جاودانگی، جنگل خود پیراسته
با سپیدار های سرفراز
که گل داده اند پای دامن آسمان.
لانه های تقدیم به تخم اختران!
دست بوسی های جهان و زمان!
از لب این لاله ها می نوشد جاودانگی،
سُکر زندگی را
نیمه خواب و نیمه بیدار
دمدمه سجرگاه
دعوت به جوشش میکند
چاه ظلمات را
به فراز آوردن ماه بر سر دست
که لبخند میزند اکسیر جوانی
و انجام زمین را.
درس قنات و کاریز
چنین مردمان آموختند به زمین و زمان
با طناب ها که گشودند
با سائیدن دست
از پای سپیدار ها
چایکاران مزرعه های شمال
با دامن رنگی
معدنچیان زمین و زندگی
ساطع از کوهساران.
برای نگریستن هست کسی؟
بهر چشیدن
بوئیدن
رسم مروت پوئیدن؟
هست کسی؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد