نام ها که نام نباشند
نباشند نام ها
هـا
چهره ها که از خود بگریزند
بگریزند از خود چهره ها
هـا
با عکس فوری
فوری با عکس ها
هـا
باز نخواهند گشت
گشت نخواهند باز خاطره ها
هـا
از سنگ باشد
باشم از سنگ مگر
تکه پاره
پاره تکه کُنم
آغوش پرنده ها
هـا
بپوشم اخگر و
بسوزانم حروف نازیستهء سال ها
هـا
هیچ درختی از زخم خود ننالد
ننالد درخت از زخم ها
هـا
این غوغاْ قوانین
قوانین ِ غوغاها
هـا
متوقف
وقف
موقوف
توقیف می کُند
قرن ها و واژه ها
هـا
رود ِ سرخ است
افسون ِ اکسیژن
در جشم مکرر شعله ها
هـا
که پشت پا می زند
به زمان ِ مرئی نامرئی ِ معجزه ها
هـا
که بُرد و می بَرَد
به غار و زنجیرهای جادُوان ها
هـا
بال ِ خواب ِ سال های نخ نماها
هـا
« هـا »
گاه
تا شود
با همه
هـا شود
گوید
هـا هـا هـا
دیو شد
دیر شد
دُور شد کور شد اما
این روز ِ میرا نمیراها
هـا.
مهر ماه ۱۳۸۷
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد