پیام اعتصاب ما این است که نه برخوردهای حذفی و انحصاری آنان راه چاره مناسبی بر حل مشکلات و نه تحمل هزینه هائی که بر ما وارد می کنند خاتمه دهنده ی این روند است.چاره یابی مساله تاریخی ما ،مستلزم توقف روند در پیش گرفته ی حکومت های مختلف و اذعان بر حقوق انسانی ماست. هرچند که معتقدیم اعتصاب غذای ما نیز نه راه حلی بر این مساله ،که صرفا کنشی اعتراضی بر عدم وجود ارداه ای در جهت حل اصولی آن میباشد. | |
ازهمان روزهای اول بازداشت وانتقال ام به انفرادی بازداشت گاه های اطلاعات با خود کلنجار می رفتم که در اعتراض به بازداشت غیر قانونی و برخوردهای غیر انسانی بازجوها دست به اعتصاب غذا بزنم. چندین بار تا سرحد اجرای این تصمیم رفتم اما از عملی نمودن آن منصرف شدم .تردیدم هنگامی بیشتر می شد که در کش و قوس چه کنم، به یاد می آوردم که خود زمانی مخالف اعتصاب غذای زندانیان سیاسی بودم.بیشتر که می اندیشیدم آن جملاتی برایم تداعی می شد که همواره بیان می کردم.چگونه ممکن است انسان مبارزی که به خاطر حفظ و حراست از حقوق و کرامت خود و انسان های دیگر باورها و اعتقاداتش را به قیمت تحمل سالها زندان بیان می کند اکنون با جسم و جان خود اینگونه بازی کند مگر نه این است که مبارزه ما برای دستیابی به دنیایی آزاد و افق اندیشه ما ساختن مدلی از زندگی است که حرمت و برابری انسان ها در آن مبنائی است در جهت استیفای عدالتی که همواره آرزوی آن را داشتیم .
کل تلاش ما برای برای دستیابی به رفاه وآسایشی است که در پناه آن حداقلی از آرامش را برای تمامی جامعه ودر جهت رشد وبالندگی همه می خواهیم. پس چگونه است که چنین مبارزی با این سطح از اعتقاد دست به خشن ترین نوع از برخورد و آن هم با خود زده است.این جملات و خیلی بیشتر از اینها راهنگامی که بر این پندار همیشگی ام که در هر حال باید مبارزه را علی رغم قلیل بودن نفرات باید ادامه داد، اضافه می کردم. بیشتر راغب می شدم که بدون دست زدن به اعتصاب غذا وآن لحظات لعنتی انفرادی و فشار بازجوئی را با حواس و تمرکز بیشتری تحمل نمایم .شکنجه ها ،توهین ها و تحقیرهای بازجوهای اطلاعات را در آرشیو ذهنی خود دارم .گاها نیز اثر جسمی و روحی آن را بر خود احساس می کنم .هیچ گاه آن لحظات کشنده انتظار در اتاقک تنگ و تاریک را فراموش نمی کنم. چشم بندی را که به محض خروج از انفرادی باید به چشم می بستی.اضطراب،استرس،وحشت ،صداهایی که هیچگاه قیافه صاحبش را ندیدی .صدا زدن و دیوار کوبیدن سلول بغلی که تلاش می کرد با تو رابطه برقرار کند،ناله و فریادی که در اتاق بازجوئی کنار دستی تو را آزار می داد،شعارهائی که در هواخوری نوشته بودند و تو از خواندن آن روحیه می گرفتی ،ضربان قلبی که در آن شرایط ضرباهنگ مشخص و یکسانی نداشت و مهارتهای زبانی بازجو و گاه گفتن استدلال ها و حرفهایی که حماقت نهانی در آن تو را به خنده وا می داشت. آنگاه که چندین با زجو دورت را می گرفتند، یکی با تعریفهایش تو را بزرگ و بزرگ تر می کرد و دیگری در اوج بزرگی آنچنان با سرکوفت ها و توهین هایش تو را به زمین می کوفت که تعادل روحی و روانی را از تو می گرفت . تو چشمانت را در زیر چشم بند می بستی و تمرکز می کردی که شاید از لا به لای سوالات و حرفهائی که بازجو می زد پی ببری که آنها به کجا رسیده اند و از تو و دوستانت چه دارند! ترس از اینکه مبادا یکدستی بخوری همواره بخشی از حواست را منحرف می کرد.از همه مهم تر اینکه مبادا فشار و مدرک به گونه ای باشد که تو را مجبور کنند اسامی دوستانت را بگوئی. قرار بازداشت هائی که هیچ گاه ابلاغ نمی شد و یا به طرز مسخره و بدون حساب و کتابی تمدید می گشت.
بی خبری از دنیای بیرون ،از خانواده و دوستان از اخبار و تحولات روز، از بازجوئی که گاه حتی چند ماه سراغت نمی آمد،نداشتن تلفن و ملاقات و وکیل و کتاب و روزنامه و تلویزیون و تکرار لحظات کشنده ای که توام با اینهمه اوصاف بود.آری در پستوهای ذهنی ام نفرتی را با خود به زندان عمومی آوردم که ذهنی شیطانی بر من روا داشته بود. اما همچنان خود را قانع کرده بودم که در مورد اعتصاب غذا فکر نکنم .زندان همان جائی بود که در طول بازجوئی همواره بازجوها سعی می کردند تورا از فرستادن به آنجا بترسانند.اینکه زندان جای تو نیست . کاری نکن پرونده ات جوری جمع شود که از زندان سر در آوری!!!
زندان انعکاسی از نابسامانی ها و ناهنجاریهای جامعه و معلول ناهمگنی و نابرابری در سطح زندگی اجتماعی است.زندان جای همه جور آدمی است ،آدمهائی که در یک لحظه مجرم شده اند ،مجرمهائی که در یک آن و ناخواسته مرتکب قتل گشته اند و قاتلین سارقین و جاعلین و کلاهبردارانی که کل نبوغ و شعورشان را در بزه و عمل ارتکابی صرف کرده اند و با خاطرات اعمالشان حبس می گذرانند.در این میان نیز هستند انسان هائی که تنها به جرم ابراز عقیده و به دلیل جرات بیان مرتکب عملی سیاسی شده اندکه البته دستگاه قضائی از آنان به عنوان امنیتی یاد می کند. شرایط و وضعیتی که در میان این گروه از زندانیان وجو دارد به عینه نشان از عمدی است که سیستم قضائی می خواهد در حقشان روا دارد. نحوه نگهداری زندانیان سیاسی با مجرمین خطرناک،برخوردنامناسب زندانبانان و بروز رفتارهای نامناسب و به دور از شان با زندانیان سیاسی ،وضعیت بد بهداشتی ،ظرفیت چند برابر اتاقها و خوابیدن در کف اتاق و کریدور،وضعیت بسیار نامناسب غذا،دسترسی محدود به تلفن ،وضعیت بسیار نامناسب مرخصی و ملاقات با زندانیان سیاسی ،عدم وجود سالن های مطالعه و کتب مورد علاقه و دسترسی نامناسب به نشریات و روزنامه ها از جمله مواردی است که حتی با مقایسه آنها با معیارها و شاخص ها ی موجود آیین نامه ی سازمان زندان ها بیشتر به عمد قضائی موجود در این موارد پی می بری .آنگاه شرایط روحی و روانی این شرایط عذاب دهنده تر می شود که به ناگاه چشمانت به تابلوئی خیره می شود که در کریدور اصلی زندان نصب شده است و آن شرح حقوق شهروندی زندانیان سیاسی است .کیفیت و نحوه محکومیت زندانیان سیاسی نیزخود داستان متفاوت دیگری است .بازداشت خودسرانه زندانیان سیاسی و یورش وحشیانه ماموران اطلاعاتی به محل سکونت و کار آنها ،شنود چندین ماهه مکالمات تلفنی و کنترل مراسلات پستی،تلاش برای کنترل ایمیل های شخصی افراد، بلاتکلیفی طولانی مدت ،برگزاری دادگاههای چند دقیقه ای ،نمایشی ،غیرعلنی و بدون حضور هیات منصفه،عدم تناسب حکم با عمل ارتکابی تبعید زندانیان سیاسی به شهرهای دور از محل سکونت با وضعیت بد آب و هوا و مضحک تر از همه اینکه قاضی در بیشتر موارد متهمین را با استناد به گزارشات ارائه شده از سوی وزارت اطلاعات و نه محتویات پرونده مجرم تشخیص می دهد و بعد از چند روز احکام پلمپ شده ارسالی از سوی نهادهای امنیتی و اطلاعاتی را به متهم ابلاغ می کند .با تمام وجود این ناعدالتی ها را تحمل و لمس می کنی که به ناگاه روزی هنگام صرف غذا،سخنگوی قوه قضائیه تنها تلویزیون سالن که بیش از صد نفر از آن استفاده می کنند، ظاهر می شود و وجود زندان های انفرادی را حاشا می کند و از نحوه نگهداری اسلامی و مناسب زندانیان سخن سر می دهد.لقمه غذائی که در دهان گذاشته ای در گلویت گیر می کند و احساس میکنی آن دوست روزنامه نگار و معلم و کارمند و دانشجو و بازاری و راننده ای که دور سفره نشسته اند نیز ماننند تو و در یک آن ،لحظه به لحظه تحمل روزها و ماههای انفرادی در ذهنشان تداعی می شود.همه به هم نگاهی می کنیم و تنها واکنش ما در آن لحظه تبسمی از روی تمسخر به همراه سرتکان دادنی در اعتراض به گفته های بی شرمانه آن مسئول اصولگرا در بخش سراسری خبر نیمروزی بود. کافی است که سنجه ی این شرایط ،روحیه نا آرام آن مبارزی باشد که به خاطر منش ظلم ستیزش سر از زندان در آورده است.مطمئنا او در این شرایط می خواهد واکنشی نشان دهد،ابتدا از طریق مذاکره با زندانبان؛ او ناشی تر و پرت تر از آن است که درک کند.سپس پرسش تو از طرف مدیریت زندان،حراست و قاضی ناظر بر زندان بی پاسخ می ماند.
وقعی به خواسته ها و مطالبات ارسال شده زندانیان سیاسی به مراجع قضائی نیز نهاده نمی شود.بازرسی های کذائی گاه و بی گاه مقامات نهادهای مختلف نیز کارساز نیست چون آنان تنها تزئینات کریدور اصلی را دیده اند ،چون ورودی بندها را بر زندانیانی که در آنجا نگهداری می شوند، بسته اند و بازرسی محترم نیز رفع مسئولیت کرده و گزارش رضایت بخش خود را در روزنامه "حمایت " به چاپ رسانده است.ناخودآگاه باز فکر اعتصاب به سرت می زند.خبرها از بیرون بسیار نگران کننده است .دستگیریهای هرروزه ادامه دارد، احکام صادره بسیار سنگین و بی رحمانه است و تفاوت برخورد نهادهای امنیتی و دستگاه قضائی با تو وآن هم جرم غیر کُردت نشان از این دارد که دستوری ویژه مبنی بر سرکوبی ویژه صادر شده است.هر روز حکم اعدام یکی از دوستان لحظه های تلخ و شیرین مبارزه به گوشت می رسد . دیگر تحملی نمانده و هر روز میل به عصیان تو بیشتر می شود.تو امروز رو دررو با دشمنت به عینه ضربات مشت آهنینش را درک می کنی،فریاد تو به جائی نمی رسد و بی تفاوتی بیرونی ها بیشتر آزارت میدهد. تو دیگر تسلیم تصمیمی شده ای که ماهها فکرت را مشغول کرده بود:اعتصاب غذا!
باز می خواهی از خود مایه بگذاری . این بار تا حد بازی کردن با سلامتی جسم و جانت.اکنون دیگر فهمیده ای که گاهی اوقات حرکتی که ممکن است سلامت انسان یا انسان هائی رابه خطر بیندازد،می تواند فریادی باشد از سر ناچاری و تلاشی باشد برای انعکاس شرایط غیر انسانی و ناعادلانه ای که هیچ روش متعارفی نمی توانست آن را بازتاب دهد.
آری اعتصاب ما اعتراضی است از سر بغضی که این گونه ترکید، بغضی که ریشه در تاریخی از اجحاف مضاعف بر ملت ما دارد و شرایط خاص بازجوئی ،دادرسی و نگهداری محرکی برای اجرائی شدن این تصمیم بود، اعتصاب غذای ما آخرین روش پی گیری خواسته هایمان بود.روش نامتعارفی که نشان داد ظرفیت قانونی وقضائی پیگیری خواسته ها و اعتراضات تا چه حد تنگ و اندک است.اعتصاب غذا به ما آموخت که ادامه مبارزه در درک واقعی آن و چرائی مبارزه در در کشف ستمگیری ها و ناراستی هایی ست که فهم واقعی آن، ما را به این عمل واداشت. پیام اعتصاب ما این است که نه برخوردهای حذفی و انحصاری آنان راه چاره مناسبی بر حل مشکلات و نه تحمل هزینه هائی که بر ما وارد می کنند خاتمه دهنده ی این روند است.چاره یابی مساله تاریخی ما ،مستلزم توقف روند در پیش گرفته ی حکومت های مختلف و اذعان بر حقوق انسانی ماست. هرچند که معتقدیم اعتصاب غذای ما نیز نه راه حلی بر این مساله ،که صرفا کنشی اعتراضی بر عدم وجود ارداه ای در جهت حل اصولی آن میباشد.
کمیته حمایت از اعتصاب زندانیان سیاسی و مدنی کُرد
یادداشت اعتصاب کنندگان (3)
جمعه ۲۹ شهریور ۱۳۸۷ برابر با ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۸
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد