new/shahnaz-parsa1.jpg
منصوره بهكیش

شهناز پارسا، یکی از خانواده‌های دادخواه خاوران از میان ما رفت!

تا جایی که به یاد دارم، با شهناز پارسا در سال ۱۳۶۷ در خاوران آشنا شدم. او زنی مقاوم و پرشور و مادری مهربان و عاشق بود. همسر او محمدرضا گلپایگانی در قتل عام زندانیان سياسی در تابستان ۱۳۶۷ به همراه چند هزار زندانی سیاسی دیگر که پیش از آن به حبس محکوم شده یا منتظر آزادی بودند، در داد‌گاه‌های چند دقیقه‌ای توسط «هیات مرگ» شامل؛ حسینعلی نیری - حاکم شرع، مرتضی اشراقی – دادستان تهران، ابراهیم رئیسی – معاون دادستان تهران و مصطفی پور محمدی – نماینده وزارت اطلاعات، مورد تفتیش عقاید قرار گرفتند و زندانیانی که بر عقیده‌ی خود ایستادند را پشت درهای بسته و بدون اطلاع زندانیان و خانواده‌ها، مخفیانه اعدام و پیکرشان را در گورهای جمعی خاوران و دیگر گورهای بی‌نام و نشان پنهان کرده‌اند و حقیقت را انکار یا تحریف می‌کنند و خانواده‌ها را به اشکال مختلف آزار می‌دهند.



new/eadam3.jpg
س. حمیدی

بازگشت «بغی» به صحن دادگاه‌ها

جمهوری اسلامی از سویی تلاش دارد تا قالب‌های فکری خود را به عنوان نمونه‌ای واحد و همگانی در کشور جا بزند. اما اینک اعتلای جنبش مردمی شرایطی را پیش آورده‌است که شهروندان ایرانی از پذیرش چنین قانون‌هایی که از دامن فقه حکومتی برمی‌خیزد، سر باز می‌زنند. چون مردم برای نهادهای حکومتی هیچ مشروعیتی قایل نیستند. جمهوری اسلامی هم بنا ندارد تا روزگاری مشروعیت سیاسی خود را از اکثریت مردم کشور به دست بیاورد. با همین رویکرد است که مدیران بالادستی نظام سعی دارند به مشروعیتی بالاتر از خواست و اراده‌ی مردم روی بیاورند. آنان برای کسب مشروعیت به دنبال احادیثی از پیامبر و آیاتی از قرآن راه افتاده‌اند تا از این طریق بتوانند بر قداست نظام اصرار بورزند.



new/khavaran-momaneat-az-voroud1.jpg
منصوره بهكیش

جمعه چهارم خرداد ۱۴۰۳، در خاوران و بهشت زهرا چه گذشت!

مزدوران حاکمیت می‌خواستند نشان دهند که آثار جنایت‌های رئیسی و شرکایش برای آزار و شکنجه‌ی خانواده‌ها تا این حاکمیت برجاست، هم‌چنان باقی است. خیلی هم متعجب نشدیم، زیرا همان‌گونه که شهرها را از وحشت حرکت‌های مردمی امنیتی کرده‌اند، خاوران را نیز امنیتی کردند چون از عزیزان ما که ناعادلانه کشته شدند و از گورهای بی‌نام و نشان آن‌ها و از حضور مداوم و مقاوم خانواده‌های خاوران ۴ دهه است که به شدت می‌ترسند. اما هر چه بحران‌های حاکمیت‌شان بیشتر می‌شود، عاقبت خود را در نشستن پای میز محاکمه‌ای مردمی در ایران نزدیک‌تر می‌بینند. واقعیت اینجاست که جنایت‌های‌ آن‌ها، تنها کشتن مبارزان و آزادی‌خواهان نبوده است، بلکه شکنجه و آزار خانواده‌ها نیز نوعی جنایت است و باید روزی پاسخ‌گو باشند.