logo





"رزم سیاهکل و نامه های ساواک ساخته"

پنجشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۰ فوريه ۲۰۱۱

فريبرز سنجری

siahkal_226x170_._nocredit.jpg
درباره نویسنده

فریبرز سنجری از اعضای قدیمی سازمان چریک های فدایی خلق ایران است که در مرداد ماه ۱۳۵۰ بازداشت و در بهمن ماه همان سال در دادگاهی که برای محاکمه مسعود احمدزاده تشکیل شد، به حبس ابد محکوم گردید. وی در جریان انقلاب سال ۱۳۵۷، از زندان آزاد شد. در جریان انشعاب ها، در اعتراض به سیاست های رهبری وقت سازمان، او به همراه اشرف دهقانی و برخی دیگر از اعضا، تشکیلات چریک های فدایی خلق را شکل دادند. فریبرز سنجری از آن هنگام در این تشکیلات به فعالیت خود ادامه می دهد.
بی بی سی: ر آستانه چهلمین سالگرد رستاخیز سیاهکل قرار داریم، رویدادی که نقشی بزرگ و تاریخی در جنبش انقلابی مردم ما ایفا نمود.

در آن سال ها که یاس و ناامیدی جو غالب بود و ترس و وحشت بیداد می کرد، این حرکت انقلابی آن چنان جامعه استبدادزده ما را تکان داد که وضع غم انگیز سابق دگرگون گشت و دیگر هیچ یک از دست اندر کاران رژیم شاه قادر نشدند آن را به حالت جامعه خاموش و سیاه قبلی برگردانند.

بانگ صولتمند"ببرهای دیلمان" صحنه سیاسی ایران را در نوردید و جسارت و ایثار انقلابی آنان شور و امید را در دل های مردم شکوفا ساخت و در جامعه ای که رکود و خمود بر آن حاکم بود، باعث چنان تحرک مبارزاتی در میان ستمدیدگان شد که "زمستان" شکست و فرهنگ نوینی در جامعه شکل گرفت.

اما به راستی چرا این رویداد مبارزاتی چنین نقشی در جنبش انقلابی مردم ما پیدا نمود وبه همین اعتبارهم در حافظه تاریخی جامعه ما ماندگار شد؟ اگر بخواهیم در یک کلام پاسخگوی این سوال باشیم، باید با تاکید بگوییم که سیاهکل پاسخ به ضرورت زمان بود.

آنچه به چریک های فدایی خلق امکان راهگشایی در مبارزات مردم و درک ضرورت زمان را داده بود، در درجه اول کوشش آنان برای شناخت جامعه خود و پاسخ عملی به این سوال بود که روشنفکران انقلابی چگونه می توانند اعتماد توده ها را به خود جلب نموده و در ارتباطی مبارزاتی با آنان قرار بگیرند و به عبارتی دیگر، نقبی به "قدرت تاریخی" توده ها بزنند!

در این پروسه آنها توانستند با تحلیل مشخص از شرایط مشخص جامعه خودشان، این حقیقت را دریابند که تنها با توسل به اعمال قهر انقلابی در مقابل قهر ضد انقلابی رژیم حاکم قادر خواهند بود که راه مبارزه و صداقت و صمیمیت و قدرت انقلابی خود را به توده ها نشان دهند.

اعمال قدرت انقلابی در مقابل رژیمی که مبارزه توده ها را به خون می کشید و حتی مبارزه برای تحقق ابتدایی ترین خواسته هایشان را با گلوله پاسخ می داد، به چریک های فدایی خلق امکان داد تا نقبی به قدرت تاریخی توده ها زده و آنچه را تعیین کننده هر تغییر انقلابی می باشد( یعنی قدرت مبارزاتی توده ها) را به صحنه آورده و شرایط را برای سرنگونی رژیم سلطنت مهیا کنند.

بر این اساس بود که در جریان انقلاب سال های ۵۶ و ۵۷ توده های وسیعی از مردم به هواداری از چریک های فدائی خلق برخاستند وهمگان در جریان قیام بهمن طنین شعار "ایران را سرا سر سیاهکل می کنیم " آنها را شنیدند.

امروز پس از گذشت سال های طولانی از آن زمان، شاهدیم که جمهوری اسلامی از یک طرف و روشنفکران متعلق به نیروهای راست از طرف دیگر، کارزاری را علیه چریک های فدایی خلق سازمان داده و با زیر پا گذاشتن همه دستاوردهای انکار ناپذیر آنان، علیه آرمان ها، ارزش ها، سنت های مبارزه انقلابی چریک های فدایی تبلیغ می کنند.

به این دلیل برای بسیاری این سوال مطرح است که چه شرایطی و چه فاکتورهای واقعی امروز در شرایط کنونی، این نیروها و همه بدخواهان مردم را به چنین تلاش هایی وادار کرده است؟ چرا آنها با انتشار ده ها مقاله و کتاب و یا از طریق رسانه های مختلف به طرق شفاهی می کوشند تا تصویری واژگونه از سیاهکل در اختیار نسل جوان قرار دهند؟

در این مورد کتاب حجیم "موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی" به نام "چریک های فدایی خلق از نخستین کنش ها تا بهمن ۱۳۵۷" یکی از نمونه های برجسته در این زمینه می باشد.

با توجه به توپخانه عظیم تبلیغاتی که علیه رستاخیز سیاهکل و چریک های فدایی خلق به راه افتاده که هدفش آشکارا جلوگیری از ارتقای آگاهی و تجربه اندوزی نسل جوان از مبارزات چریک های فدایی به منظور تغییر بنیادی شرایط ظالمانه و رهایی مردم از زیر سلطه امپریالیسم و رژیم های دیکتاتوری وابسته می باشد، لازم می بینم که در چهلمین سالگرد این رویداد انقلابی بار دیگر به ماهیت این تبلیغات و روش های به کار گرفته شده در چنین کارزاری بپردازم؛ به خصوص که می ببینم هر کس می خواهد بر چهره" ببرهای دیلمان" چنگ بکشد در گام اول، خود را مجبور می ببیند که دیدگاه ها و مواضع آنها را تحریف کرده و سپس با تکیه بر مشتی دروغ، کار خود را پیش ببرد.

بگذریم که صحت و استواری مواضع رزمندگان سیاهکل عملا باعث می شود که چنین مدعیانی قبل از اینکه بتوانند در لباس منتقدی جدی ظاهر شوند، در نقش دن کیشوت معروف پدیدار می شوند که کارش جنگیدن با آسیاب بادی بود!

پس از انتشار "چریک های فدایی خلق از نخستین کنش ها تا بهمن ۱۳۵۷" امروز در کمپین ضد فدایی هرچه بیشتر به "دو نامه" استناد می شود که با ساخته و پرداخته کردن مشتی دروغ، به عنوان به اصطلاح سند علیه چریک های فدایی خلق عرضه شده اند.

در حالی که در واقعیت امر، آنها نامه هایی جعلی می باشند و توسط ساواک رژیم شاه ساخته شده بودند.

اولین بار پس از حمله خونین ساواک به پایگاه های چریک های فدایی خلق در ۲۶ و ۲۸ اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۵ علی رغم درگیری مسلحانه شدید بین چریک ها و نیروهای مسلح رژیم، ساواک مدعی شد که از پایگاه چریک ها دو نامه را به دست آورده است؛ و آنها را در همان زمان در مطبوعات رژیم شاه منتشر نمودند.

برای مردم هشیار در دوره رژیم شاه که هم از چریک های فدایی خلق و هم از ساواک شاه شناخت عینی داشتند، جای تردیدی وجود نداشت که آن نامه ها جعلی بوده و ساواک به قصد مخدوش کردن چهره کمونیست های فدایی آنها را منتشر کرده است.

اما امروز جمهوری اسلامی، در شرایطی می کوشد از آن نامه های جعلی برای مخدوش کردن چهره پاک باخته ترین کمونیست های ایران استفاده نماید که سال های طولانی از آن زمان می گذرد و به این خاطر وزارت اطلاعات تصور می کند که دروغ و تهمتی را که ساواک رژیم شاه نتوانست در آن زمان علیه چریک های فدایی خلق به خورد مردم بدهد، اکنون او می تواند به عنوان تاریخ به نسل جوان بقبولاند.

در آن زمان ساواک جهت ضربه زدن به نفوذ چریک های فدایی در میان مردم که خودش از هر کسی بهتر می دانست چطور هر روز عمق و وسعت بیشتری پیدا می کند، با استناد به آن دو نامه سعی کرد این طور القاء کند که چریک های فدایی برای بیگانگان جاسوسی می کنند.

در این نامه ها که از ۲۹ اردیبهشت تا اول خرداد سال ۵۵ در روزنامه ها منتشر شدند، ساواک نوشته بود که "صد هزار آفیش امپریالیستی رسید و به موقع هم رسید" که البته منظورشان "صد هزار دلار" بود و یا جهت نسبت دادن جاسوسی به چریک ها نوشته بودند که " راجع به اطلاعاتی که دوستان بزرگ تر در باره ارتش ضد خلقی ایران خواسته بودند باید بگویم فعلا چند نفر از افسران وظیفه را در اختیار داریم" و سپس این اتهام مطرح شده بود که چریک ها جهت جلوگیری از اعتراضات اعضا و به قول ساواک حفظ "بنیان های ایدئولوژیک" تشکیلاتشان مبادرت به حذف فیزیکی رفقای خود نیز کرده اند.

در آن نامه ها ساواک نوشته بود که پاسخ " انتقاد شما را در مورد محاکمه و اعدام سه نفر" در همین نامه داده ایم.

قبل از بررسی ادعاهای دروغ ساواک، لازم است به این نکته توجه شود که وابستگان به وزارت اطلاعات و بدخواهان که امروز برای حمله به چریک های فدایی خلق آن نامه های جعلی را مبنای کار خود قرار داده اند، نه تنها این واقعیت را که آن نامه ها از طرف ساواک در مطبوعات رژیم شاه درج شده بود، از خوانندگان پنهان نگه می دارند بلکه این حقیقت را نیز مخفی می کنند که آن نامه ها در همان زمان از طرف سازمان چریک های فدایی خلق تکذیب شد.

واقعیت این است که پس از انتشار نامه های مذکور در روزنامه های زمان شاه یعنی کیهان، اطلاعات، رستاخیز و غیره، سازمان چریک های فدایی خلق ایران با صدور اطلاعیه ای به تاریخ دوم خرداد ۵۵ رسما نامه های مزبور را ساخت کارشناسان ساواک و فاقد ارزش اعلام کرد.

در این اطلاعیه، سازمان این امر را در چارچوب تلاش ساواک برای وابسته نشان دادن چریک ها به کشور های خارجی ارزیابی کرده و قویا چنین اتهامی را تکذیب کرد.

در آن اطلاعیه که درارگان سازمان یعنی نشریه "نبرد خلق" شماره ۷ هم درج شده ، آمده که" کارشناسان سازمان امنیت برای سر پوش گذاشتن بر شکست برنامه عریض و طویل رژیم و همچنین به منظور تحریف حقایق، چند نامه جعلی را در جراید عصر تهران به نام اسناد سازمان ما به چاپ رسانده اند و به اصطلاح پرده از اسرار ما برداشته اند. اینها که تا پارسال ما را به عراق وابسته می کردند امسال که روابطشان با عراق خوب شده ما را وابسته به جای دیگر معرفی می کنند و می کوشند با جعل سند و دروغ بافی افکار عمومی را فریب دهند. البته آنهایی که تا حدی به کار سیاسی و رموز روابط تشکیلاتی آگاهند، جعلی بودن این نامه ها را در نگاه اول متوجه می شوند. ولی برای روشن تر شدن بیشتر موضوع ما فقط به یک خطای کوچک! کارشناسان سازمان امنیت که مشت آنها را باز کرده و رسوایشان ساخته است، اشاره می کنیم. کارشناسان امنیتی و تبلیغاتی دولت فاسد شاه، در جعل این نامه ها بیشترین تلاش خود را به کار برده اند تا آنها را هر چه واقعی تر! تنظیم کنند تا مورد قبول مردم واقع شود. ولی آنها که با ادبیات و فرهنگ ما کمونیست ها بیگانه اند، در این کار خود موفق نبوده اند. چرا که در یک جای نامه عبارت "دوست شهید نوروزی" را به کار برده اند. کسانی که با فرهنگ ما کمونیست های ایران آشنایی دارند، به خوبی می دانند که ما یاران خود را همیشه و به طور مطلق با واژه "رفیق" خطاب می کنیم و هرگز رفقایمان را با واژه "دوست" مورد خطاب قرار نمی دهیم. ولی ماموران تبلیغاتی و تنظیم کنندگان نامه جعلی که فرق میان این دو را نمی دانند دچار اشتباهی کوچک! شده و خود را رسوا ساخته اند."

با توجه به تکذیبیه سازمان که گوشه ای از آن در بالا قید شد، منطقا کسانی که برای پیشبرد مقاصد خویش به این نامه ها استناد می کنند، می باید به این تکذیبیه هم اشاره نمایند؛ در حالی که همه کسانی که در کارزار ضد فدایی مشغول ایفای نقشی هستند، نه تنها به تکذیب نامه سازمان اشاره نمی کنند، بلکه نامه های ساواک ساخته را "سند" اصلی هم جا می زنند.

هر چند برای هر کسی که جویای حقایق تاریخی باشد، با نگاهی به آن نامه ها مشخص می شود که آنها ساواک ساخته و جعلی هستند، در زیر به چند مورد که جعلی بودن آن نامه ها را با آشکاری هر چه بیشتری ثابت می کند، می پردازم.

۱. دراین دو نامه برای نشان دادن این امر که چریک ها رفقای خود را تصفیه می کردند، نام اصلی کسانی که از نظر ساواک دراین تصفیه ها نقش داشته اند قید گردیده است. در نامه آمده که" دوست شهید نوروزی به اتفاق زرکار و خشایار پس از یک جلسه بررسی وضعیت، او را اعدام کردند."

اما همه می دانند که در سازمان چریک ها همه اعضا نام مستعار داشته و کسی را با نام اصلی صدا نمی کردند پس چگونه ممکن است نویسنده این نامه که از نظر ساواک یکی از مسئولین سازمان چریک ها بوده، اسامی تیم عمل کننده تصفیه های درونی را در نامه ای که از ایران برای رفقای مقیم خارج از ایران نوشته شده قید کند؟

اگر کسی از حداقل آگاهی تشکیلاتی برخوردار باشد می داند که در یک سازمان زیر زمینی که افراد خودشان می کوشند کمترین اطلاعات ممکن را داشته باشند، امکان ندارد که اسامی تیم عمل کننده، آن هم نه اسامی مستعار بلکه اسامی اصلی در چنین نامه ای قید بشود.

از آنجا که ادعا می شود این نامه ها را رفیق حمید اشرف نوشته است با تاکید باید گفت که چنین تهمتی به حمید اشرف، که در کوران سال ها مبارزه آب دیده شده و به هیچ وجه کوچک ترین اطلاعات اضافی به هیچ کس نمی داد، خود نشان دهنده دروغ بودن آن می باشد.

اگر او چنین ولنگار بود که اسامی اصلی رفقایش را در نامه ای قید کند که می داند برای رسیدن به یارانش از چه مسیرهای خطرناکی باید بگذرد، بدون شک نمی توانست تا ۸ تیر سال ۵۵ یعنی حدود ۶ سال آن هم در زیر شدید ترین پیگردهای ساواک زنده بماند و هر روز در زیر نگاه گشت های خیابانی در خیابان های تهران قرار تشکیلاتی اجرا کند و مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه را پیش ببرد.

۲. در نامه آمده که "در مورد محاکمه و اعدام سه نفر که وضعیت آنها در حضور رفقای تیم شماره ۳ بررسی و منجر به صدور حکم اعدام آنها شد". اما در هیچ زمانی در سازمان فدایی تیم ها شماره بندی نشده بودند که وقتی که شما بگویید تیم شماره فلان، مشخص شود منظور کدام تیم و تشکیل شده از چه کسانی است.

این یکی از نمونه های ناشیگری ساواکی های نویسنده این نامه است که بدون توجه به اینکه در سازمان چریک های فدایی خلق تیم ها شماره نداشته اند، چنین گافی داده اند.

۳. از آنجا که در این نامه ها ظاهرا محرمانه ترین اطلاعاتی که برای یک سازمان مخالف می تواند وجود داشته باشد قید شده طبیعی است که چنین نامه ای را به صورت عادی نمی نویسند و می کوشند آن را به صورت رمز برای رفقای خودشان بفرستند تا در صورتی که با دستگیری رابطین و یا لو رفتن مسیرهای ارسال نامه، نامه به دست دشمن افتاد چنین اطلاعات محرمانه ای در اختیار آنها قرار نگیرد؛ به خصوص که چریک های فدایی در آن سال ها در شرایطی مبارزه می کرده اند که هر لحظه در خطر دستگیری و مواجهه با دشمن بودند.

به همین دلیل هم چگونه ممکن است چنین نامه ای را بدون استفاده از سیستم رمز نوشته باشند؟ البته کسانی که نامه ها را خوانده اند می دانند که دو سه کلمه رمز مثل "آفیش امپریالیستی" برای دلار و "عصا" برای اسلحه آن قدر بچگانه است که بیشتر شک ایجاد می کند تا رمزی تلقی بشود، که برای آن استفاده می شود که دشمن را از دستیابی به اطلاعاتی محروم کند.

۴. ممکن است گفته شود که در سازمان رمز نویسی رسم نبوده، اما در کتابی که "موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی" تحت عنوان "چریک های فدایی خلق از نخستین کنش ها تا بهمن ۱۳۵۷" منتشر نموده تاکید شده که در سازمان چریک ها رمز نویسی رایج بوده است.
به این دو نمونه توجه کنید:

در صفحه ۵۳۲ کتاب نویسنده بعد از توضیح چگونگی درگیری رفیق یوسف زرکاری در ۱۷ بهمن سال ۵۲ در اصفهان که منجر به شهادت این کارگر قهرمان شد، می نویسد که" در میان وسایل مکشوفه از یوسف زرکاری، گواهینامه بهروز عبدی با عکس زرکاری، یک جلد جزوه یک چریک زندانی، دفترچه کوچک رمز، یک عدد عکس ناشناس و یک جلد شناسنامه به نام محمود انصاری به دست آمد."

پس با توجه به وجود دفترچه رمز در میان وسائل باقی مانده از رفیق یوسف زرکاری که پس از شهادتش به دست ساواک افتاده، روشن می شود که رمز نویسی درصفوف چریک های فدایی مرسوم بوده است.

همچنین در صفحه ۴۵۱ کتاب وقتی که گزارش انفجار در موتور رفیق حمید اشرف و مجروح شدن وی و فرارش را درج کرده اند، به یادداشت هایی که به صورت رمز و به خط رفیق حمید اشرف نوشته شده و به دست شهربانی افتاده اشاره شده است.

در گزارش شهربانی به "سیاهه ای از مدارک مکشوفه و باقی مانده از موتور سیکلت " اشاره شده که از جمله شامل چنین چیزهایی است:" جزوه خطی شناختن بیشتر از ساواک، کتاب شرایط پیدایش و رشد جنبش نوین کمونیستی، اشتباهات گروهی نوشته رضا رضایی، دو صفحه یادداشت رمز به خط حمید اشرف و یک صفحه نوشته به خط حسن نوروزی در باره مبارزه مسلحانه".

بنابراین، وجود همین یادداشت های به صورت رمز نوشته شده ثابت می کند که در تیرماه سال ۵۱ حمید اشرف نامه ها و یا یادداشت هایش را با استفاده از رمز می نوشته است.

از آنجا که ادعا می شود که این نامه ها را رفیق حمید اشرف برای رفیق اشرف دهقانی نوشته است باید پرسید که چگونه ممکن است که چنین رفیقی در نامه هایی که تاریخ گذاشته شده در پای آنها ۲۷ آبان سال ۵۴ و ۱۷فروردین سال ۵۵ می باشد، می تواند مهم ترین اسرار سازمان را بدون استفاده از رمز نوشته باشد؟ بدون شک این رازی است که پاسخ به آن را تنها کارشناسان ساواک که نامه را نوشته اند باید بدانند کسانی که با جعل این دروغ ها "شاهکار" اطلاعاتی شان را به نمایش گذاشته اند.

البته گذشت زمان لازم بود تا این شاهکار ساواک ساخته "تعمیق" یافته و حال ادعا شود که این نامه ها در جریان دستگیری رفیق اشرف دهقانی در آلمان به دست پلیس آلمان افتاده و نهادهای امنیتی آلمان در چارچوب روابط خود با رژیم شاه، اسناد و میکروفیلم های به دست آمده را در اختیار ساواک قرار داده اند .

جالب است که ساواک خودش مدعی بود که نامه های مزبور را در جریان حمله به پایگاه های چریک های فدایی در ۲۶ و ۲۸ اردیبهشت سال ۵۵ به دست آورده، ولی حالا ادعا می شود که نامه ها "پس از یورش پلیس آلمان به منزل اشرف دهقانی "در آلمان به دست پلیس آلمان افتاده و از طریق سازمان امنیت آلمان به ساواک داده شده است.

این ادعا در کتابی به نام "نهضت امام خمینی" نیزمطرح شده است.

سید حمید روحانی نویسنده کتاب مزبور در صفحه ۴۹۷ کتاب مدعی شده که با دستگیری اشرف دهقانی در ۲۳ دی ماه ۵۴ در آلمان "تعدادی میکروفیلم حاوی نامه ها از ایران" که گویا رفیق اشرف با خود حمل می کرده به دست پلیس آلمان افتاده است."

روشن است که این ادعای دشمنان ماست. ولی اجازه بدهید بر خلاف همه این دروغ ها، تاکید کنم رفیق اشرف دهقانی موقعی که در سال ۵۴ از منطقه به آلمان آمد و به وسیله پلیس آلمان دستگیر شد، هیچ میکرو فیلم و نامه ای که از ایران فرستاده شده باشد با خودش حمل نمی کرد و مدتی پس از دستگیری هم آزاد می شود.

حالا شما به تاریخ دستگیری این رفیق در آلمان و تاریخی که در زیر نامه ها گذاشته شده توجه کنید که خود این امر دروغ بودن چنین ادعایی را در این زمینه ثابت می کند.

چطور ممکن است کسی که خودشان نوشته اند در تاریخ ۲۳ دی ۵۴ دستگیر شده می توانسته نامه مورخه ۱۷ فروردین ۵۵ را با خودش حمل کند؟ حتما خواهند گفت معجزه ای روی داده است، اما چنین معجزه ای نه از چریک های فدایی بلکه تنها از کسانی می تواند سر بزند که مردم رنجدیده را با خرافات فریب داده و سرگرم کرده اند.

حال اجازه بدهید برای اینکه نقطه پایانی بر داستان نامه ها و تصفیه های ایدئولوژیک و جاسوسی برای بیگانگان قید شده در آنها گذاشته بشود، توجه شما را به نکته دیگری هم جلب کنم.

می دانید که چریک های فدایی در فاصله سال های ۴۹ تا ۵۵ - که زمان چنین اتهاماتی می باشد - در مقابله مستقیم با نیروهای امنیتی شاه بوده و لحظه ای از پیگردها و ضربات آنها در امان نبوده اند و به همین دلیل هم تعداد زیادی از رفقای فدایی در این فاصله دستگیر و زیر شکنجه های وحشیانه قرار گرفتند.

من تنها نام برخی را در اینجا یاد آوری می کنم که در فاصله سال های ۵۱ تا ۵۵ دستگیر شده اند تا سوالی را طرح کنم.

رفیق عباس جمشیدی رودباری، رفیق شیرین فضیلت کلام، رفیق اعظم روحی آهنگران، رفیق بهمن روحی آهنگران، رفیق زهرا آقا نبی قلهکی و سر انجام رفیق عبدالرضا کلانتر نیستانکی.

در ضمن یاد آوری کنم که رفیق نیستانکی در جریان فرار حمید اشرف از خانه خیابان شارق در ۲۶ اردیبهشت سال ۵۵ با وی همراه بود و شاهد زنده قهرمانی های این درگیری جسارت آمیز بود که پس از دستگیری در زندان اوین از جمله برای نویسنده این سطور که در آن زمان زندانی بود، تعریف کرد.

همه این رفقایی که نام بردم ازاعضا، کادرها و مسئولین چریک های فدایی بوده اند و هر یک مدت ها زیر شکنجه و بازجویی بودند.

حال سوال این است که چرا هیچ یک از این رفقا، تاکید می کنم هیچ یک از این رفقا حتی در زیر شکنجه های وحشیانه هم به چنین اموری اشاره نکرده اند؟ چرا بازجویان ساواک علی رغم نیازشان به اشاعه این دروغ که چریک ها، رفقای خودشان را به خاطر حفظ "بنیان های ایدئولوژیک " می کشتند و یا برای بیگانگان جاسوسی می کردند و در ازای آن "آفیش های امپریالیستی" می گرفتند از هیچ کدام از آنها اعترافی را مبنی بر تایید این موضوع به دست نیاوردند؟

آیا خود این امر نشان نمی دهد که دعاوی ساواک که در نامه های مزبوربرجسته شده، اتهام بیشرمانه ای است که برای خدشه دار کردن چهره چریک های فدایی اختراع شده است

با توجه به آنچه گفته شد، روشن است که این نامه ها سراسر جعلی بوده و به وسیله ساواک جهت بدنام کردن چریک ها ساخته شده اند و درست بر عکس اتهامات طرح شده در آنها، چریک های فدایی خلق یکی از مستقل ترین جریان های سیاسی تاریخ یکصد سال اخیر ایران بودند که اساسا برای قطع سلطه امپریالیسم و رسیدن به آزادی و سوسیالیسم مبارزات خودشان را علیه رژیم شاه آغاز کردند و حتی در چارچوب آنچه که در آن زمان جنبش کمونیستی جهانی تلقی می شد، با اعلام استقلال از قطب های موجود در این جنبش راه خودشان را مستقل از رهنمودها و خواست های این قطب ها پیش گرفتند.

و دیگر اینکه در این تشکیلات به طور قطع هیچ گاه کسی را به دلیل حفظ "بنیان های ایدئولوژیک" سازمان و یا به دلیل اعتقاداتش به طور فیزیکی حذف نمی کردند.

به امید اینکه جوانان ما جهت درس گیری از رستاخیز سیاهکل، اسناد اصلی این جنبش را مورد مطالعه قرار دهند و اجازه ندهند که دروغ پردازی ها مانع از آن شود که آنها از تجارب مبارزاتی چریک های فدایی خلق درس آموخته و گذشته را چراغ راه آینده سازند.

فراموش نباید کرد که همه اهمیت مطالعه تاریخ برای درس گیری از آن و هموار کردن راه ساختن آینده ای است که باید عاری از زور و ظلم و سرکوب باشد.


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:


بهرنگ
2011-09-12 22:47:05
در جعلی بودن نامه ها شکی وجود ندارد.اما جا داشت در سالگرد سیاهکل به جای پراختن به این موضوع کم اهمیت به این سوال پاسخ داده میشد که بعد مرگ حمید اشرف . محمد حرمتی پور اشرف دهقانی وخود نویسنده فریبرز سنجری وسایر همفکرانشان چه نقشی در سازمان تا57داشتند.واصولا مشغول چه کاری بودند .که حزب توده توانست چنان رخنه ای در سازمان بنماید وبزرگترین جریان چپ را دچار انفعال کند.تاکنون به سالهای 55تا57 کمتر اشاره شده وفقط از اوایل سال 58 است که ادامه دهندگان راه سیاهکل اعلام موجودیت میکنند وقبل از سخنرانی مهابادکمتر کسی میداند که چه بر سر مرکزیت سامان امده است.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد