« هـا »
Mon 20 10 2008
سارا خوزی
نام ها که نام نباشند
نباشند نام ها
هـا
چهره ها که از خود بگریزند
بگریزند از خود چهره ها
هـا
با عکس فوری
فوری با عکس ها
هـا
باز نخواهند گشت
گشت نخواهند باز خاطره ها
هـا
از سنگ باشد
باشم از سنگ مگر
تکه پاره
پاره تکه کُنم
آغوش پرنده ها
هـا
بپوشم اخگر و
بسوزانم حروف نازیستهء سال ها
هـا
هیچ درختی از زخم خود ننالد
ننالد درخت از زخم ها
هـا
این غوغاْ قوانین
قوانین ِ غوغاها
هـا
متوقف
وقف
موقوف
توقیف می کُند
قرن ها و واژه ها
هـا
رود ِ سرخ است
افسون ِ اکسیژن
در جشم مکرر شعله ها
هـا
که پشت پا می زند
به زمان ِ مرئی نامرئی ِ معجزه ها
هـا
که بُرد و می بَرَد
به غار و زنجیرهای جادُوان ها
هـا
بال ِ خواب ِ سال های نخ نماها
هـا
« هـا »
گاه
تا شود
با همه
هـا شود
گوید
هـا هـا هـا
دیو شد
دیر شد
دُور شد کور شد اما
این روز ِ میرا نمیراها
هـا.
مهر ماه ۱۳۸۷
|
|