![]() |
|
۱
** آن شب ٌ نکبت ٌ سیاه بود ، بی هیچ تابشی … مگر تابش خمپاره ها ، که فرو می ریخت بر سرروستا ئیانی ، که جنگی نداشتند... وچشمها هراسان می پرسیدند : چرا ، ای میهن من ؟ و بی خبر بودند از کنه ماجرا ! صدایی سراسیمه بر خاست : ً سنگها را به زمین دشمن شرور پرتاب کردیم ، و به خانه باز آمدیم ... ً ۲ – و چرا ، ای پدر ؟ آیا لبنان را هم به زیبائی میهن من دیده ای؟ در آنجا هم ریحانهای کوهی زیبا می بینی ، که رؤیاهای کودکی ام در میان آن ها آرمیده اند .؟ آن جا هم ظلم و ستم می بینی ، چون میهن من ، ای پدر ؟ یا طعامی...؟ و نه کلامی...؟ اشک پدر سرازیر شد ، برای اولین بار. در همه عمرش چو پولاد بود ... - و اشک آزاده ، گلوله آتشین است . تخته های سقف لانه ی مارها شده… و دیوارها مات و مبهوت… و فضا به شدت سنگین ! آی مادر ! هرگز این خانه برای ما زیبا نبود ، پس چرا برای تواین چنین زیبا و عزیز جلوه گرشده.؟ ای چشمه ای که سال هااست - بی منت – آب در تو جاری است، کیست دگر امروز تا از آن نوشد ؟ کیست ، ای چشمه ی غمگین ؟ ۳ – صدایی بر خاست که : ساکت ! چه می بینی ؟ شما را به خدا ، لحظه ای گوش کنید ! - این صدای پدرِ ً عیسا ً است : ً بیا ، عیسا ، بیا ! رها کن آب را...رها کن کوزه را... بگذار هر آنچه هست و بیا ! هزاران صدا بود از پشت بام ها… بلند و بلند تر، با طنینی بغض آلود و جریحه دار. آی چوپان که در پشت تپه ای... رها کن رمه را هر جا که هست وبیا... نمی بینی چه فاجعه ای پیش آمده ، و ملت تار و مار شده...؟ آی دهقان ! دگر از شخم زمین سنگلاخ ، تو را چه حاصل ؟ بر این خاک تباهی است ،و در چشم انداز ، جلای وطن ! امسال بر این زمین، دگر کشت نخواهد شد… و شاید تا هزار سال دگر . رها کن شخم زدن را ، تا خاطره ای برای این ملت بماند...برتپه ها . ۴ – صدایی هولناک : ساکت ! چه می بینی ؟ برو – ای ً دختر ً – از پنجره نگاه کن ، چه خبر شده؟ وای...ای وای...! مادرم با وحشت ، فریاد زد ! و خون در رگهای مان به جوش آمد. همه از دیوار بالارفتیم ، وای که ً سحماتا ً ***جهنم شده ، و زندگی به آتش کشیده... ای یاران...! هر گز فراموش نمی کنم آن روز را – گر چه کودک بودم ، ای مردم ً سحماتا ً چه رفته است بر شما .؟ ۱۹۶۴ _______________________________ * - شاعر و ادیب فلسطینی که در گسترش ادبیات مقاومت ، نقش برجسته ای داشت ، ( ۱۹۴۱ – ۲۰۱۱ ) . **- مردم فلسطین، سال روز جنگ ۱۹۴۸ و تاسیس دولت صهیونیستی اسرائیل را ً یوم النکبة- روز فاجعه ً می نامند . *** - ً سُحماتا ً روستائی بود در ۲۵ کیلو متری شمال ًعکا ً در ساحل مدیترانه ، که در جنگ ۱۹۴۸ توسط اسرائیل نابود شد . مردمی که زنده ماندند ، همراه روستائیان اطراف ، به اردوگاه های لبنان و دیگر کشورهای همجوار پناهنده شدند . نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|