باد تقدیمِ تواین ابیات که نا مم خوش اگر
گیرد اندر ساحلی پهلو زمان ها دیر تر،
زورقی را جون روان با باد تندی از شمال
و به کار افتد شبی مغزهای انسان، بالمآل
یادِ تو چون قصه های درهم و بی انتها
آزُرَد چون ضربِ کوسی یکنواخت خواننده را،
وبرادر وار ماند سفت آویزان به زنجیری
زِ ابیاتم مقفی و بلند پرواز و عرفانی..
ذاتِ مَلعونی که از قعرِ مغاک تا آسمان،
نیست پاسخگوی تو جزمن کسی در این جهان،
ای تو که چون سایه ای نا پایدار و بی بقا
با نگاهی حق به جانب میکنی لِه زیر پا
احمقِ میرنده ای کو تلخ میخواند تو را
ای بُتِ مِفرغ جبین، چشم از سیاهِ - کهرُبا.!
شارل بودلر
(Charles Baudelaire)
برگردان از مانی
معشوقه اوست. Jeanne Duval * این آخرین سروده از سیکل اشعار بودلر در "گل های شر" مُلهم از
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد