logo





دیـر زی کـه زیبــایـی !

پنجشنبه ۲۸ شهريور ۱۳۸۷ - ۱۸ سپتامبر ۲۰۰۸

م. سحر

sahar.jpg
ای سرود ما سیمین ، شادمانه شیدایی
عارفانه فریادی ، عاشقانه گویایی
قطره می چکاند جان ، بر ورق غزل هایت
روح ِ لطفِ باران در خشم ِ موج دریایی
ای زبان ما ای زن، خانهء دلت روشن
کاینچنین درین ظلمت ، نورِصبح فردایی
راستی ست راه تو، روشنی نگاه تو
دوستی گواه تو، یکدلی و یکتایی
دردلت غم انسان ، عشق میهنت باجان
نیست غیر ِ آزادی ، درسرتو سودایی
خانه دور وشب تاریک، کوچه تنگ و ره باریک
دشمنان در این نزدیک ، نغمه ای دلآریی
از صدات شادم من، محو اوستادم من
اینچنین که می خوانی ، وینچنین که می پایی
خشم ِمهربان داری شعلهء روان داری
شور بیکران داری زنده رود ِ پویایی
واژه هات بارانند اشگ چشمه سارانند
مژدهء بهارانند ، در سکوتِ صحرایی
در شبی چنین تاری با صلای بیداری
خشت جان به کف داری چون چراغ دانایی
تا دوباره میهن را نو زنی ستون برسقف
استخوان خویش آری هدیهء شکیبایی
می زند به جان نقشت جام ِ شعرجان بخشت
زانکه تشنه کامان را چشمه ای گوارایی
کاخ ِ ظلم سرمد نیست ، نیک ، بندهء بَد نیست
بَد مُدام ومُمتد نیست ، دیر زی که زیبایی !

م.سحر
پاریس ، 16.9.2008
http://msahar.blogspot.com/


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد