logo





نان گندم

جمعه ۲۰ شهريور ۱۳۸۸ - ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۹

مانا آقائی

mana-aghaee-s.jpg
در سینه ام گندم می کارم
و صبر می کنم
تا امید آن را برویاند
و خوشه های رسیده اش را
با داس عاشق خود درو کند
تا محبت دانه هایش را ببرد
و به آسیاب ابرها بریزد
تا آن را در تنور داغ آفتاب بپزد
این بزرگ ترین رویای من است
که نان مثل باران از آن همه باشد
و باد تا ابد آن را
عادلانه بر زمین تقسیم کند.


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:


2009-09-11 20:22:40
شعری که می ماند ، فکری که خواهد ماند ، عشقی که تکثیر خواهد شد و نامی به یادگار بر دفتر روزگار

alborz jam

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد