logo




در اين زمينه

نمونه ای از لطف شکنجه گر مسلمان !

شاهد جنایت های حکومت اسلامی (بخش سی و چهارم)

پنجشنبه ۱ تير ۱۳۹۱ - ۲۱ ژوين ۲۰۱۲

مسعود نقره کار

masoud-noghrekar02.jpg
«.....ف.ح شکنجه گر زندان های شیراز، به زمان شاه دانشجوی دانشگاه مشهد بود، اومدتی نیز در شیراز زندگی کرد. او دانشجوئی متدین بود و به توصیه آیت الله طاهری وارد سپاه پاسداران شد، و محل کارش نیز زندان در نظر گرفته شد. او زیر دست سعید محسنی نائینی آموزش شکنجه گری دید. بعد از مدتی به مشهد باز گشت و مسؤلیت هائی در زندان های مشهد گرفت. ف.ح از مخوف ترین و «خلاق ترین» شکنجه گران بود. او همه ی قربانیان خود را در کم تر از ۲۴ ساعت به اعتراف و یا به قول خودش به «حرف زدن» وا می داشت. ف.ح درجنگ یک پا و یک چشمش را از دست داد، اکنون ویلچری و شیمیائی ست. پای صحبت های او در باره شکنجه بنشینیم(۱)» :

«........مشگل اساسی در این است که قبول مسائل درونی زندان های سیاسی که مورد نظر ماست برای بسیاری از مردم امکان پذیر نیست، مگر این که شخصا به گونه ای با مسائل آن مواجه شده باشند. چندی پیش شنیدم که فردی گفته بود تصور می کردم افشای شکنجه، بخصوص تجاوز به دختران و زنان که در آغاز وسیله ی مجاهدین، و بعد ها از طرف شما (راوی این روایت ها) دنبال شد نوعی تبلیغات ضد رژیم می باشد. خود من شخصا شرایطی را تجربه کردم که می خواهم اما نمی توانم بیان کنم و عذر خواهی از شما دارم . و دقیقا هم مشگل همین جاست که آدمی مثل من وظیفه تاریخی خود نمی داند چنین چیز ها را افشا کند. چرا که خود عامل است. با این احوال مساله مهم این است که آیا می توان و می باید شکنجه را به طور اصولی و عریان مطرح کرد؟ آیا شکنجه را باور خواهند کرد؟ چطور می توان گفت که هرکس که در زندان خود را شکنجه گر می نامد شکنجه گر نیست، ضرب و جرح کردن با شکنجه دادن فرق می کند، شکنجه هدف اش مشخص است، مساله ای شخصی نیست، در خدمت رژیم یا عقیده است، اصولا شکنجه در هرنوع، بسیار پیچیده و فنی است، تعجب نکنید، دارید با حقیقت روبرو می شوید، نمونه بگویم، مثلا همین مورد اعدام، که مثلا به سادگی گفته می شود فاطمه حسینی در زندان به دار آویخته شد، این طور نیست که طناب را بیاندازی دور گردن زندانی و زندانی را بکشید بالا و بعد از چند دقیقه دست و پا زدن جسد را بکشید پائین و تمام، نه اصلن اینطور نیست، زندانی اگر در شرایط خاص با باز جو همکاری کرده باشد و در دادگاه محکوم شده باشد طناب را به زیربرآمدگی گردن محکم می کنندو قربانی ظرف چند دقیقه و در کوتاه مدت با مرگ درگیر می شود و بعد آرام می شود و بدن اش سرد می شود. این لطف شکنجه گر به زندانی ست، در غیر این صورت طناب را دقیقیا زیر چانه می گذارند و طوری آن را محکم می کنند که گردن جای چرخش نسبی داشته باشد. زندانی به محض این که بالا کشیده می شود، تا مدتی طولانی زنده می ماند و مثل کسی که بدن اش در حال سوختن صد در صد است پیچ و تاب می خورد. آن قدر حرکت ها سریع و خشن هستند که طناب در گردن جا باز می کند و خونریزی شروع می شود، بر اثر کشیده شدن زبان از دهان به بیرون، و در اثر فشار دندان ها و فرو رفتن دندان ها در زبان صورت زندانی پر از خون می شود، صورت ابتدا سرخ و بتدریج به طرف کبودی می رودو متورم می شود، چشم ها وحشت زده به بیرون از حدقه جهیده می شوند و بدن به تدریج سنگین و سرد و خشک می شود.

شاید دردناک باشد اما تجربه نشان می دهد که در زیر شکنجه اکثر زندانیان حقیقت را نمی گویند، حقیقتی ندارند که بگویند، برای رهائی از شکنجه دروغ می گویند و بر اساس همان دروغ محکوم می شوند. چرا، چون بازجوئی اطلاعاتی ست نه تحقیقی، وقتی زندانی اسیر می شود آن چنان برایش فضای رعب و وحشت ایجاد می کنند که تمام وجود زندانی بی قرار و مضطرب می شود و وقتی زیر شکنجه برده می شود و بازجو اش شرایطی خاص برای ا ش ایجاد می کند او برای یک لحظه نا خود آگاه ذهن اش را( و برای همیشه ) در اختیار آن ها می گذارد، باید آن چه را که آن ها می گویند و می خواهند زندانی اعتراف کند و کتبا بنویسد، حال بعد از آن باید کیفر آن چه را که گفته و نوشته پس بدهد،و در صورت زنده ماندن باید از آن همه دروغ رهائی بخش که گفته و در باره دیگران حرف زده، و دیگران را به همراه خود به زندان آورده ، توبه کند. چنین زندانی ای پریشان حال و تا آخر عمرآرام نمی گیرد. اگر یک زندانی بخواهد مقاومت کند و یا قهرمان سازی کند مسلما هیچ وفت به محکمه شهر نمی رسد، و زیر همان شکنجه ها خاموش می شود. آیا تصور می کنید مخاطب شما می تواند آن چه را که گفته می شود حتی در تصور خود داشته باشد؟ موضوع این است، اکثریت دور از جریانات هستند، اگر می خواهید این مطالب را خوب متوجه شوید باید بااطلاعات کافی در فضای افشاگری های زندان قرار بگیرید،وقتی از بیضه کشی یا اعدام مرغی یا مسلخ یا یخچال گفته می شود مخاطب شما باید بداند شما در باره چه چیز حرف می زنید در غیر این صورت ساده اندشی ست که تصور کنید آن چه گفته می شود مخاطب می پذیرد، دلیل هم همواره گفته شده است، شاید عده ای اهل درد بدانند که چه می گوئید اما همه این جور نیستند .

فراموش نکنید عده ای بیرحمانه به شما ( افشا گر شکنجه ها) حمله می کنند. این ها زیاد هستند، آرام باشید، قبول نکنید، بی انصافی ست که ما باور کنیم آن ها می پذیرند و باید بپذیرند، چون آن ها فضائی را که تجربه کرده اند متفاوت است، این ها را نمی دانند و از مسائل و مشگلات بی اطلاعند.این که مخاطب شما بداند که شما چه می گوئید اول باید شکنجه را تعریف کنید. (‌امروز زمانه هم زمانه دیگری ست، زمان بدی ست، نمی دانم چرا این موضوع به زهنم آمد، همین مرحومه زهرا کاظمی، همسر اقای اسلامی که این شخص حتی آن قدر معرفت نداشت تا در خاک سپاری زن اش در سید علاءالدین حسین( استانه) در کنار مادر زن پیر، ماتم زده اش باشد و فاتحه ای از سر اخلاص و در غیاب پسرش بر گور بخواند، تصور کنید در چه زمانه ای هستیم).....، باری ، بسیاری می گویند همه ی اینها تبلیغات علیه رژیم است، بگویند، چه پیش می آید، می دانید چرا چنین می گویند؟ برای این که شکنجه و قضاوت به طور مخصوص گفته نشده است، مثلا وقتی من می خواهم در مورد نعمتی، ضیائی، یا بخشی یا فاطمه جباری یا صدیقه رضوی یا حاج مرتضی سمنانی صحبتی کنم مخاطب من وحشت می کند و می ترسدکه من چه دارم می گویم، باور نمی کند.

اما شما بگوئید ، شما حاجی ( منظور راوی ست ) که آ نجا هستی بگوئید، شما حکام فاسد را می شناسید، شما شاهد تجاوز به ناموس زنان و دختران مردم بودید، بگوئید، مهم نیست که باور کنند یا نکنند، باید گفت، بالاخره زمان اش فرا خواهد رسید، راجع به راضیه مروج بگو، شخصیتی دیوانه و هولناک، یا قاضی ها، دادیارها و شکنجه گرها را رو کن، اگر برای خودت و ما نمی کنی لااقل تو که آدم مومنی هستی به خاطر خدا بکن، تا باقی عمر راحت باشی که حرفت را زدی، مهم نیست قبول کنند یا نه، بگو حاجی، بگو، دیر نیست همه ی این زندان ها درهای اش باز شوند، مردم همه ی زندان ها را خواهند دید، آن وقت باورت خواهند کرد، ما هم کمک ات می کنیم حاجی و تا آخر با توهستیم ،بگو که شاهد چه فجایعی بودی ......»

**********

* سلسله مطالبی که سی و چهارمین بخش آن را خواندید، اظهارات یکی از کارکنان سابق قوه قضائیه حکومت اسلامی درشکنجه گاه ها و زندان های این حکومت، و در جبهه جنگ است. او به عنوان شاهد تجاوزبه دختران و زنان زندانی، شاهد شکنجه واعدام زندانیان سیاسی و عقیدتی، از گوشه هایی از جنایت های پنهان مانده ی جنایتی به نام حکومت اسلامی پرده بر می دارد.( با توجه به اینکه در زندان ها حکومت اسلامی، شاغلین در زندان ها از نام های متعدد و مستعار استفاده می کردند - و می کنند- ، نام ها و فامیلی ها می توانند واقعی، و حقیقی، نباشند.

برای پیشبرد گفت و گوها قرارمان این شد که در صورت امکان یک هفته مسائل مربوط به سال های گذشته مطرح شود و یک هفته مسائل روز. راوی این سلسله مطالب سال 1385 ایران را ترک کرده است و در یکی از کشورهای شرق آسیا پناهنده است، او اما به دلیل شغل های حساس و ارتباط های گسترده اش به هنگام خدمت ، هنوز با تعدادی از فرماندهان سپاه و نیروهای انتظامی ،کارکنان قوه قضائیه و روحانیون ارتباط دارد. اطلاعاتی که پیرامون مسائل جاری داده می شود از طریق همین ارتباط هاست

۱ـ گفته های فوق حرف های یکی از شکنجه گران حکومت اسلامی است که در تماسی تلفنی با راوی این روایت ها، مطرح کرده است.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد