مسعود نقره کار حرفِ آخر را شما خواهید زد اپوزیسیونِ واقعیِ حکومت اسلامی در خارج ازکشور می باید به گونه ای مسئولانه تر و جدی تر در پیوند و همگام با جنبشهای مدنی و حرکتهای آزادیخواهانه،عدالت جویانه و حقوق بشری یار و یاور کنشگران سیاسی و مدنی و صنفی در داخل کشور باشد. اپوزیسیون خارج از کشور باید بتواند به سرعت یک "ستاد پشتیبانی سیاسی، مالی، خدماتی و سازمانگری" در رابطه با مبارزان داخل شکل بدهد و در عمل نقش خویش نشان دهد. اپوزیسیون خارج از کشور نمی باید به " جعبه حرف" و مجالس بحث های انتزاعی که به درد خود ارضائی سیاسی و ذهنی می خورد، تبدیل شود.
مجید نفیسیپیکار در پیکار: من و جنبش چپ... دو.
در پیکار الف. کمیتهی دموکراتیک دو. در پیکار الف. کمیتهی دموکراتیک در فاصلهی زمانی که به "بهار آزادی" معروف است و از بهمن ۱۳۵۷ تا مرداد ۱۳۵۸ را در بر میگیرد، گروه ما "کارگران مبارز" در کنفرانس وحدت خط سه شرکت داشت و سرانجام با سازمان پیکار به وحدت رسید و در آن ادغام شد. در آن چند ماه که با لشکرکشی خمینی به کردستان پایان گرفت علاوه بر شرکت در کنفرانس وحدت، کار ما حضور در رویدادهایی مهم چون گردهمایی بر سر مزار مصدق در ۱۴ اسفند ۱۳۵۷ در احمدآباد و مقابله با حزبالهیها که میخواستند آنرا بهم بزنند، راهپیمایی در اعتراض به تعطیل روزنامهی آیندگان و اجباری شدن حجاب در ادارات دولتی و همکاری در سازماندهی راهپیمایی اول ماه مه بود.
سرور علی محمدیژینا مسافر قطار عدالت خواهی زنان ایران زمین زمامداران جمهوری اسلامی باید بدانند که ژینا مسافر قطار عدالت خواهی زنان ایران زمین بود ، قطاری که مسافرانش سال ها در برابر تحقیر و توهین ، ندای آزادی خواهانه شان را در گلو خفه کردید . زنانی که نه تنها به سوک همسر و فرزند نشستند بلکه زندانی شدند و فرزندشان در سلول های نمور زندان ها چشم برجهان گشود و به جای مهر پدر خشم پاسداران را با تمام وجود نحیفشان حس کردند . قطاری که چهل و اندی سال بر ریل های زندگی زنان و مردان این سرزمین گاه آرام و زمانی به سرعتی سرسام آور می رفت و در ایستگاه های مرک، توقف های دراز مدت داشت .
یوسف زرکاروقتی که روسری ها در آتش میسوزند! این بار جنبش اعتراضی توده ها، نه فقط در خواسته ها و شعارها بلکه در اعمال و حرکات معترضین مبارزین، جلوه های دیگری را به نمایش گذارده است: مردان و جوانان در کنار و همراه زنان در این مبارزات شرکت وسیع دارند وعلاوه بر خواسته های عمومی، از خواسته لغو حجاب اجباری یا همان آزادی پوشش نیز دفاع می کنند. رودرروی ارگان های سرکوب به مقابله برخاسته و در مواردی آنها را فراری می دهند. ماشین های سرکوبگران بنرهای خامنه ای را در بسیاری از جاها به آتش کشیده و به کلانتری، فرمانداری، شهرداری حمله ور میشوند.شهامت زنان، همراه با رهبری اعتراضات در اکثر موارد، از جانب آنان از دیگر جلوه های این جنبش است.
بهزاد كریمیزنده باد گفتگو میان دمکراتها
برای هماهنگی ملی در مبارزه برای گذر از نظام! گذار از جمهوری اسلامی ضد دمکراتیک، هماهنگی نیروهای دمکرات را لازم دارد که بی گفتگو بر بستر جنبش و متوجه جنبش به دست نمیآید. اگر پیروزی میخواهیم، باید نیاز مردمی به شکل گیری مرکز هماهنگی مبارزات را پاسخ دهیم. مردم هماهنگ شدن مخالفان را میخواهند و لذا هیچگونه یاس پراکنی، پرهیز از گفتگوی سیاسی ملی و کارشکنی در برابر آن را نخواهند بخشید. مطالبهی عمومی، گفتگوی ملی است برای مبارزهای هماهنگ در گذر از جمهوری اسلامی به سکولار دمکراسی. همین!
یلدا روزبهان قتل مهسا امینی: آغازِ پایان جمهوری اسلامی ایران! تجربهی بیشتر جنبشهای اجتماعی، ازجمله انقلاب ۵۷ در ایران نشان داده است که یک اپوزیسیون متحد و نیرومند میتواند جنبش را در مسیر درست خود هدایت نموده و به جنبشی هماهنگ، پیوسته و پایدار بدل کند. مشکل اساسی اپوزیسیون ایران این است که درحالیکه اپوزیسیون خارج از کشور از خودمحوری رنج میبرد، اپوزیسیونِ (مستقل و برون حکومتیِ) داخل هنوز شکل نگرفته و به انسجام نرسیده است. اینها همه نشانهی آن است که عاجلترین وظیفهی نیروهای مخالف جمهوری اسلامی وحدت بر سر هدفی مشترک است.
عباس هاشمیچرا دفاع از تظاهرات مردمی در مقابل سرکوب قهرآمیز یک ضرورت مبرم است؟ میدانیم که هیچ انقلاب و تحولی مهم در هیچ کجا بدون خطر کردن و مشعلدار و پرداخت هزینه اتفاق نیوفتاده است و ما برغم پرداخت هزینههای سنگین اما تدریجی؛ که اینجا و آنجا -اما منظم- دختران و خواهران و برادران دلیر ما را به زندان میاندازند و سلاخی میکنند، متشکل و نقشه مند عمل نکردهایم، تا بتوانیم این خسرانها را به حد اقل برسانیم و به هدفمان برسیم. اینک اما شرایطی ویژه برای تشکل و نقشه و برنامه ریزی؛ به خیابان و در رزم مشترک پدید آمده است و تجارب بسیاری از جنبشهای انقلابی جهان نشان میدهد که ما اولین مردمی نیستیم که به این نقطه رسیدهایم؛ تقریبا تمام جنبشهای اصیل انقلابی و مردمی بویژه در شیلی و اسپانیا، در مرحلهای که جنبشهای مسالمت آمیزشان سیستماتیک سرکوب شد، به این جمعبندی رسیدند که بدون دفاع قهر آمیز در مقابل تعرضات فاشیستی و افسار گسیخته و خلع سلاح قوای مسلح و تسلیح مردمی نمیتوان جنبش را ادامه داد و با کاهش خسرانها آنرا به پیش برد و به سرانجام رساند.
محمدعلی اصفهانیآیا زمان مبارزهٔ مسلحانه توده یی فرا رسیده است؟ در چند هفتهٔ اخیر، مثل چند هفتهٔ غیر اخیر، دستم به نوشتن تحلیل سیاسی نمیرفت. با خودم میگفتم ـ و هنوز هم میگویم ـ که یا نباید از اینجور چیز ها نوشت، و یا اگر باید نوشت، نباید نوشتن به صورت یک عادت در آمده باشد و باری به هر جهت. و نباید نوشتن، چیزی در حد اعلام موضع باشد و محکوم کردن و تأیید کردن و درد دل. و نباید گام زدن در این وادی ـ و نه وادی شعر و ادبیات و هنرکه حسابش دیگر است ـ آدم را تسکین دهد و یک نوع آرامش به آدم ببخشد.
در دفاع از سوسیالیسم (۷۹) «جمهوری اسلامی نمیخواهیم، نمیخواهیم» جمعی از فدائیان خلق ایران – داخل کشور ما ضمن حمایت کامل از جنبش«زن، زندگی، آزادی» و مبارزه برای تحقق شعارهای آن، بر ضرورت حمایت عملی کلیه کارگران و زحمتکشان کشور بویژه کارگران واحدهای تولیدی بزرگ از طریق اعتصابات سراسری، تجمعات و گردهمآییهای اعتراضی تاکید میکنیم. تنها در سایه اتحاد، یگانگی و همبستگی سراسری و سازمانیافتگی نیروهای دمکرات، مدافع ترقی و تحول، برابری طلب و خواهان دگرگونی بنیادی در کشور هست که این جنبش ادامه خواهد یافت و آخرین مقاومتهای رژیم بحرانزدهی ولایتفقیهی شکسته شده و به تبعیض و نابرابری، استبداد دینی و ارزشهای ارتجاعی آن نقطهی پایان گذاشته خواهد شد.
عباس هاشمیحقیقت متحد میکند
و به پیش می برد حقیقت متحد میکند، به پیش میبرد؛ ترس ندارد و برج و بارو نمیشناسد؛ معجزه میکند: چندگانهها را یگانه میکند، با دستی خالی و با سری افراشته در خیابانهای ایران گام می زند و از گلوی همه فریاد میکشد:
«میمیریم، میمیریم، ذلت نمیپذیریم» «بترسید، بترسید، ماه همه با هم هستیم»
مهرداد درویش پورجرقه انفجار «ابر جنبش» و «انقلاب زنانه» در ایران؟ خیزشی که به یمن حضور چشمگیر زنان و جوانان در آن توانست با شعارهای فراگیر «زن، زندگی، آزادی» و «کردستان، چشم و چراغ ایران» و «اصل نظام نشانه است» پلی بر شکافهای اتنیکی و جنسیتی در ایران بزند و با همگانی شدن آن، از پشتیبانی کمنظیر افکارعمومی در ایران و جهان برخوردار شود که کمتر در جنبش سبز و خیزشهای دی ۹۶ و آبان ۹۸ و دیگر جنبشها و اعتراضات پس از آن شاهدش بودیم.
خیزشی که نوعی آگاهی و اتوریته جمعی آفرید که نشان داد چگونه راز پیشروی اعتراضات در گسترش ایده همبستگی همچون یک ارزش است. این یادداشت به برخی ویژگیهای رخدادی میپردازد که هنوز در متن آن به سر میبریم و فرجام آن نامشخص است.
مجید نفیسیپیکار در پیکار: من و جنبش چپ...
یک. پیش از پیکار د. کارگران مبارز پیکار در پیکار: من و جنبش چپ من و علی عدالتفام از سال ۱۳۵۳ به بعد اقدام به برگزاری تظاهرات موضعی برای حمایت از اعتصابات کارگری و خانهسازی مردم در خارج محدوده در نقاط مختلف تهران کردیم. هر بار تنها یک روز پیش از تظاهرات خبر آنرا به تعداد انگشتشماری از دوستان دانشجو میرساندیم که به دانشکدههای مختلف تعلق داشتند و آنها هم به چند نفر مشخص از دوستان خود میگفتند تا خطر لو رفتن تظاهرات کمتر شود و بدین ترتیب, معمولا شمار شرکتکنندگان از سی نفر فراتر نمیرفت. تصور میکنم که فکر اینگونه تظاهرات را از کتاب "چگونه مبارزه مسلحانه تودهای میشود" اثر بیژن جزنی از رهبران زندانی چریکهای فدایی خلق الهام گرفتیم که در سیم فروردین ۱۳۵۴ همراه با هشت زندانی سیاسی دیگر بدست دژخیمان ساواک در تپههای زندان اوین به قتل رسید.
س. حمیدیبازداشت شدگان اعتراضات اخیر را دریابیم آمار بازداشت شدگان اعتراضات اخیر همچنان فزونی میگیرد. گفته می شود طی روزهای گذشته بیش از هفتصد نفر تنها در سه استان کردستان، کرمانشاهان و آذربایجان غربی بازداشت شده اند. جایی که اعتراضات از آنجا آغاز گردید و خیلی زود دامنه ی پوشش خود را به تمامی شهرهای کشور گسترش داد. به استناد آمارهایی که پلیس از بازداشت شدگان هر استان به دست می دهد، اکنون شکی باقی نمی ماند که شمار بازداشت شدگان کل کشور از رقم ده هزار نفر هم فراتر رفته است. همان ماجرایی که نمونه ای از آن فقط در اعتراضات آبان ماه نود و هشت اتفاق افتاد.
نادر عصارهفرانسویان
و سیاست ضد زن و دین سالاری در ایران سیاست های ضد زن دین سالاری در ایران که بار دیگر به مرگ بیرحمانه و غم انگیز دختر نوجوانی از دختران ایران، مهسا (ژینا) امینی انجامید، تنها مردم ایران را برنیانگیخته است. شخصیت های سیاسی، منتخبین مردم، احزاب، نشریات، رادیو و تلویزیون و حتی دیوار های پاریس از شومی و زشتی رفتار حکومت اسلامی ایران برانگیخته شده اند.
از دیروز موجی دم بدم پر خروش تر از ابراز نظر و بیان و اطلاع رسانی در باره مرگ مهسا و اخبار جنبش نو پا و شورانگیز مردم و بخصوص جوانان ایران در جامعه و مطبوعات فرانسوی شروع شده است.
مسعود نقره کارشعار و پیام بس است، کمک کنید، کمک! کمک مالی و خدماتی به مبارزان در میدان، به خانواده قربانیان، به خانواده زندانیان سیاسی، کارگران و کسبه های اعتصابی و فعالان جنبش سیاسی، مدنی و صنفی یک وظیفه است، اعتماد آنان به اپوزیسیون ومبارزان خارج از کشور و اپوزیسیون داخل کشور و بخشی ازمردم را بیشتر میکند. سخن فقط بر سر رفع نیازهای حیاتیِ معیشتی نیست، که حیاتی و پراهمیت است، اما همین که مبارزان و خانوادههای آنان حس کنند و ببینند که اپوزیسیون خارج از کشور و همه تبعیدیان و مهاجران به آنها فکر میکنند، پشتیبان آنان اند و به دنبال حل بخشی ازمشکلات آنها، آنهم نه در حرف که درعمل، دلگرم میشوند و این تاثیر روانی به سزائی در ادامه مبارزه از سوی آنان دارد.
منوچهر مقصودنیامتنفریم از شما؛ متنفریم!
جنایتی دیگر و اپوزیسیون! با همه شدت خشمی که به خاطر کشته شدن ژینا دختر کرد ایرانی در دل همه شعله ور شده است، نیروهای سیاسی هنوز نتوانستند به اتحادی فراگیر و ملی علیه جمهوری اسلامی، این نظام جنایتکار برسیم. چرا؟ چرا نمی توان در یک بیانیه مشترک به مخالفت با این جنایات پرداخته و دست به یک بسیج همگانی برای رُفتن و جارو کردن جمهوری اسلامی از صفحه تاریخ کشور زد. تا کی باید به این تفرقه و اختلاف، تفرقه ای که تنها به نفع جمهوری اسلامی است، ادامه داده شود.
یدالله بلدیمسئولیت کشتی گیران وپیشکسوتان در حمایت از جنبش های مردمی در شرایط کنونی که نیمی از جوانان میهن مان افزون بر بیکاری و نداشتن امید به آینده نامعلوم و انواع و اقسام مشکلات و کمبودها یکی از سرگرمیها و دلخوشیهای جوانان دیدن مسابقات ورزشی و هیجان و نگرانی در کسب نتایج مسابقات است وکشتی گیران بخوبی میدانند که این جوانان که در خیابانها کشته میشوند و یا مجروح وزندانی و شکنجه مشوند همین جوانانی هستند که به آنها عشق میورزند و از پیروزی شان اشک شوق میریزند و از شکست آنها اندوهگین میشوند پس مسئولیت و وظیفه مندی پیشکسوتان و کشتی گیران ایجاب میکند که بە این همه عشق و علاقه پاسخ دهند و در جنبش فراگیر اخیر با دادن اطلاعیه هائی از جوانانی که خواهان آزادی و عدالت هستند حمایت کنند.
فرزانه عظیمیمرگ مهسا «ژینا»، به دست دشمنان «زندگی» مهسا را خانواده اش ژینا می نامیدند. ژینا در زبان کردی به معنای «زندگی بخش» است. زندگی ژینا قربانی مرگ آفرینان و سیاست های حکومت اسلامی و تبعیض و ددمنشی علیه زنان کشورمان شد. مرگ دردناک مهسا، اما بیصدا نماند و موجی از خشم و نفرت علیه حکومت آدمکش جمهوری اسلامی را در سراسر کشور به همراه آورد. چه بسا که این ابراز انزجارها، روزی بتواند به سیل خروشانی علیه دشمنان زندگی تبدیل شود.
رقیه دانشگریدر مرگ غم انگیز مهسا مهسا امینی دختر جوان سقزی در جریان ارشاد به رعایت حجاب اسلامی در تهران، جان باخت. خبر این واقعه ی دردناک این بار نه تنها در رسانه های اپوزیسیون داخل و خارج ، بلکه در اکثر مطبوعات و رسانه های رسمی کشور بازتاب یافت. این نشان از رشد جامعه دارد. جامعه ای که در دهه های پس از انقلاب به بسیاری از رویدادهای مشابه و حتی اعدام ها و ترورهای دولتی و غیر دولتی کم اعتنا بود. حساسیت جامعه، واکنش مسئولان طراز اول کشور را نیز برانگیخت و دستور رسیدگی به موضوع از طرف ریاست جمهوری صادر شد.
عطا هودشتیان آیا دمکراسی از کف خیابان زاده میشود؟ ایا «مستبد خیرخواه» راه حل پسندیده ایست؟ «دمکراسی سیاسی» از چه میگوید؟- به مناسبت روز جهانی دمکراسی. برای تدوین دمکراسی، از نگاه من، باید دو نگاه را موازی باهم وارد میدان کرد: باید آنرا هم معطوف به قانون گذاری کرد (که آن توسط کاردانان در قدرت سیاسی تدوین میشود)، و هم آنرا معطوف به قدرت مردمی و مشارکت تودهها دانست. اگر تنها به دومی اتکاء کنیم، روندی پای میگیرد که در آن بتدریج تودهگرایی و پوپولیسم پرورده میشود. بیتردید پایگیری و ادامه هر دمکراسی مشروط به قدرت مردمی و رشد فرهنگ دمکراتیک مردمی است. به عبارت روشن تر، در اینکه پیشینیان ما، ایجاد دمکراسی را تنها به اتکا به تسخیر قدرت سیاسی میدیدند، نقد نویسنده منطقی است. اما هیچ دمکراسی بدون قانونگذاری و هیچ قدرت مردمی بدون ضابطه، یعنی ایجاد "حد"، امکان پذیر نیست.
مسعود نقره کار برای دخترم «مهسا»-
آیا چشمی هست که از اشک لبریز نشود؟ عادی شده است خبر؟ وعادت شده است جنایتِ جهل و تعصب و ذبح اسلامیِ شادی و عشق و آزادی، عادی شده است خونرنگ کردن ماه و به زیر کشیدن خورشید زندگی در سرزمینمان؟.
مردم میهنمان و جهان بارها شاهد فاجعه و سیمای غم آفرین مهساهای سرزمین مان بوده اند، سیمای جان های شیفته ای که ذره ای آزادی طلب کرده بودند. جهان بارها پیکر خونین ساقهی معطر و ترد آزادی در ایران را با چشمانی ناباورانه وحیرت زده، و گاه بی تفاوت و بی خیال تماشا کرده است، ده ها نمونه را، از ندا تا مهسا، که از گردونهی آزادی و مهر و دوستی به مسلخ توحشی بی مانند کشانده شده اند.
بهزاد كریمیمهسا آخری نیست، اما نشانهای از به آخر رسیدنهای نظام است! اما اگر زندگی مهسا پایان گرفت، مرگ او آخرین نخواهد بود. تا تحمیل برجاست و مقاومت مدنی کماکان جاری، گریزی از زندان و مرگ نیست. این جانسوزی را باید علامت فهمید از به آخر رسیدنهای نظام. ترکشهای ناشی از مرگ مهسا خبر از نافرجامی و بدفرجامی جمهوری اسلامی میدهد. تکرار این فجایع، هم افزایی بیزاری ملی از نظام جمهوری اسلامی در پی دارد و نشانهی انزوای سیاستهای حکومت و خود آن در برابر ارادهی بیدار ملت. فجایع نشانهوار از ایندست، سرانجام در یکی از نمونههای تکراری خود میتواند تقابل ملی با نظام را در مسیر تعیین تکلیف قرار دهد. برای چنین لحظهی بی گریز، باید آمادگی سیاسی گرفت تا بتوان مهساها را نام خیابانهای فردا کرد.
یدالله بلدی زنگ آعاز سال تحصیلی با مشکلات افزونتر برای دانشاموزان وخانواده ها بهصدا درمیآید سال تحصیلی ۱۴۰۱ تا چند روز دیگر با حضور ۱۵ میلیون دانشآموز در یکصد هزار مدرسه آغاز میگردد، اما هر سال در آغاز سال تحصیلی دانشآموزان و خانوادهها با مشکلات افزونتری نسبت به سالهای گذشته مواجه میشوند، برنامهریزان نظام آموزشی مانند دیگر همتایان خود در حاکمیت برنامهریزیهایشان در راستای منافع مردم و بهبود زندگی مردم نیست، بلکه در جهت تداوم سلطه رژیم است. نظام اموزشی کشور نیز برنامهای برای ایجاد ارتقای سطح آموزش و تامین فضای سالم و امکانات و تسهیلات برای دانشآموزان ندارد، بلکه هدف وزارت آموزش وپرورش تحمیل باورهای مذهبی و خرافات به دانشآموزان است.
مجید نفیسیپیکار در پیکار: دانشجویان غایب پیکار در پیکار: من و جنبش چپ دیگر رسالت خود را یافته بودم و باید برای تحقق آن به ایران بازمیگشتم. پس خود را از دانشگاه کالیفرنیا به دانشگاه تهران منتقل کردم و با احتساب درسهایی که در آمریکا گذرانده بودم در ۱۵۳ در سال دوم رشتهی تاریخ از دانشکدهی ادبیات پذیرفته شدم. هنگام بازگشت به ایران, چمدانی از کتابهای مارکسیستی به زبان فارسی همراه داشتم. جلد کتابها را کنده و بجای آن داده بودم صحاف حرفهای جلدهایی به زبان انگلیسی برای آنها بگذارد. شنیده بودم که میتوانم از طریق راهآهن استانبول به تهران چمدان کتاب خود را به آسانی از مرز بگذرانم.
امیر حسین لادنآموزش و پرورش در ایران،
ناکام و مردود بوده است! آموزش و پرورش در میهن مان، در حدود چهار هزار سال پیش با آموزه های نخستین آموزگار اخلاق، زرتشت، آغاز گردید. زرتشت، یک مصلح اجتماعی و یک معلم اخلاق گرا بود. زندگی اش در آگاه کردن، آموزش دادن و راهنمائی فرزندانش، خلاصه میشد. او باور داشت که انسان برده یا گروگان نیست، بلکه از اراده ی آزاد برخوردار است و می تواند انتخاب کند.
|