logo




در اين زمينه

کارگر افغانی را به جای یک حاجی قاچاقچی اعدام کردند.

شاهد جنایت های حکومت اسلامی (بخش چهل و یک)

پنجشنبه ۲۹ تير ۱۳۹۱ - ۱۹ ژوييه ۲۰۱۲

حاج رضا ـ رضائی

«....نامه ای محرمانه از شورای عالی قضائی دریافت کردم ( حدس می زنم بهار یا تابستان سال ۶۰ بود) ، با این مضمون : پرونده ی اعدامی حاج محمد. م مطالعه و با حفظ پنهانکاری پاسخ سؤالات زیر تهیه و متعاقبا برای امضاء کننده ارسال شود. ۱ـ محکوم چه ساعتی از محل زندان عازم محل اعدام شد. ۲ـ حداکثر زمان با توجه به عدم ترافیک ( موضوع بالا) ۳- محکوم در چه ساعتی به دار آویخته شد، ، جسد تحویل چه کسی داده شد ؟ ۴-ـ محل دفن محکوم اعلام شود تا در صورت لزوم و برای نبش قبر دستور لازم داده شود. در ضمن می توانید از مشورت های حجت الاسلام نوربخش بهره مند شوید .... نامه توسط مرتضی مقتدائی از شورای عالی قضائی امضا شده بود....

من تا حدودی در جریان پرونده بودم اما مجددا سراغ پرونده رفتم تا آن را دقیق تر بخوانم ، موضوع پرونده کشف ۲ تن تریاک در تانکر یک تریلی ۱۰ تن بود، که بعد از شکنجه شدید راننده و کمک راننده ارتباط های مربوطه لو رفته بود و عده ای بازداشت شده بودند .طبق مندرجات پرونده راننده و شاگرد راننده بلافاصله اعدام شده بودند. در این رابطه عده ای محکوم به زندان های طویل المدت و صاحب اصلی مواد کشف شده حاج محمد. م به اعدام محکوم شده بود. حاج محمد صاحب سوپر مارکت بزرگی در خیابان عفیف آباد شیراز بود. در پرونده آمده بود که این شخص در برابر مغازه اش به دار آویخته شد، و مواد کشف شده هم به وسیله هواپیما به تهران ارسال شد. محمد رضا جوانمردی مسؤل این پرونده بود و در جریان این ماجرا قرار داشت . با او صحبت کردم و از او خواستم کمک کند و اطلاعاتی را که لازم دارم ، برایم گرد آوری کند و بیاورد. با طرح این موضوع حس کردم جوانمردی خیلی راحت نیست و می خواهد از زیرکاردر برود. به او گفتم و توضیح دادم که در این پرونده ناروشنی هائی وجود دارد و باید روشن شوند و همه ی اطلاعات گرد اوری شوند . محمد رضا که جوان بود اظهار داشت چیز زیاد تری بیش از انچه در پرونده آمده نمی داند. با تاکید من و گفتن اینکه : « شما مسؤل هستید ابهام های پرونده را روشن کنید و به این سوآل ها جواب بدهید» ، مضطرب و عصبی شد . حس کردم نکاتی را در باره پرونده می داند که نمی خواهد بگوید . به او گفتم : « اینکه از تهران هم خواستار روشن شدن ابهاماتی در مورد پرونده شدند به احتمال زیاد نشانه ی این هست که ماجرائی در پس این پرونده است . پرسش های زیادی از او کردم و به او گفتم که اگر واقعیت های مربوط به پرونده را نگوید چه عواقبی دارد و مشگلات زیادی برایش ایجاد خواهد شد. از او خواستم برود فکر کند و روز بعد دانسته های خودش را بگوید . روز بعد ،بعد از یکی دو ساعت کلنجار و تهدید به حرف آمد .

«...خب شما جریان کشف تریاک رو می دونید ، راستش حاج م.م اعدام نشد. روز اعدام شکری و برزنده و کریم جوزی حاجی محمد را از بازداشتگاه تحویل گرفتند که ببرند برای اعدام در ملا عام ، کریم با پیکان زرد منکرات بود ، شکری و برزنده با لندرور دادگاه ، و چهار نیروی مسلح درپیکان فیلی دادستانی، مورد را حفاظت می کرد ند. این ها نقشه و دستور داشتند که حاجی محمد اعدام نشود، اما من نمی دانم از چه کسی و از کجا ، کریم رفت دروازه کازرون و از میان افغانی ها ئی که برای کار توی میدون جمع می شدن یه افغانی رو به قد و قواره ی حاجی صدا کرد و گفت برای کار ساختمونی به او احتیاج داره ، اون بیچاره هم دنبال کریم راه افتاد. برزنده و شکری و حاجی با لندروور ، اول خیابون هنگ ، روبروی زایشگاه در جای خلوت و مناسبی منتظر کریم جوزی شدند، و از آن چهار مامور هم خواسته بودند از محلی دور تر مراقب آن ها باشند تا نتوانند جابجا کردن حاجی و افغانی رو ببینن، به محض رسیدن کریم،افغانی رو سوار لندروور کردن و حاجی رو سوار پیکان ، خیلی سریع دست و دهن افغانی رو می بندن و لباس های حاجی رو تن ش می کنن ، و افغانی رو دست بسته و با سر و رو ی بسته می برن دار می زنن ، خیلی سریع هم می ارن اش پائین و می برن چالش می کنن ، تو این رابطه یه میلیون بین بچه ها تقسیم شد ، باور کن حاجی من اصلن نه نقشی داشتم و نه سهمی بردم ، جرات ام نکردم حرفی بزنم ».

من ماجرا را برای نوربخش تعریف کردم و گزارش کاملی همراه با گفته های کریم جوزی راهی تهران کردم و.........»

*******

*حاج رضا ـ رضائی ، از کارکنان سابق قوه قضائیه با پست های دادیار، نماینده حاکم شرع ، نماینده دادستان و..... در شیراز تا سال ۱۳۶۷ ، وعضو کمیسیون عفو و بخشودگی تا سال ۱۳۸۴

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد