خواست ابطال انتخابات، هم خواستی عملی است و هم مقبولیتی عینی دارد. انتظار تغییرات رادیکال از این جنبش به عوض شعار محوری و فراتر رفتن از این شعار، که زمینه اش در اثر بی درایتی و برخورد های زورگویانه ولایت فقیه و دستیاران نظامی و غیر نظامی او، فراهم شده است، گام نهادن در مسیر تجزیه جنبش کنونی است و نبایست از آن استقبال کرد. جواب تهدیدات خامنه ای و عمالش، جواب آتش افروزی های این ها، جواب ضرب و شتم مردم و کشتار افراد ملت ایران، عملا دندان بر جگر گذاشتن و تداوم مبارزه حق طلبانه قانونی، متین، مسالمت امیز و آاشتی جویانه ملت ایران و نامزدهای مقبول اکثریت آن بوده است. | |
جنبشی اجتماعی علیه کودتای ولی فقیه، از ۲۳ خرداد در کشور ما دامن گسترده است. این جنبش در پی برگزاری یک انتخابات شروع شد. مشارکت پر دامنه مردم دراین انتخابات خود بدین معنا بوده است که تغییری را که مردم در سیاست حاکم، خواستار بوده اند، از راه انتخابات و نه از راهی دیگر جستجو می کرده اند. مردم با شرکت در انتخابات خواستار تغییر سیاست های داخلی و خارجی ای بودند که از چهار سال پیش به بحران های جدید وعمیق در مناسبات داخلی و خارجی کشور ما منجر شده و اوضاعی خطرناک برای کشور به بار آورده بودند. اما نتیجه انتخابات بدون طی مراحل قانونی خود رژیم اسلامی، از طرف رهبر به عنوان«نعمتی الهی» بیان شد و با تقلب (که یک قلم آن سه میلیون رای از آرا، شورای نگهبان اجبارا اعتراف کرده است)، و خیانت در آرا مردم، نتیجه به نفع رهبری رژیم و رئیس جمهور مطلوبش اعلام شد. اعتراضات علیه این تقلب، جنبشی است برای ابطال انتخابات ۲۲ خرداد و برگزاری یک انتخابات دیگر. این جنبشی است اصلاحی در چارچوب رژیم اسلامی. ابطال انتخابات شعار محوری این جنبش است.
ورود عواملی جدید و تغییر مطالبه ی محوری این جنبش دور از انتظار نیست. آقای خامنه ای با تائید تقلب انتخاباتی، تهدید مردم و صدور مجوز کشتار و زندانی کردن آن ها، جنبش اعتراضی را به سمتی برده است که هر چه بیشتر لگد مال کردن حقوق ملت توسط سیاست حاکم می تواند نتیجه گیری شود. این سیاستی مستبدانه و غیر مسئولانه است. این سیاست تا کنون بی تدبیری و خودسری مقام رهبری در جمهوری اسلامی را برای بخش های رو به افزایشی از مردم آشکار کرده است. آمرین و عاملین این سیاست، عملا علیه حقوق ملت مبادرت کرده و اعتراض مردم به این تقلب را، با کشتن و ضرب و جرح و زندان و بازداشت جواب داده اند. تداوم این سیاست هیچ راه بازگشتی را برای آمرین و عاملین آن باقی نخواهد گذاشت.
سیاست خامنه ای و همکارانش کشاندن اوضاع به طرف حذف یک جناح حکومت، و به سکوت کشاندن توده های معترض به تقلب در انتخابات، از طریق کشتار و به بند کشیدن مخالفین است. این سیاست جامعه را به انتخابی میان تسلیم یا انقلاب می کشاند، به انتخابی میان بود و نبود حاکمیت جمهوری اسلامی در شرایطی که جامعه چنین آمادگی ای نداشته سوق می دهد. در مقابل این سیاست چه باید کرد؟ آيا به نفع ملت ایران است که در چارچوب مبارزات قانونی ادامه دهد یا اجبارا وارد به فاز های دیگر گردد و به جنگی ناخواسته تن دهد؟
جنبشی که امروز در کشور ما در دفاع از حق رای مردم شکل گرفته است، با تمام فراگیری آن بازتاب خواست و اراده بخشی از مردم ایران است. هواداران احمدی نژاد نیز بخشی از مردم ایران اند. خواست ابطال انتخابات ممکن است که خواست آنان نباشد، اما به هیچ وجه حق آن ها را در استفاده از رای خود در هر انتخاباتی منتفی نمی کند. فراتر رفتن از خواست ابطال انتخابات و برگزاری انتخاباتی عادلانه و قابل قبول برای همه طرفین، می تواند شکاف در جامعه را گسترده تر و به شرائطی منجر گردد که ادامه آن بسیار دردناک تر از یک هفته گذشته باشد. برخی، سخنان جمعه ۲۹ خرداد آقای خامنه ای را به عنوان فرمان جنگ و برادر کشی تعبیر کرده اند، که تعبیری بی جا نیست.
هم چنین تجربه نشان داده است که تلاش ها برای سرهم بندی کردن یک جایگزین سیاسی برای حکومت فعلی نه مفید و نه راهگشاست. جامعه دموکراتیک، به آمادگی های دیگری به جز یک آلترناتیو حکومتی نیاز دارد که هنوز آن ها مهیا نگشته اند.
خواست ابطال انتخابات، هم خواستی عملی است و هم مقبولیتی عینی دارد. انتظار تغییرات رادیکال از این جنبش به عوض شعار محوری و فراتر رفتن از این شعار، که زمینه اش در اثر بی درایتی و برخورد های زورگویانه ولایت فقیه و دستیاران نظامی و غیر نظامی او، فراهم شده است، گام نهادن در مسیر تجزیه جنبش کنونی است و نبایست از آن استقبال کرد. جواب تهدیدات خامنه ای و عمالش، جواب آتش افروزی های این ها، جواب ضرب و شتم مردم و کشتار افراد ملت ایران، عملا دندان بر جگر گذاشتن و تداوم مبارزه حق طلبانه قانونی، متین، مسالمت امیز و آاشتی جویانه ملت ایران و نامزدهای مقبول اکثریت آن بوده است. این خط مشی ای درست و مسئولانه است.
نیروهای آزادیخواه و عدالت طلب، چه افراد و چه گروهبندی های چپ مقیم خارج، در ارزیابی از موقعیت خود در این جنبش و در زمینه ظرفیت های عملی خود و نیز انتظارات از خود، نبایستی برخورد ذهنی و خطا آمیز کنند. با ارزیابی واقع بینانه می توان در باره شعارها، روش ها و ارزش ها ی مورد تاکید این نیروها و نسبت اشان با جنبش جاری نکات گرهی زیر را مطرح نمود:
· شعارها: ابطال انتخابات را بایستی به عنوان شعار محوری پذیرفته و اعلام داشت و با این شعار ملی بی تردید همراهی نمود. برگرداندن نظامیان از خیابان ها به پادگان ها، تعقیب و محاکمه جانیان لباس شخصی و اونیفورم پوش که به ضرب وجرح وقتل مردمی که تظاهراتی قانونی و مسالمت آمیز داشته اند، پراخته اند.
· احترام به حق مردم در راه پیمائی قانونی بدون مجوز و برگزاری مراسم سوگواری شهدای آزادی، آزادی زندانیان سیاسی، بر چیدن سانسور و اعمال نفوذ غیر قانونی بر مطبوعات و وسایل ارتباطات مردمی.
· روش ها: از روش ها و اشکال قانونی و مسالمت آمیز مبارزه دفاع کنیم و خواهان راه حلی آشتی جویانه و عادلانه برای بحران کنونی باشیم.
· ارزش ها : در بطن مبارزه جاری، آزادی های فردی، آزادی اندیشه و بیان، آزادی مطبوعات، آزادی احزاب و آزادی انتخابات و عدالت اجتماعی برای ملت ایران و صلح بین ملل را بخواهیم .
