آنسوىِ جاده هاى بى گذر
در درونِ خيمه ى وحشتِ شب
زير آوارِ نااُميدىّ و سكوت
در پسِ دلواپسى هاى بى غرور
يك نفر از دور
مى خواند .
نه بانگ خروسى است اينجا
نه ستاره اى روشن
اما صدا گوئى
از انورِ شطِ شب
طنينِ روشنِ سپيده دم دارد .
از كرانه اى ديگر
پشتِ حصارِ شب
يك نفر انگار
دست من، دست ترا
در دستانِ روشنِ آفتاب
كم دارد .
فرخ ازبرى - آلمان
٥ ژانويه ٢٠١٦
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد