mohammad-gharagozlou.jpg
محمد قراگوزلو

قدرت سیاسی، پول و فوتبال

حاکمیت سیاست های مونتاریستی جهان را به تعفن بوی ناکی کشیده است که هر لحظه غیر قابل تحمل تر می شود.حالا دیگر رشوه و رانت های میلیاردی فقط در قراردادهای نفت و گاز جا سازی نمی شود. هر جا که بتوان پول پارو کرد ؛ ردی و نشانی از فساد مالی دیده می شود.این فقط مقامات دادستانی ایران نیستند که از دست گیری مفسدان اقتصادی در همه ی حوزه ها از جمله نفت و شورای ایرانیان سخن می گویند و این البته فقط فوتبال ایران نیست که به گند تباهی آلوده است و به قول زنده یاد ناصر حجازی " کجای ما پاک است که فوتبال مان پاک باشد..."در سطح بین المللی نیز هر کجا بوی قدرت و پول به مشام می رسد فضاحتی نیز در کار است.



یونس پارسا بناب

پاسخ به پرسشهای حائز اهمیت پیرامون نظام جهانی سرمایه و مضامین مربوط به آن

(قسمت اول)

بررسی اوضاع متلاطم و پر از آشوب در جهان - بحران عمیق ساختاری در نظام سرمایه داری، ناکامی آمریکا در اعمال هژمونی بر جهان، ظهور بازارهای نوظهور "بریکس" (برزیل، روسیه، چین، هندوستان و آفریقای جنوبی) و بالاخره اوجگیری امواج خروشان بیداری و رهائی در کشورهای سه قاره ی جنوب - حاکی از آن است که سرمایه داری جهانی بعد از پانصدسال عمر بعنوان یک نظام غالب نه تنها بدوره ی "فرتوتی" و "بی ربطی" خود رسیده، بلکه به اعتقاد خیلی از تحلیلگران منجمله بعضی از مارکسیستها حتی "در بستر مرگ" هم افتاده است.



PeterSloterdijk.jpg
نصرت شاد

چپ های آسمانی در فلسفه بورژوایی

انسان موجودی است معلق ، در فلسفه

پیتر اسلوداک ، استا دانشگاه و فیلسوف 63 ساله آلمانی ، مجری این میزگرد فلسفی ، یکبار در ماه است . منقدین وی ادعا میکنند که وی از طریق بحث با هابرماس در سال 1999 مشهور شد . گروهی دیگر او را فیلسوفی رسانه ای و یکی از چپهای الهی یا آسمانی میدانند . اسلوداک میگوید که قرن 20 قرن بیماران روانی بود . در نظر او تروریسم ریشه ای هومانیستی دارد و در تمام قرن 20 یک اقدام مشهود بود و دانش تروریستی بخشی از دانش هومانیستی است که ارتجاعی شده و تروریسم مبارزه ای است رمانتیک چون آن خردگریز است .



manouchehr-salehi.jpg
منوچهر صالحی

سکولاریسم و ضدسکولاریسم (۶)

جستار دوم: ضدسکولاریسم ایرانی

آن‌چه كه سبب شد تا شرق و از آن جمله ایران نتواند خود را از تنگناهاى اندیشه دینى رها سازد، این حقیقت است كه مناسباتِ تولیدى حاكم بر ایران نتوانست در بطن خود روابطِ سرمایه‌دارى را پرورش‏ دهد و به‌همین دلیل نیز تولید اجتماعى كه بر اساس تولید كشاورزى سازمان‌دهى شده بود، ضرورت گرایش به‌سوى علومِ تجربى و نظرى را هموار نساخت و در نتیجه علم و دانش‏ و فلسفه هم‌چون خودِ مناسباتِ تولیدِ آسیائى دچار رخوتِ گشت و آن‌چه كه در زمینه علومِ قدیمه و الهى در حافظه جامعه وجود داشت، در طول سده‌هاى تاریخ تكرار شد.



فرهاد قابوسی

مسئله ابعاد جهان: بخش دوم

(نقد عقل علمی)

نظر من اینست که ریاضیات و فیزیک هردو محتوی یک هسته دوبعدی محدود (فینیت) کاملا صحیح اند که قابل استخراج از محتوی فعلی آنها و کافی برای توضیح علمی همه معلومات ممکن ما نسبت به طبیعت و هر مورد دیگری است. و طبیعی است که غرض اصلی انتقادات دیگران و من ریاضیات مدرن و یعنی بخشی از ریاضیات است که بعد از حصول امکان دقت منطقی علم در دو قرن اخیر صورتبندی شده است. همچنانکه مرجع نظر راسل برای من ابتدا مقاله ریاضیدان معاصر "رنه توم" تحت عنوان " "ریاضیان" مدرن: یک اشتباه آموزشی و فلسفی؟" بود ، که حاکی از نظر وی بر رد اساس فورمالیستی ریاضیات جدید (صورتبندی شده وسیله هیلبرت و "مکتب بورباکی") و کارهای "کانتور" در مورد "نظریه مجموعه ها" است.



یونس پارسا بناب

تکامل سرمایه داری تاریخی و وظیفه مارکسیست ها در "مناطق طوفانی" جنوب

(قسمت دوم)

در بخش اول این نوشتار بعد از بررسی سه مرحله ی تکاملی سرمایه داری و تأکید بر دوره ی طولانی "فرود و سقوط" (سرمایه داری انحصاری) به چند و چون انتقال میدان کارزاربین سرمایه داری واقعأ موجود (نظام جهانی سرمایه) و چالشگران ضد نظام از کشورهای مسلط مرکز به کشورهای پیرامونی در بند پرداختیم. در این بخش بعد از بررسی پروسه ی جهانی شدن و پی آمد آن (پولاریزاسیون) نکات مهم "دوره ی گذار" در جهان و وظیفه ی چالشگران ضد نظام (بویژه مارکسیست ها) در مقابل عروج امواج بیداری و رهائی در کشورهای سه قاره ی پیرامونی را تشریح میکنیم



nosrat-shad.jpg
نصرت شاد

لیبرالها و خاطرات فلسفی شان

فلسفه - ، گذشته ها گذشته !

آیا نامه هایدگر در باره هومانیسم، خطابی است به مارکسیست ها و نیچه گرایان ؟ چون همه دچار دیکتاتوری ناتوانی فکری یا دیکتاتوری ناتوانی فکرکردن ، شده اند ؟ آیا آنطور که مورخین لیبرال میگویند ، نه مارکس و نه نیچه و نه روشنفکران امروزی ،فلسفه ایده آلیسم آلمانی را هنوز نفهمیده اند ؟ چون انسان از سال 1789 دچار گمراهی فلسفی شده یا آنطور که هگل گرایان میگویند حدود یک قرن و نیم است که " شبحی فلسفی ، اروپا را فرا گرفته "