زنده داشت نام و یادهرجانباخته، وظیفه ایی است در معرفی هرچه بیشتر حکومت کشتار!

یاد محمد حیدری مقدم -"سلیم" کردستان، گرامی باد

سیامک بوکان

محمد حیدری مقدم را که زمانی نام سازمانی اش "آرتاک" بود ولی بعداً در کردستان به نام "سلیم" درآمد، از دوران دانشجویی خود در ایلام می شناختم. از همان وقت که او در اداره تئاتر ایلام، هم کارمند بود وهم در کار هنرپیشه گی، و پر آوازه در داشتن سری پور شور و دلی چون شیر. او هم مانند من فعالانه از سازمان چریک های فدایی خلق هواداری می کرد و آماده جانبازی در راه آرمان های آن. آن روزها، این شعر که می گفت "آرامش ما در عدم ماست!"، ورد زبان بسیاری چون من بود و "سلیم"، یکی از زلال ترین مصادیق بی آرامی های زمان. او که متولد سال ۱۳۳۴ تهران بود، زندگی اش را با هنر معنی می کرد و زیست را جز در هنر مبارزه نمی فهمید. "سلیم" ایی را که من می شناختم نمی توانست در آن زمان های جستجوی سنگری درخور روحیه خود ویژه اش، جایی جز کردستان ایستاده در برابر جباریت حکومت جدید بیابد که مناسب ترین محل برای بروز روحیه جنگنده او بود. پیش از این، او چندی در تهران بود اما دل در گرو کردستان و برای مردم کردستان و چند روزی هم گویا در ترکمن صحرا.



هدایت سلطان زاده

ساری تللی قارداشیم

عنایت را همراه عده ای دیگر در روز ۱۹ بهمن به جوخه آتش سپرده بودند.روزی سمبلیک برای انتقام گیری از خاطره روزی که رژیم شاه و خمینی را بهم پیوند میداد. در همان روز موسی خیابانی و اشرف ربیعی را در شمال شهر به قتل رسانده و شب ، لاجوردی قاتل ، کودک اشرف ربیعی و مسعود رجوی را بغل گرفته و بر سر پیکر خونین مادر فاتحانه سخنرانی می کرد. می گفتند که زندانیان اوین بر بالای سر این خفتگان در خون برده بودند و عنایت جزو آن کسانی بوده که حاضر به اهانت با آنان نگردیده بود و همه آنان را در همان روز در اوین به جوخه آتش سپرده بودند. آخرین کلمات وصیت نامه ، «با افتخار هوادار راه کارگر » تمام می شد.



gorestan-langroud.jpg
امير جواهری لنگرودی

به یاد یاران

 قتل عام شدگان شهرم لنگرود

هم اکنون سی سال سال از تابستان ۶۰ وبیست و سه سال از قتل عام خونین تابستان ۶۷، یعنی دو کشتار جمعی فعالان سیاسی در زندان های حکومت اسلامی ایران وبیش از سه دهه از موجودیت نظام جهنمی حاکمیت خون و جنون و جنایت می گذرد. نسل و تباری که جهان را زیبا و برای همه می خواست ، تاوان اعتراض درامر دفاع از آرمان خواهی هایش را با خون خود پرداخت. نظامی که نمی خواست و نتوانست، آرمان زیبای آنان را پاس بدارد . از اینرو یکایکشان را به خاک و خون انداخت و این عزیزان را در مکان های بی و نام نشان ، مدفونشان ساخت.



merhrdad-greanpaye-s.jpg
نادر ساده

"حافظه جمعی"و یادها

بمناسبت سومین دهه ی اعدام رفقا سین چرخیان، حسین غلامی، مهرداد گرانپایه

خبر اعدام هر کدام را بنحوی شنیده بودیم . خبرهای کوتاه، بی مقدمه وبرق آسا. سالهای اولیه ی دههء 60 بود. آنموقع شتاب حوادث بود وافت وخیزوگریزکه مجال سوگواری وبزرگداشت هم نمی داد و گاهی روابط قطع و تماس ها کُند بود وارتباطات از هم گسیخته ودربدری دربن بست های بی چرا وبا چرا و سکوت مرگباردر گریبان جامعه وبقول مادرم، سر رسیدن " دِره ی نگُفت " که بزبان عامه فهم همان " دوره ی اختناق" بود.