سالم جبران*
« فاجعه »
- گلچینی از شعری بلند -
ترجمه از : حسن عزیزی
Sun 11 10 2015
۱
**
آن شب ٌ نکبت ٌ سیاه بود ، بی هیچ تابشی …
مگر تابش خمپاره ها ،
که فرو می ریخت بر سرروستا ئیانی ، که جنگی نداشتند...
وچشمها هراسان می پرسیدند :
چرا ، ای میهن من ؟
و بی خبر بودند از کنه ماجرا !
صدایی سراسیمه بر خاست :
ً سنگها را به زمین دشمن شرور پرتاب کردیم ،
و به خانه باز آمدیم ... ً
۲ –
و چرا ، ای پدر ؟
آیا لبنان را هم به زیبائی میهن من دیده ای؟
در آنجا هم ریحانهای کوهی زیبا می بینی ،
که رؤیاهای کودکی ام در میان آن ها آرمیده اند .؟
آن جا هم ظلم و ستم می بینی ، چون میهن من ، ای پدر ؟
یا طعامی...؟
و نه کلامی...؟
اشک پدر سرازیر شد ، برای اولین بار.
در همه عمرش چو پولاد بود ...
- و اشک آزاده ، گلوله آتشین است .
تخته های سقف لانه ی مارها شده…
و دیوارها مات و مبهوت…
و فضا به شدت سنگین !
آی مادر !
هرگز این خانه برای ما زیبا نبود ،
پس چرا برای تواین چنین زیبا و عزیز جلوه گرشده.؟
ای چشمه ای که سال هااست - بی منت – آب در تو جاری است،
کیست دگر امروز تا از آن نوشد ؟
کیست ، ای چشمه ی غمگین ؟
۳ –
صدایی بر خاست که :
ساکت !
چه می بینی ؟
شما را به خدا ، لحظه ای گوش کنید !
- این صدای پدرِ ً عیسا ً است :
ً بیا ، عیسا ، بیا !
رها کن آب را...رها کن کوزه را...
بگذار هر آنچه هست و بیا !
هزاران صدا بود از پشت بام ها…
بلند و بلند تر، با طنینی بغض آلود و جریحه دار.
آی چوپان که در پشت تپه ای...
رها کن رمه را هر جا که هست وبیا...
نمی بینی چه فاجعه ای پیش آمده ،
و ملت تار و مار شده...؟
آی دهقان !
دگر از شخم زمین سنگلاخ ، تو را چه حاصل ؟
بر این خاک تباهی است ،و در چشم انداز ، جلای وطن !
امسال بر این زمین، دگر کشت نخواهد شد…
و شاید تا هزار سال دگر .
رها کن شخم زدن را ،
تا خاطره ای برای این ملت بماند...برتپه ها .
۴ –
صدایی هولناک :
ساکت !
چه می بینی ؟
برو – ای ً دختر ً – از پنجره نگاه کن ، چه خبر شده؟
وای...ای وای...!
مادرم با وحشت ، فریاد زد !
و خون در رگهای مان به جوش آمد.
همه از دیوار بالارفتیم ،
وای که ً سحماتا ً ***جهنم شده ،
و زندگی به آتش کشیده...
ای یاران...!
هر گز فراموش نمی کنم آن روز را – گر چه کودک بودم ،
ای مردم ً سحماتا ً
چه رفته است بر شما .؟ ۱۹۶۴
_______________________________
* - شاعر و ادیب فلسطینی که در گسترش ادبیات مقاومت ، نقش برجسته ای داشت ،
( ۱۹۴۱ – ۲۰۱۱ ) .
**- مردم فلسطین، سال روز جنگ ۱۹۴۸ و تاسیس دولت صهیونیستی اسرائیل را ً یوم النکبة- روز فاجعه ً می نامند .
*** - ً سُحماتا ً روستائی بود در ۲۵ کیلو متری شمال ًعکا ً در ساحل مدیترانه ، که در جنگ ۱۹۴۸ توسط اسرائیل نابود شد . مردمی که زنده ماندند ، همراه روستائیان اطراف ، به
اردوگاه های لبنان و دیگر کشورهای همجوار پناهنده شدند .
|
|