rohollah-abbasi.jpg
افسانه خاکپور

دکتر روح الله عباسی دریایی که به تاریخ پیوست


او پنج دکترا در علوم انسانی بنام خود نوشت، استاد جامعه شناسی و مترجم رسمی دادگستری پاریس بود.
چیرگی و تسلط او بر زبان فرانسه و دانش بی همتای او در علوم انسانی باعث شد که در تهیه و تنظیم دانشنامه دکترای بسیاری از دانشجویان ایرانی در فرانسه همت ورزد.
او که از خانواده ای تهیدست برخاسته بود هرگز در مقابل قدرت های کوچک و بزرگ خود را نباخت و با وجود برخورداری از موقعیتهای گوناگون معلومات و دانش و وطنش را نفروخت.
در جوانی افسر توده ای بود و در زمان شاه بزندان افتاده و شکنجه شده بود، هرگز به ایران که اینهمه به آن عشق میورزید بازنگشت مگر پس از مرگ.



hamneshinebahar-xs.jpg
همنشین بهار

خاطرات خانه زندگان (۲۲)
چرا به جای آنکه اصلاً هیچ چیزی نباشد چیزی وجود دارد؟

از پائیز سال ۴۹ که کاظم سلاحی دستگیر شد و سپس با دستگیری حسین و برادرش رضا در سال ۵۳، مادرشان با تحمل مصائب بسیار از همدان که محل زندگیش بود به تهران می‌رفت تا بتواند دقایقی کوتاه فرزندان‌اش را پشت میله‌های زندان ببیند. بعد از انقلاب هم که دختر و دامادش محمود محمودی دستگیر شدند با کودکان خردسال آنان راهی کردستان شد و آنجا هم بلا‌ها بارید و رفقا به روی همدیگر تفنگ کشیدند.



hamneshinebahar-xs.jpg
همنشین بهار

آیا مبارزه علیه ستمگران لزوماً حقانیت می‌آورد؟

داستان زندگی «جیرولامو ساوو نارولا»

داستان پرتأمل «جیرولامو ساوونارولا» حدود پنج قرن پیش در شهر فلورانس در شبه جزیره ایتالیا روی داده است زمانی که شارل هشتم پادشاه فرانسه به ایتالیا حمله کرده، کلیسای کاتولیک به فساد افتاده و خانواده مدیچی Medici‏ هم در فلورانس صاحب قدرت است و هر اسبی که دارد می‌تازد.



MehrdadAghar-s.jpg
فرّخ حیدری

نوروز همراه با یک زندانی محکوم به مرگ!

یک روز مانده به عید نوروز بود که برای اولین بار او را در سلولش دیدم. تک و تنها نشسته بود. وقتی پاسدار درِ سلول را پشت سرمان بست لبخندی زد و نیم خیز شد و خوشامد گفت. با همان سادگی و بی ادایی بچه های آن دوران، هردو در آن سلول تنگ بدون تکلف روبروی هم نشستیم و به دیوار تکیه دادیم... خودش را "مهرداد" معرفی کرد. جوانی خوشرو، لبخند به لب و مودب بود. در پاسخ به اولین سوال معمول هر زندانی، که علت دستگیری و جرمش را پرسیدم گفت: "مجاهدین" البته با یک لبخند شیطنت آمیز!... بدون اینکه منتظر سوال او بشوم گفتم: من هم همینطور...



hamneshinebahar-xs.jpg
همنشین بهار

خاطرات خانه زندگان (۲۱)
هیچ کس شراب نو را در مشک کهنه نمی‌ریزد.

انسان تنها موجودی است که دارای خاطره است. خاطره حکایت از واقعیت وجود ما دارد و هستی نقطه‌ای ما را منبسط و خطی می‌کند.
برای اینکه خودمان را و زمان و جهانی را که در آن هستیم بشناسیم باید غبار خاطره‌ها را بگیریم. اگر عُمَر خیام می‌گفت: از دی که گذشت هیچ ازو یاد مکن... منظورش این نبود که در گذشته نباید نگریست، می‌گفت در گذشته نباید زیست. نمی‌توانیم چشممان را بر دیروز ببندیم. رّد پا و سایه دیروز، امروز و فردا پیدا است. نمی‌توان «یادمان»‌ها را به دور انداخت و گفت گذشته، گذشته است. گذشته نگذشته، گذشته پیش‌درآمد اکنون است.



رحيم احمدي

من هنوز در خانه خود جائي دارم

نامه يک رفيق پير به نسل جوان توده اي


کنگره ششم ادامه کجروي است که از کنفرانس کابل آغاز شد: انتصاب افراد به رهبري حزب بدون هيچ اصولي و سپس اخراج آن ها با پليد و نفوذي خواندنشان. اگر يک فرد «نفوذي» به رهبري حزب راه مي يابد کسي که او را انتخاب کرده به اندازه همان فرد مسئوليت دارد. ورود اين همه افراد «نفوذي» به رهبري حزب خود بهترين دليل محکوميت کساني است که آن ها را نفوذي مي خواند. هيچ کاروانسرائي به بي در و پيکري رهبري حزب ما در سال هاي اخير نبوده است.