آرش عزیزی جايی بين کلاسيک و سنتی و پاپ گفت وگو با حسام فریاد به مناسبت کنسرت این هفته او در تورنتو تازه ۳۰ سالش شده و اما حداقل ۱۱ سال است که حرفهای میزند و چندین و چند آلبوم و بیش از ۱۲۰ ترانه ضبطشده دارد. بارها با ارکسترهای بزرگ اجرا کرده و البته خاطره اولین خواندنش را به ۵ سالگی باز میگرداند و برایم میگوید که ۲ سالش بوده که روی پای ایرج هیت مینشسته و موسیقی زدن او را میشنیده. یعنی همان ایرج هیتی که امروز از اروپا دعوتش کرده تا در کنسرت این هفته او در تورنتو رهبر ارکستر باشد.
در دفتر شهروند با او همسخن شدم و برایم از ابتدای زندگیاش تا همین امروز و کنسرت این هفتهاش گفت.
مرضیه ستوده آذين و نقش و تار و پود در کيميا آويخته به مناسبت برگزاری نمایشگاه نقاشی های خسرو برهمندی در نقاشی های خسرو برهمندی، شمایل، پیکرها، پرهیب ها از جایگاه نمادین خود فراتر رفته و هر یک به نقشی، گویی به درکی فراتر از دنیای وجود خود رسیده اند. گویی به طغیانی تسلیم شده و انگار در لحظه ی لرزانی استوار شده اند. پیکرهایی که از لرزه های اضطراب، آه های شهوتناک، در تشنج غلظت رنگ و جادوی پیچش خط، از خود سر رفته و در قلمرو شب به آرامش رسیده اند، تا آن سوی حیات. و در فضایی امن و ساکن، جرأت کرده اند لطافت خود را به یکدیگر نشان دهند.
فرح طاهریمی خوانم که ريشه هايم را نگه دارم گفت وگو با روح انگیز خواننده حافظ فولکلور ایران روح انگیز اولین کسی ست که به زبان تالشی خوانده است. می گوید:”من در وهله ی اول ایرانی هستم، بعد گیلانی و بعد تالشی چون مادرم تالشی ست و زبان مادری من زبان پهلوی ست ـ قدیمی ترین زبان از دوران اشکانیان ـ اولین کسی هستم که رسماً مقام تالش و چهار ترانه شناخته شده ام به این زبان را ـ که بعدا در فرانسه ثبت شد ـ به موسیقی ملی خودم پیوند زدم. و اولین بار لباس تالشی را در تلویزیون معرفی کردم، لباس هایی که خودم دوخته بودم.”
همنشین بهارگل های صحرائی را همیشه رایحه ای دل انگیز است. یادی از روشنک (گوینده برنامه گلها) روشنک در سال ۱۳۲۷ وارد خدمت در رادیو ایران شد و تا سال ۱۳۳۴ در بخشهای مختلف گویندگی میکرد. او گوینده برنامه گلها بود و بسیاری از مردم ایران این برنامه را با صدای او که اشعار را به درستی دکلمه میکرد، میشناسند و تاثیر گویش او در فراگیری اشعار ادبیات فارسی برای مردم هم چنان در اذهان، به عنوان یک خاطره زیبا باقی ماندهاست.
آرش عزیزیرعنا فرحان به تورنتو میآید دردِدل با شعر مولانا و آهنگ بلوز همه دنیا و بخصوص مردم ایران به چیزی احتیاج دارند که بهشان انرژی بدهد». رعنا فرحان، نوازنده و خواننده ایرانیِ جاز و بلوز که فارغالتحصیل دانشگاه تهران و مقیم امروز نیویورک است، اینرا در گفتگویی تلفنی از نیویورک میگوید.
او اضافه میکند: «شعرهای مولانا هم به همین علت در همه جای دنیا گل کرده و به زبانهای مختلف ترجمه شده».
خود رعنا هم از همین شعرهای مولانا را استفاده کرده و با موسیقی جاز و بلوزی که مثل هر جوان ایرانی با آنها بزرگ شده پیوند داده و از استودیوش در هارلمِ نیویورک ترانههایی میسازد که به گفته ی خودش «سعی میکند آپلیفتینگ (Uplifting) باشند»، جوری که انگار «دردِدل» میکند.
شهرام تابعمحمدىسی و پنجمین جشنواره جهانی فیلم تورنتو سی و پنجمین سال تولد این جشنواره همزمان است با چند تحول جدید از جمله افتتاح مرکز اصلی جشنواره که ساختمان مجللی با پنج سالن سینما و هتلی برای اقامت مهمانان و بسیاری امکانات دیگر است. همین طور امسال موفق شد با حدود سیصدهزار بیننده به مقام پرتماشاچی ترین جشنواره ی سینمایی دنیا برسد، اما امتیاز برجسته ای که این جشنواره را از دیگران پیش می اندازد توانایی قابل تحسین برنامه ریزان آن در تشخیص فیلم های جنجالی و پرفروش آینده است. بسیاری از این فیلم ها پیش از آن که موفق به دریافت اسکار شوند در تورنتو به نمایش درآمدند. بیننده های تورنتویی هم در این افتخار بی نصیب نیستند.
مهدی ترابی کیا داستان خرس های پاندا … به روایت یک تماشاچی نمایش شروع میشه. یه صحنه تاریک و روشن مثل زندگی. یه تخت که مثل حال و هوای آدما، طوری قرار گرفته که یه نیمه کاملاً تاریک داره و یه نیمه روشن البته مشبک. از همون اول آدم وسط بودن و نبودن معلق می شه. طرح دو تا بدن که قسمتی از برهنگی شون از زیر پوشش پیداست روی تخته. پسر به سختی چشمهاشو باز می کنه. توی خواب و بیداری با دستش چیزی رو کنار خودش لمس می کنه که براش آشنا نیست. اون یه دختره، شایدم یه پری، کسی که نمی شناسدش. از نگاهش می فهمی که نمی دونه اون کیه، اسمش چیه؟ و نمی دونه از کجا اومده؟ و حتی اونجا کجاست؟!
آرش عزیزیکاروان سلی در ماد کلاب ماد کلاب از آن جاهایی نیست که انتظار داشته باشید در آن اجرای شعرهای سهراب سپهری و مولانا را بشنوید. بیشتر از اینکه سالن کنسرت باشد، نایتکلاب و دیسکو است و روی خیابان کالج، درست وسط محله ایتالیاییهای تورنتو، واقع شده. ماد کلاب از آن جاهایی است که به شوهای زندهاش و صمیمیت رابطه حضار با اجراکنندگان معروف است و نامش را از فرهنگِ “ماد” (Mod) مخفف مدرنیستی مرسوم در دهه ۱۹۶۰ گرفته که در لندنِ انگلستان شروع شد و به آمریکای شمالی هم رسید.
یک ایرانی، مدیرهنری یک تئاتر چند ملیتی در آلمان میترا زاهدی، از فعالان تئاتری ایرانیتبار، سالهاست که برای هنر نمایش تلاش میکند. حاصل زحمات او، مدیریت یک سالن تئاتر چندملیتی در شهر کلن است.
در ۳۰ سال گذشته، ایرانیها در زمینههای سیاسی، اقتصادی و علمی در آلمان جا باز کردهاند و حتی در ردههای بالای احزاب و شرکتهای بزرگ آلمانی و بینالمللی قرار گرفتهاند. در صحنهی فرهنگ و هنر اما هنوز آنطور که باید، نشانی از ایرانیها یا ایرانیتبارها نیست. جای خالی آنها بهویژه در صحنهی تئاتر آلمان کاملا مشهود است.
تعداد معدودی از ایرانیهایی که پس از انقلاب ۵۷ ناچار به ترک ایران شدند، در تئاتر آلمان فعال هستند. یکی از این افراد، میترا زاهدی است. او از دههی ۱۹۹۰ تاکنون تلاش زیادی برای حضور در صحنهی تئاتر داشته، که حاصل آن، مدیریت هنری "تئاتر آرکاداش، صحنهی فرهنگها" در شهر کلن است.
|