، به همگرا کردن تا مرز واحد کردن پیام است. رشد تکنیکی این ابزار ها امکان تملک آنرا از شهروندان عادی هر چه دور تر و قدرت نفوذ آنرا در چشم و گوش بیشتر کرده است. بعبارت دیگر، حرف های پراکنده مردمانِ بدور از هاله های قدرت، هر چقدر هم آزادانه بیان شود، چون حبابی اینجا و آنجا می ترکند و تاثیر گذار نخواهند بود. تعدّد روزنامه ها یا ایستگاه های رادیو و تلویزیون، ممکن است فقط توّهم گوناگونیِ اندیشه ها را ایجاد کرده ولی تفاوت فقط در بسته بندی ها بوده و پیام های درونی همه بشدت مشابه باشند. بعلاوه گوناگونی این ایستگاه ها راه اجازه کنترل و قدرت ِجذب بیشتر صاحبان اندیشه و زیر تسلط قرار دادن آنها را باز میکند.

اگر شرایط ایده آل فرضی را کنار گذاشته و با آنچه امروزه با آن روبروئیم، مواجه شده و بخواهیم برای خودمان تعین تکلیف کنیم، شاید بیش از آزدی بیان، شهروند عادی با آزادی گوش نکردن به بیان های واصله از مراجع قدرت،

می تواند در خنثی کردن برنامه های ناهمگون با منافع جمعی نقش داشته باشد. پیام ها و اطلاعات و اخبار با زبان تکلم حمل میشوند. و زبانها به خاطر اتوریته خاموشی که در آنهاست ، به هر حال روی ذهن تاثیر میکنند هر چند حامل دروغ باشند. اینگونه است که پیام های تبلیغاتی علیرغم آگاهی ما از غلّو و گاه نادرستی آنها، روی ما نفوذ داشته و دانسته به پای خرید کالا هائی می رویم که بدرستی از میزان دروغ وعده ای که در مورد کیفیت برجسته آنها و کارکرد هایشان داده شده است، آگاهیم. باز بدینگونه است که گوبلز می گوید دروغ را هر چه بزرگتر بگوئی بیشتر تاثیر میکند.

در صفحه 51 گزارشی که از طرف دفتر خدمات استراتژیک آمریکا در مورد شرح حال روحی هیتلر منتشر شده چنین آمده است:

اولین قانون او اینست که هیچ وقت نگذارید مردم دلسرد شوند.هیچ وقت خطا و تقصیری را نپذیرید.هیچ وقت تصدیق نکنید که دشمن ممکن است صفت خوبی داشته باشد.هیچ وقت جائی برای جایگزین باقی نگذارید. در آن واحد روی یک دشمن متمرکز شوید و تقصیر هر اتفاق بدی را به گردن او بیاندازید. مردم دروغ بزرگ را زودتر از دروغ کوچک باورمیکنند و اگر دروغی را مکرراً تکرار کنید مردم دیر یا زود آن را باور خواهند کرد.( ویکی پدیا، دروغ بزرگ)

دادن اطلاعات غلط به شهروندان و تقویت آن با تکنیک تکرار، هدایت آنها بسوی تصمیم گیری هائی که خود در آن غور نکرده و عواقبش را نمیدانند، امروزه پس از تجاربی که بشریت متحمل شده، در کادر آزادی بیان و دموکراسی،جای اندیشه دارد.

در یکی از همان برنامه های رادیوئی پیشتر ذکر شده، این موضوع مطرح شد که چگونه میتوان مردم را به همه پرسی فرا خواند وقتی اطلاعات کافی یا درست، به آنها داده نشده است. در خلال یکی از همین برنامه های شبانه مطرح شد که رفراندوم همچون هیپنوتیزم کردن مردم عادی ست. کسانی که دقیقا میدانند چه می خواهند از طریق به رفراندوم راندن ِکسانی( مگر از طریقی جز قدرت پوشش رسانه ها؟) که دقیقا نمیدانند چه چیز ازین رفراندوم برخواهد خاست، خواستهای خود را عملی میکنند.

جا دارد امروزه در کنار آزادی بیان، روی استفاده از ابزار انتقال بیان در جهت به کرسی نشاندن یک گرایش یا تصمیم گیری، نامی نهاده شود، که این نمی تواند آزادی بیان باشد. استفاده از رای مردم با توسل به شیوه های خاص غیر شفاف، و با پشتگرمی به ابزار نیرومند رسانه ای، بهتر است تعریف شده، نامگزاری شود تا مبادا در میان سخنان رنگ گرفته از دموکراسی، ماهیتش پنهان مانده یا بطور بیجا از آزادی و دموکراسی مایه بگیرد.

در کنار آزادی بیان شهروندان، ما امروزه دستگاههای تولید بیان داریم که در هر لجظه با اتکا به سرمایه های خود می توانند اخبار موازی به منظور از چشم انداختن اخبار واقعی تولید بکنند.

دستگاههای تکراربیان، برای پنهان کردن واقعیات و گرایشاتی که در حال فعالیتند، داریم .

اینچنین است که مسئله لزوم آزادی بیان و ارتباط آن با دموکراسی و منافع بشری، جنبه های دیگری می یابد که بایسته است امروزه از سوی اندیشمندان به بحث گذاشته شود.

شاید شما نیز اینجا از من بپرسید آیا این بحث ها برای تاثیر گزاری برآنچه امروز در جهان روی میدهد، نتیجه ای خواهد داشت؟ جواب من این خواهد بود، که نمیدانم. اما حداقل برای تعین تکلیف خودمان با جهان رسانه ای و اینکه تا کجا و از طریق کدامیک می خواهیم اطلاع رسانی شویم، می تواند مفید باشد.

سوال دیگر شما شاید این باشد که اگر آزاد گذاشتن بیان، بخصوص آنجا که به قدرتی اقتصادی یا سیاسی پشتگرم نیست، دردسری برای جریان اراده حکومتها نمیتواند تولید کند یا کم تاثیر باشد، چرا موانعی گاه چنین هولناک بر سر راه آن ایجاد میکنند، چیزی که از آن به اختناق نام می بریم.

حکومتها، هر چه اقتدارگرا تر، به یکدست کردن افراد و شهروندان می اندیشند. تفاوتها، راه جریان بی دردسر فرامین و خواستهای آنان را به دست انداز روانه میکنند. آنها هر چه اقتدار گرا تر، در برابر ناخواسته ها کم صبر ترند. ابراز آزاد نظرات از سوی شهروندان و انعکاس آن در رسانه هائی هر چند کم دامنه، آنها را نگران کرده و باعث اصطکاک در به مقصد رسیدن تصمیمات میشود.اجازه آزادی بیان دادن، اجازه متفاوت بودن را دادن است. و یکدست کردن مردم با انواع مد ها و نیاز های کاذب و برداشت های نادرست اجتماعی سیاسی، اجازه تفاوت داشتن، یعنی خود بودن را می گیرد. بنابراین اگر و هر جا که راه بصورتی کلان یا خمان وچمان، بسوی آزادی بیان اجتماعی مسدود شده و لاجرم خطر یکدست شدن و فراموش کردن هویت فردی زیر پایمان فرش شده باشد، حداقل می توان با گوش نسپردن به اطلاعاتی که قصد گفتن واقعیت و هوشیار کردن ما را ندارند، شفاف ماند. این آزادی که کسی نمیتواند از ما دریغ کند

گاه در شرایطی، بیش از تلاش برای داشتن آزادی بیان، به صیانت هشیاری شهروندان بر می خیزد.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد