![]() |
|
ارزيابی از انتخابات دوره يازدهم رياست جمهوری امکانات و موانع برای "تغيير"، سياست ها و گام های نخستين برای برون رفت از وضعيت بحرانی انتخابات دوره يازدهم رياست جمهوری در شرایطی برگزار شد که کشور ما براثر عملکرد مخرب بلوک قدرت، با تنگناهای بی سابقه ای روبرو بوده است. انتخابات فرصتی بود برای کشور ما که راه را برای برون رفت از وضعيت بحرانی باز کند. خامنه ای و نيروهای امنيتی ـ نظامی به جای بهره گرفتن از فرصت انتخابات برای مهار بحران ها و فراهم آوردن شرايط برای حضور گسترده مردم، برای مهندسی انتخابات نقشه برنامه ريزی کردند: شروع از ايجاد سد برای کانديدا شدن برخی چهره های شناخته شده تا اعلام قطره چکانی آراء برای جلوگيری از غليان توده ای. آن ها در سايه مهندسی و ايجاد فضای شديد امنيتی موفق شدند که در شرايط بحرانی کشور، انتخابات را بدون اعتراض خيابانی برگزار کنند. اما با ائتلاف اصلاح طلبان و اصول گرايان ميانه رو، کانديداهای آن ها در انتخابات شکست خوردند و عليرغم مهندسی انتخابات، کسی از صندوق رای بيرون آمد که کانديدای مورد حمايت خامنه ای و نيروهای امنيتی ـ نظامی نبود. در چند ماه مانده به انتخابات، اصلاحطلبان از محمد خاتمی می خواستند که کانديدا شود. حکومت با زور و تهديد او را از کانديدا شدن منصرف کرد. کانديدا و پیروز شدن محمد خاتمی به معنی حقانيت جنبش سبز و مهر تایید بر کودتای انتخاباتی سال ١٣٨٨ بود. جلوگيری از کانديدا شدن خاتمی اولين حرکت مهندسی انتخابات بود. پس از ممانعت از نامزدی خاتمی، اصلاحطلبان به سراغ هاشمی رفسنجانی رفتند. شورای نگهبان در آغاز صلاحيت او را تأیید نمود ولی با مشاهده موج حمایت از رفسنجانی و با دخالت چند تن از فرماندهان سپاه و وزیر اطلاعات، صلاحیت او را رد کرد. این دومین حرکت مهندسی انتخابات بود. سومين حرکت مهندسی انتخابات، چينش کانديداها بود. برنامه جريان حاکم جلوگيری از کانديدا شدن و رد صلاحيت چهره های شاخص اصلاح طلبان بود ولی برای آراستن صحنه انتخابات، شکاف انداختن در صفوف اصلاح طلبان و نشان دادن اينکه اصلاح طلبان از حمايت مردم برخوردار نيستند، محمدرضا عارف و حسن روحانی را تائيد صلاحيت کرد. اگر جريان حاکم حدس میزد که عارف یا روحانی میتوانند رایساز شوند در رد صلاحیت آنها هم چون هاشمی به خود شک راه نمیداد. برآورد جريان حاکم این بود که پس از رد صلاحیت هاشمی، روحانی و عارف ائتلاف نخواهند کرد و از حمایت خاتمی و هاشمی و احزاب اصلاحطلب برخوردار نخواهند شد. از سوی ديگر جريان حاکم بخوبی می دانست که ماندن و پیروز شدن هر کدام از ٨ کاندیدا، به منزله پیروزی جنبش سبز و تبرئه چهره های شاخص آن نخواهد بود. انتخاب حسن روحانی مطلوب خامنه ای نبود ولی او در کادر مناسبات رهبر ـ رئیس جمهور، مشکل جدی با هیچ یک از ٨ کانديدا نداشت. خامنه ای بعد از حذف ها و تائيد صلاحيت ها، امکان رقابت بين کانديداها را فراهم آورد و مانع حمايت حزب پادگانی از کانديدای معين شد. خامنه ای با تاکيد بر داشتن يک رای و صيانت از رای مردم، به درجه ای اعتماد رای دهندگان را که قرار نیست در این انتخابات تقلب بشود، جلب نمود. انتخابات در بين ٦ کانديدا رقابتی بود. خامنه ای در اين مرحله از انتخابات به نفع اين و يا آن کانديدا دخالت نکرد. جريان حاکم احتمال نمی داد که روحانی برنده شود و نظرسنجی ها هم آن را تائيد می کرد. مقامات امنيتی چند روز قبل از انتخابات به خامنه ای اطمينان داده بودند که قاليباف و جليلی به مرحله دوم راه خواهند يافت. اما تمايل اکثريت مردم و به ويژه جوانان برای تغيير وضعيت موجود از يکسو و از سوی ديگر انصراف عارف، حمايت خاتمی و رفسنجانی از روحانی و مناظره سوم، وضعيت را در روزهای آخر تغيير داد و موج حمايت از روحانی راه افتاد. خامنه ای و نظامی ـ امنيتی ها اين موج را پيش بينی نکرده بودند. به جهت اينکه موج در روزهای آخر راه افتاد آن ها فرصت پيدا نکردند که دست به اقدامی بزنند، جا ماندند و به نتيجه انتخابات تن دادند. آن ها می توانستند انتخابات را به دور دوم بکشانند اما معلوم نبود که کشاندن انتخابات به دور دوم به سودشان تمام شود. ممکن بود که در دور دوم موج حمايت از روحانی قوی تر از دور اول راه بيافتد و فاصله بين روحانی و قاليباف آنچنان زياد باشد که دست بردن در آرای مردم به رويداد مشابه سال ١٣٨٨ منجر گردد. با پايه قرار دادن سرشماری سال ١٣٩٠ و به حساب آوردن رقم ٥٥ ميليون واجدين شرايط برای شرکت در انتخابات و با احتساب اينکه ۱۵ درصد جمعیت حائزين شرايط به دلايل مختلف در انتخابات شرکت نمی کنند (در انتخابات سال ٨٨ حدود ٨٥ درصد در انتخابات شرکت کردند)، حدود ١١ ميليون نفر يا در انتخابات شرکت نکردند و يا رای سفيد دادند. در تهران رقم عدم شرکت بالا بود و روحانی يک چهارم رای واجدين شرايط را داشت. روحانی به طور نسبی در روستاها و شهرستان ها بيشتر از شهرهای بزرگ رای آورد. در توزیع آرای روحانی در کشور می توان ديد که مناطق محروم و استانهای حاشیهای از شهرهای بزرگ جلوتر هستند. استقبال ساکنان مناطق ملی از روحانی نقش مهمی در پیروزی وی داشت. با توجه به: امتناع ١٠ميليون واجدين شرايط از شرکت در انتخابات و يک ميليون رای سفيد، نرخ بالای مشارکت در شهرستان ها و روستاها و مناطق ملی و محروم و استانهای حاشیهای و نرخ پائين مشارکت در تهران و شهرهای بزرگ، میتوان گفت بخش قابل توجهی از پایگاه اجتماعی جنبش سبز در انتخابات شرکت نکردند. در اين انتخابات مسائل اقتصادی و سیاست خارجی در مرکز مطالبات مردم بود. مسائل و مشکلات دو حوزه اقتصاد و سیاست خارجی، عوامل موثر در انتخاب حسن روحانی بودند. روحانی با اتخاذ موضع انتقادی نسبت به سیاست هسته ای و فاصله گيری از برخورد نظامی ـ امنيتی با مسائل اجتماعی و سیاسی در داخل کشور، توانست آرای مردم را به سوی خود جلب کند. اين انتخابات "نه" مردم به سياست های بلوک قدرت به ويژه در عرصه بين المللی و پروژه هسته ای بود. در اين انتخابات اصول گرايان به طور کلی و به طور مشخص نيروهای نظامی ـ امنيتی، راست افراطی و راست سنتی شکست خوردند. اين انتخابات بر افراط گری ضربه زد. برخی استنتاجات از انتخابات در چهار سال گذشته مردم با فشارهای سنگينی روبرو بودند. نارضایتی گروه های وسيعی از جامعه ـ از کارگران و زحمتکشان گرفته تا طبقه متوسط جديد و کارفرمايان توليدی ـ تحريم های بين المللی، بحران اقتصادی و ترس از تداوم سلطه نيروهای نظامی ـ امنيتی و راست افراطی، عاملی شد تا مشارکت بیشتر مردم در پای صندوقهای رای فراهم شود و مردم جواب رد به کانديدای نيروهای افراطی بدهند. مردم فضای تنفس می خواستند و خواهان تغيير وضع موجود بودند. برای مردم در شرايط کنونی انتخابات تنها فرصت و امکان برای تغيير و تاثيرگذاری در سياست های کلان کشور بود. می توان گفت که خواست "تغيير"، سرنوشت انتخابات را رقم زد. در اين انتخابات خواست مردم برای "تغيير" پيروز شد. انتخابات سال ١٣٨٨ و رويدادهای بعد از آن، اين فکر را تقويت کرد که ديگر انتخابات در جمهوری اسلامی، محل چالش و جابجائی قدرت بين جريان های درون حکومت نيست. اين انتخابات نشان داد گرچه محدوده اين محل تنگتر شده ولی هنوز ظرفيت هائی هرچند اندک در چارچوب چالش و جابجائی قدرت بين طيف نيروهای اصول گرا و اعتدال گرا وجود دارد. هنوز نهاد انتخابات فرصت آفرين است و فرصتهائی را برای کنش سیاسی فراهم میآورد. در اين انتخابات ائتلاف نيروهای اعتدال، اصلاح طلب و بخشی از اصول گرايان با کانديدای نيروهای اعتدال پيروز شد. پيروزی روحانی، پيروزی رفسنجانی و مشی او بود. انتخابات نشان داد که راست سنتی و راست افراطی در اقليت هستند و نيروی "تغيير" از اکثريت برخوردار است. در اين انتخابات به مواضع نيروهای نظامی و امنيتی و راست افراطی در ساختار قدرت ضربه وارد شد ولی آن ها هم چنان موقعيت های مستحکم خود را در ساختار قدرت دارند. حسن روخانی و گرايش اعتدالی حسن روحانی چهره نزديک به هاشمی رفسنجانی است. او در انتخابات به عنوان سياست مداری معتدل ـ از همان جنس هاشمی ـ برآمد کرد و توانست اكثريت آراء را جلب کند. روحانی با وجود جلب اکثريت آراء در انتخابات، فاقد پایگاه اجتماعی معین و تعریف شده ای است. او در نقطه تلاقی اصلاح طلبی و اصول گرائی قرار دارد و براساس آن عمل می کند. روحانی تا کنون گرايش اعتدالی را تعريف نکرده و اشتراکات و تمايزاتش را با اصلاح طلبی و اصولگرائی مشخص ننموده است. با اين وجود، به نظر می رسد که با پيروزی روحانی، گرايش اعتدالی به مثابه يک گفتمان وارد گفتمان های سياسی کشور خواهد شد. مردم در سال ١٣٧٦ يک گام جلو گذاشتند و به اصلاح طلبان و اصلاحات رای دادند. گام بعدی در سال ١٣٨٨ برداشته شد و جنبش سبز که ترکيب اصلاح طلبی و تحول طلبی را در برداشت، شکل گرفت. اما اصلاحات با سد ساختار سخت حکومت (خامنه ای، نيروهای امنيتی ـ نظامی و راست افراطی) مواجه شد و ناکام ماند و جنبش سبز توسط بلوک قدرت به سرکردگی خامنه ای سرکوب گرديد. با ناکامی اصلاحات و سرکوب جنبش سبز، به نظر می رسد که جامعه ما گامی به عقب برداشته و اين بار از جايگاه گرايش اعتدال، "تغيير" را شروع کرده است. نقطه عزيمت از جايگاه اعتدال به معنی آن نيست که گويا مطالبات جنبش های اجتماعی منتفی شده و يا فعالين اين جنبش ها از شعارها و خواسته های خود دست برداشته اند. مطالبات جنبش های اجتماعی هم چنان در دستور قرار دارد. به همين خاطر حرکت اعتدالی در شرايط مساعد می تواند به يک حرکت اصلاح طلبانه و تحول طلبانه فرارويد، همانگونه که حرکت اعتدالی با تمکين در مقابل خامنه ای و نيروهای افراطی، می تواند به شکست بيانجامد. امکانات و موانع برای "تغيير" انتخابات و جشن های پيروزی نشان می دهد که اميد در مردم زنده شده است. اميد به "تغيير" وضع موجود به دست روحانی. ولی روحانی هم از محافظه کاری در اندیشه و عمل خویش رنج می برد و هم با چالش های جدی در درون و بيرون حکومت روبرو است. بايد کوشيد که اميد مردم به نيرو تبديل شود و به بار بنشيند. روحانی و متحدان او، اينک امکاناتی چند برای تغيير و ایجاد توازن جدیدی از قوا در ساخت قدرت در اختیار دارند: ـ رای مردم و پشتيابی آن ها از "تغيير" به عنوان مهمترين امکان. ـ شکست راست سنتی و راست افراطی در انتخابات و تضعيف موقعيت هردو. ـ استقبال دولت امريکا و اروپا از پيروزی روحانی و آمادگی آن ها برای گفتگو و توافق. در مقابل امکانات روحانی، سدها و موانع عديده ای هم وجود دارد: ـ مقاومت خامنه ای و نظامی ـ امنيتی ها در مقابل تغييرات. برخلاف انتخابات سال ١٣٧٦ که يکسال طول کشيد تا جريان حاکم از گيج سری بيرون بيآيد و دست به سازماندهی مقاومت بزند، اين بار خامنه ای و بيت او، نظامی ـ امنيتی ها و راست افراطی از آمادگی لازم برای مقابله با روحانی برخوردارند. ـ مقاومت فرماندهان سپاه. سپاه برحوزه های مختلف اجتماعی چنگ انداخته و از موقعيت مستحکمی در ساختار قدرت برخوردار است. ـ وضعيت بحرانی کشور و وجود بحران های متعدد، تحريم های بين المللی، منزوی شدن ايران در سطح منطقه و جهان. مقاومت ها و کارشکنی ها در مقابل روحانی از هم اکنون شروع شده اند. نيروهای افراطی از يکسو حسن روحانی را به سود خود مصادره می کنند و او را يک اصول گرای ناب اعلام می کنند و از سوی ديگر به او فشار می آورند که مطابق خواست آن ها عمل کند. در حال حاضر آن ها می کوشند که بين روحانی و اصلاح طلبان شکاف بياندازند و روحانی را به طرف خود جلب نمايند. خامنه ای گرچه برخلاف انتخابات سال ١٣٨٨ به نتيجه انتخابات تن داد، ولی او از مواضع خود عقب ننشسته و هم چنان بر پيشبرد آن پای می فشارد. خامنه ای در سخنان خود در دیدار با "مسئولان نظام" که حسن روحانی نیز در آن حضور داشت (۳۰ تیرماه) نشان داد که به خواست ميليون ها ايرانی برای تغيير سياست های کلان کشور بی توجه است و انتخابات را تنها "جابجائی مسئولان" تلقی می کند و از روحانی می خواهد که به "پیشبرد اقتصاد و علم در کشور" بپردازد. با اين وجود روحانی با اتکاء به جامعه مدنی و ميليون ها رای دهنده، می تواند در مقابل نيروهای تندرو بيايستد و آن ها را وادار به عقب نشينی کند. کابينه در حال حاضر کابينه به کانون چالش بين نيروی مدافع "تغيير" و مخالف"تغيير" تبديل شده است. بازندگان انتخابات می خواهند برندگان انتخابات در ترکيب کابينه کنار گذاشته شوند و کابينه روحانی مطابق خواست آن ها چيده شود. آن ها فشار شديدی را بر روحانی وارد می کنند که او در ترکيب کابينه برای اصلاح طلبان سهمی قائل نشود. در حالی که حمايت اصلاح طلبان در پيروزی حسن روحانی نقش جدی داشت. خامنه ای هم می خواهد وزارتخانه های کليدی دست کسانی باشد که مورد تائيد او هستند. اما نيروهای "تغيير" انتظار دارند که روحانی به خواست مخالفين "تغيير" تن ندهد و وزرائی را برگزيند که پيشبرنده وعده های انتخاباتی او باشند نه مجری اوامر ولی فقيه. ترکيب کابينه نشان خواهد داد که آيا حسن روحانی تا در مقابل خامنه ای و نيروهای افراطی ايستاده و يا تمکين کرده است. سياست ها ما در اعتراض به غيرآزاد، غيردمکراتيک و مهندسی بودن انتخابات، موضع عدم شرکت اتخاذ کرديم و در کنار ميليون ها نيروی معترض و تحول طلب که در انتخابات شرکت نکردند، ايستاديم. صرف رویدادهای انتخاباتی که به پیروزی روحانی منجر شدند، ما را مجاب نکرده اند سیاستی که ما اخذ کردیم، یعنی سیاست عدم شرکت، نادرست بوده است. در مطالب ديگر به اين موضوع بيشتر خواهيم پرداخت. اما خود را متعهد می دانیم با پيگيری رویدادهای آتی و مشارکت در روندهائی که متوجه تحقق مطالبات مردمند، ارزیابی نهائی مان از سیاست عدم شرکت در انتخابات را به جامعۀ ایران ارائه دهیم. به باور ما، هم اکثريت کسانی که در انتخابات شرکت کردند و به روحانی رای دادند و هم کسانی که در اعتراض به انتخابات غيرآزاد و مهندسی شده در انتخابات شرکت نکردند، خواست مشترک دارند و آن هم تغيير سياست های مخربی است که کشور ما را به سوی فاجعه سوق داده است. به همين خاطر هر دو بعد از انتخابات در کنار هم قرار گرفتند و به پايکوبی در خيابان ها پرداختند. ما برای تغيير قانون اساسی و ساختار سياسی مبتنی بر ولايت فقيه و استقرار ساختار دمکراتيک در کشور مبارزه می کنيم. اما در حال حاضر، رويکرد ما مطالبه محوری است و بر طرح مطالبات جنبش های اجتماعی تاکيد داريم. ما می دانيم روحانی نمی خواهد و نمی تواند سیاست های کلان جمهوری اسلامی را تغییر دهد. اما او می خواهد آن ها را تعدیل کند. او نيروی اعتدال است و به سياست های اعتدالی باور دارد. در شرايط کنونی دوری از سياست های افراطی و مخرب گذشته، تلاش برای حل بحران هسته ای و رويکرد به سياست تنش زدائی، خطر جنگ را کاهش می دهد و زمينه را برای برداشتن تدريجی تحريم های اقتصادی فراهم می کند. در مقابل روحانی موانع جدی وجود دارد. موفقيت روحانی در رفع موانع و پيشبرد برنامه هايش، بستگی مستقيم به اين دارد چگونه او از امکاناتی که در دست دارد برای تحقق برنامه انتخابيش بهره گيرد و تا چه اندازه در مقابل نيروی بازدارنده بايستد. نيروی "تغيير" انتظار دارد که روحانی به جريان حاکم و خواسته های آن ها تمکين نکند و در مقابل آن ها پايداری نشان دهد و مشکلات و موانع را به صراحت با مردم در ميان بگذارد. امروز پايداری در مقابل جريان حاکم و پافشاری برای پيشبرد برنامه ها، اهميت زيادی دارد. اگر روحانی به چانه زنی در بالا اکتفا کند و به اشکال مختلف پای نيروی "تغيير" را در معادلات قدرت و عقب نشاندن نيروهای افراطی به ميان نکشد، اگر فشارهای امنيتی را از دوش فعالين جنبش های اجتماعی برندارد و فرصت های مساعد را برای سازمانيابی گروه های اجتماعی و گسترش نهادهای مدنی فراهم نياورد، بازی را به نيروهای مخالف "تغيير" خواهد باخت و در پيشبرد برنامه هايش ناکام خواهد ماند. تقويت جامعه مدنی و جامعه سياسی هم لازمه پيشبرد برنامه ها است و هم ابزار عقب نشاندن نيروی بازدارنده. رويکرد اقتصادی يکی از شاخصه های اصلی در سنجش برنامه روحانی برای تامين مطالبات ميليون ها رای دهنده به او است. برای غلبه بربحران اقتصادی و تامين مطالبات کارگران و مزدبگيران، لازم است که روحانی از رويکرد به اقتصاد نئوليبرالی اجتناب ورزد و سياستی را پيش برد که امر توسعه را با عدالت اجتماعی پيوند می زند و به مطالبات کارگران و زحمتکشان پاسخ مثبت می دهد. شاخصه ديگر در سنجش برنامه و عملکرد روحانی تلاش او برای تحقق خواست های جنبش زنان و حقوق ملی ـ قومی، برچيدن فضای امنيتی از دانشگاه های کشور و باز کردن راه برای فعاليت جنبش دانشجوئی و برداشتن دست سنگين سانسور از سر رسانه ها، کتاب، هنر و ادبيات است. طبعا هر اقدام مثبت روحانی در حوزه های فوق با استقبال نيروهای آزاديخواه کشور روبرو خواهد شد. گام های نخستين برای برون رفت از وضعيت بحرانی کشور ما با وضعيت بحرانی روبرو است. لازمه برون رفت از وضعيت بحرانی، دگرگونی سياست های کلان کشور است. اما برای مهار بحران ها، ضروری است که نخستين گام ها برداشته شود: ١. باز کردن راه توافق با کشورهای ٥+١ برسر پروژه هسته ای و برداشتن تدريجی تحريم ها. ما راه حل خودمان را برای غلبه بر بحران هسته ای در اسنادمان ارائه داده ايم. ٢. مهار يکه تازی وزارت اطلاعات و ديگر نهادهای امنيتی و تغيير فضای امنيتی کشور از جمله در دانشگاه های کشور. بر داشتن موانع بر سر فعالیت های سینماگرایان، هنرمندان و نویسندگان و روزنامه نگاران منتقد. ٣. احياء سازمان برنامه و بودجه و سروسامان دادن به اقتصاد بحران زده کشور، اقدامات ضرور برای مهار تورم و کاهش بيکاری. ما برنامه خودمان را برای غلبه بربحران اقتصادی در اسناد سازمان ارائه داده ايم. ٤. برداشتن موانع فعاليت جنبش های اجتماعی، سنديکاها، انجمن ها و سازمان های غيردولتی. ٥. آزادی زندانيان سياسی، عقیدتی و ملی ـ قومی و رهبران سندیکاهای کارگری و رفع حصر خانم زهرا رهنورد، آقایان ميرحسين موسوی و مهدی کروبی. ٦. رويکرد به سياست تنش زدائی در سياست خارجی در منطقه و جهان. راهگشائی در مسئله پروندۀ اتمی و از این طریق رفع تحریم ها و سامان نسبی اقتصاد، مبرم ترين گام برای برون رفت کشور از وضعيت بحرانی است. اميد به تغيير و تقويت جامعه مدنی و جامعه سياسی با پيروزی حسن روحانی در انتخابات، اميد به تغيير و توقف روندهای فاجعه های گذشته در بين گروه های وسيعی از جامعه زنده شده است. اگر خامنه ای و نيروهای افراطی همانند دوره اصلاحات بحران آفرينی کنند و راه تغييرات را مسدود نمايند، اگر حسن روحانی در پيشبرد برنامه هايش و خنثی کردن اقدامات مخالفين "تغيير" به جامعه مدنی و ميليون ها رای دهنده متکی نشود و يا به خواست نيروهای تندرو تن دهد، در چنين صورتی اميد ها به ياس تبديل گشته و فرصتی که برای برون رفت از وضعيت بحرانی به وجود آمده است، خواهد سوخت و کشور ما با آينده تيره و تاری روبرو خواهد گشت. لازم است نيروهای سياسی تحول خواه و اصلاح طلب، جامعه مدنی و جامعه سياسی را تقويت کنند، به فعال شدن جنبش های اجتماعی و تاثيرگذاری آن ها برروندهای سياسی کشور ياری رسانند و در جهت سازماندهی فشار از پائين برای عقب نشاندن نيروهای مخالف "تغيير" گام بردارند. ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|