افراد و گروهبندی های مقیم خارج با اجتناب از صدور رهنمودهای ارادی و خیالپردازی در باره ارتقاء جنبش، با تکیه به تجارب و صلاحیت ها و موقعیت خود، بایست حامی جنبش اجتماعی ابطال انتخابات باشند و برای پیروزی آن و برگزاری انتخاباتی آزاد و عادلانه تلاش نمایند. فراموش نبایست کرد که تاثیر مبارزات افراد و گروهبندی های مقیم خارج در جلب افکار عمومی کشورهای محل اقامتشان، غیر قابل اغماض بوده و تنها فعالیت ممکن و مفید برای آنان در موقعیت کنونی اشان می باشد. تغییرات شرایط متحول، در آینده وظایف جدید دیگری را برای همراهی با جنبش اعتراضی می تواند به میان بکشد.
همگامی افراد و گروه بندی های همسو در جهات فوق، ضرورت اجتناب ناپذیر لحظه کنونی است. این همگامی ها می توانند آرایش جدیدی را که در درون نیروهای سیاسی ایرانی از مدت ها قبل در جریان بوده است، در خارج از مرزهای کشور نیز پدیدار سازد.
چهارم تیرماه ۱۳۸۸
بیست و پنچم ژوئن ۲۰۰۹
نظرات خوانندگان:
بحث ها را ساده و مشخص کنیم احمد صلاحی 2009-06-29 08:08:32
|
دوست ارجمند نسیم حکیم، در نهایت فروتنی استدعا دارد در همفکری با یکدیگر وسواس نشان دهیم و از کلی گوئی و تکرار فرمول های مجرد بپرهیزیم و داده های مشخص و ملموس بیافزائیم بعنوان فقط نمونه ی موردی به نکته ای از نوشته شما می پردازم:
«دراین مقطع روشنفکر باید تلاش کند تا جنبش را یک قدم به پیش ببرد ونه اینکه آنرادو گام بعقب برگرداند.»
دوست عزیز منظور شما از «جنبش» چیست؟
اگر منظور مبارزه برای احقاق حق مردم علیه تقلب در «انتخابات » ست که این تازمانیکه شعار ابطال انتخابات در دستور ست دقیق و فراگیر ست و مردم تا تحقق آن ایستاده اند.
در این زمینه وظیفه ی ماست مانند نادر عصاره و مسعود فتحی از زوایا مختلف ابهامات را برای کاهش افراط و تفریط به بحث بکشیم.
از این طریق ایده ها و دغدغه ها تا درون جنبش عملا موجود کشیده خواهد شد.
اجازه دهیم بحران درونی جامعه توسط نیروهای بالنده ی درون ایران همراهی ، همفکری و رهبری شود.
ما در خارج از کشور می توانیم همانطور که تا بحال در کلیت خود از جنبش واقعا موجود مردم ایران حمایت کرده ایم به کم وکیف آن بپردازیم زیرا بعداز تحقق ابطال انتخابات که قدم بزرگی ست بلافاصله عدم صلاحیت قوه مجریه یعنی وزیرکشور و رئیس جمهور فعلی کشور ، شورای نگهبان و رهبری را بدنبال خواهد داشت .
بهمنی دلیل ست که رهبری بر «دروغ» بزرگ یعنی تقلب صورت نگرفته پافشاری می کند.
تا زمانیکه موسوی و کروبی و بخشی از حکومت بر ابطال انتخابات و تجدید انتخابات پافشاری می کنند.
وظیفه ی ماست که عنایت داشته باشیم که آرزوهای شریف و انسایی ما بر نیاز امروز ایران غلبه نکند.
اگر فردا فکر می کنیم که نسبت به شعار ابطال انتخابات تعلل یا سازش هائی صورت خواهد گرفت بهتر ست که این به گونی شفاف و سازنده وروشنگرانه مطرح گردد
که به مقاومت کنونی مردم آسیب نرساند.
حال اگر ممکن ست توضیح دهید و لطفا «مشخص» کدامین شعار و حرکت ، کدامین نیرو مبازه ی کنونی مردم یا «جنبش » را دو گام به عقب برده ست .
|
یک گام به پیش یا دوگام بعقب نسیم حکیم 2009-06-29 06:36:33
|
ارزیابی واقع بینانه ازسطح وموقعیت جنبش آزایخواهانه مردم ایران پیش شرطی اساسی برای ارائه راه حلهای مثبت وکارساز میباشد. واقعیت امراینست که ابطال انتخابات شعاری بود کارساز درهفته بعدازکودتای انتخاباتی. این شعارنقش ویژه خودرادرطی مبارزات اخیرتاروز جمعه29 خردادبازی کردوبه نتیجه منطقی خویش که همانا رادیکالیزه کردن جنبش بودرسید. دراین پروسه شعارابطال انتخابات به شعارملی مرگ بردیکتاتورتبدیل شد. دراین مقطع روشنفکر باید تلاش کند تا جنبش را یک قدم به پیش ببرد ونه اینکه آنرادو گام بعقب برگرداند.
نکته دیگراینکه روشهاو تاکتیکهای مبارزه ات توده ای انعکاسی از خواستها، شعارها و شرایط ویژه اجتماعی ومقطعی است. شعارابطال انتخابات وشرایط اجتماعی (بخصوص سطح خشونت ازجانب سیستم حاکم و نیز آزادی مطبوعات و رسانه های عمومی دردرون کشور)دردوران انتخابات تایکهفته بعدازآن شرایطی بود که شیوه مبارزات مسالمت آمیزرابعنوان شیوه ای موثرومفیدمشخص کردو بکارگرفت.
دردوره فعلی باسطح خشونت کنونی، باوجودسانسور شدید، باوجود صف کشی های مشخص ضد ملی و ضد مردمی سیستم حاکم انتظار بکار گیری روشهای مسالمت آمیز بعنوان شیوه محوری مبارزات مردم، انتظاری غیره منطقی است بویژه اگر مقصود نویسنده از روشهای مسالمت آمیز تنها راهپیمائی های خیابانی باشد.
شعارمرگ بردیکتارتور بدلیل ذات قهرآمیزش اجبارا نیازبه شیوه های دیگری ازمبارزات مردمی دارد. این شیوه ها در پروسه گسترش مبارزات بتدریج ظاهر شده وبکارگرفته خواهند شد. جنبش روشنفکری ایران همواره بر اعمال شیوه های مبارزاتی ویژه ای برجنبش های توده ای پافشاری کرده است. بنظرمن وظیفه اصلی روشنفکر ارتقای محتوای دمکراتیک جنبش و افشای تاکتیکهای دشمن، وتلاش برای جهت گیری موثر جنبش میباشد. برای مثال به شعارکنونی جنبش که همانا مرگ بردیکتارتور است توجه کنید. این شعاردرواقع دو محتوا میتواند داشته باشد. 1) مقصود ازدیکتاتور خامنه ای است و 2) مقصود از دیکتاتور احمدی نژاد است. بنظرمن محتوای اول اگرچه رادیکالتر است ولی نیروهای کمتری را به صفوف حنبش میکشاند و درثانی موجب انسجام بیشتری درصفوف دشمن میگردد. برعکس شق دوم این شعار ضمن برخوردداری از پشتیبانی وسیعترین توده های خلقی موجب شکاف درنیروهای پاسدار وبسیجی طرفدار خامنه ای شده وآنهارا به دو دسته طرفداران احمدی نژاد و مخالفان وی تقسیم میکند. بااین تفاسیر به نظرمن شعار مرگ براحمدی نژاد (که درواقع ترجمه ای از شعار مرگ بردیکتارتوراست)دراین مرحله میتواند بسیار مفید و موثرباشد. چندان دوازذهن نیست که چنانچه مبارزات مردم بااین شعارگسترش یابد شکاف موجود دردرون حاکمین تشدید شده ودولت احمدی نژاد توسط کودتائی نظامی و یا غیره نظامی و یابا شیوه های و تاکتیکهای دیگری سقوط کند. بهرتقدیر چنین واقعه ای یک پیروزی چشمگیر برای جنبش توده ای خواهد بود.
|
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد