logo





غم

پنجشنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۱ - ۱۷ مه ۲۰۱۲

آزاده بی پروا

a-biparva.jpg
عفریته هایی
از دیوارها بالا می روند
که سایه ها ,خودشان را
پنهان کرده اند
مبادا
سیاهی چشم عفریته ها
فصل را همیشه زمستان کند !
و دیگر
تنها تحرّکی باشد
بی سایه
بی نشان
و در گرداگرد شب
تمام شروعها
باز هم
به پایانی منجمد ختم شود
_
و عفریته ها
چه بی صبرانه
زبانشان را بیرون آورده اند
در این سالها
اینهمه سپیدی روزها
سیرشان نکرده است
_
سرگیجه ای که مُدام
بیشتر و بیشتر می شود
و تمام انزوا را به خود می خواند
شاید وقت واپسین
روی گلهای کاغذی کنار فوّاره
نقشی از زمین شود !
امّا عفریته ها
مُرده خوار نیستند !
اشتهایشان به زنده هاست
و تمام بلعیدنشان
بر چشم بر هم زدنی
وسعت احساس است
_
وقت تنگ است
و باز هم دلشوره
سعی بر باور لبخند خشک ِ آینه دارد
صدای سایه ها ی روزگاران دور
کمرنگ و کمرنگ تر می شود
کسی اینجا می خوابد
و سایه اش برای همیشه گم می شود
_تا همیشه _
عفریته ها اکنون
خمیازه می کشند

26 اردیبهشت 91

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد