در زندگی دردهایی وجود دارند
که پنهانی، با مرگ رفاقت میکنند.
در زندگی دردهایی وجود دارند
فراتر از گرسنگی، تبعید،
که صف در صف،
ریشههای غرورت را میسوزانند
و تو از خود میپرسی: آیا این منم
که صف در صف،
نقش قحطی زدگان را ایفا میکنم،
یا روح مرده ی من ؟!
در زندگی
همیشه ظلمهایی وجود دارند
که طناب دار غرورت را میبافند؛
و تو میگویی: نگو، نگو که نداریم !
نگو که شکستیم !
نگو که این دو کیسه برنج هندی ارزان،
به درد عمه ی مهاراجههای "ایرانی" میخورد.
و من سکوت میکنم، سکوت ...
و دلم را به ابروهایت گره میزنم؛
و در چشم هایت،
به منشور جهانی کورش میرسم
که در اقیانوسی از نفت تاب میخورد.
بهمن ۱۳۹۲ - - - -
ــــــــــــ
* در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح را
آهسته در انزوا میخورد و میتراشد....
بوف کور - صادق هدایت
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد