logo





شما می گوئيد دگرديسی در مقوله دخالت نظامی ،آن را تعریف کنید!

در پاسخ به مقاله" ضرورت دگرديسی در مقوله‌ "دخالت نظامی" (1)

سه شنبه ۸ آذر ۱۳۹۰ - ۲۹ نوامبر ۲۰۱۱

مجيد سيادت

زمانی که شما از نيروی خارجی ای دعوت می کنيد که برای شما چتر حفاظتی ای را تامين کند شما داريد اين نيرو را به اقدام به دخالت نظامی در ايران دعوت می کنيد. هيچ راه ديگری و هيچ نوع ارزيابی ديگری ممکن نيست. توجه کنيد که حتی اگر – به فرض محال – آقای احمدی نژاد هم شرايط چتر حفاظتی را قبول کند باز هم با حمله نظامی رودررو می شويم. نيروی اجرا کننده چتر حفاظتی چاره ای ندارد و نمی تواند بر مبنای ضمانت لفظی طرف مقابل، هواپيماهای خودی را در خطر قرار دهد.
جناب ايرانپور، از نوشته شما ممنونم. با شما کاملا موافقم که" نمی‌شود در کردستان مردم حاکم بر سرنوشت خويش باشند، اما در مابقی ايران استبداد حاکميت داشته‌ باشد. همچنين غيرممکن است که‌ دمکراسی واقعی برقرار گردد، اما حقوق مردم کردستان تأمين نشود" . مبارزه مردم کردستان برای آزادی هميشه نقش گرانقدری در مبارزات مردم ايران داشته و خواهد داشت. اين مبارزه يکی از ارکان غيرقابل انکار و فراموش نشدنی از مبارزات مردم ماست. در همين روال جنبش آزادی خواهی مردم ايران با مبارزات آزادی خواهی کردهای عراق، ترکيه و سوريه پيوندهای عميق دارند و سرنوشت يکی بر سرنوشت ديگری تاثيرات غير قابل انکار دارند. يقين دارم که هر چه اين پيوند را بهتر درک کنيم بهتر و قدرتمندتر از گذشته به مبارزه عمومی مردم وطن خدمت می کنيم . من به نوبه خودم و در حد يک فرد، قبول می کنم که مبارزين ايران بايد به مبارزه عمومی مردم کرد در تمام منطقه، اهميت بيشتر و جدی تری بدهند. اين نکته در طی بحثهای جاری با شما برايم روشنتر شد.

مقاله شما بسياری زمينه های مختلف از موضوعات کلی تا موضوع مشخص بحث را در بر می گيرد. همه مقولاتی که عنوان کرده ايد اهميت داشته و بايد بررسی شوند ولی می خواهم در اين نوشته ام عمدتا به موضوعاتی که به مسئله مشخصتر چتر حفاظتی و دخالت نظامی مربوط می شوند بپردازم و سپس در انتها در زمينه مفهوم استقلال چند نکته خلاصه را اشاره کنم.

پيام نامه قبلی ام اين بود که «چتر حفاظتی»، همان جنگ و دخالت نظامی است. شما به اين پيام انتقاد می کنيد که

" اين اما نه‌ بيان يک واقعيت، بلکه‌ يک ارزيابی است. ارزيابی‌ و حتی ارزيابی‌های ديگری هم می‌توانند در کنار برداشت شما وجود داشته‌ باشند. بنده به‌ هر حال‌ ارزيابی متفاوتی دارم و معتقدم که‌ اين دو لازم و ملزوم يکديگر نيستند."

نمی دانم چه ارزيابی ديگری در نظر داريد. توجه داشته باشيد که داريم در مورد ايران صحبت می کنيم و اينکه کسانی از میان ما ایرانیان از سازمان ملل درخواست می کنند که يک جتر حفاظتی برای آنها ايجاد کند. فکر می کنم يک برخورد واقع بينانه فقط می تواند بگويد که اين درخواست يعنی درخواست برای حمله نظامی به ايران. شما چگونه می توانيد نتيجه ديگری بگيريد؟ چه ارزريابی ای می تواند به واقعيات ايران امروز نگاه کند و باز هم نتيجه بگيرد که اگر سازمان ملل اين درخواست را قبول کرد بازهم می شود از جنگ احتراز کرد؟ مثلا فکر می کنيد که اگر سازمان ملل به آقای احمدی نژاد بگويد لطفا پروازهايتان را تا اطلاع ثانوی قطع کنيد چه اتفاقی می افتد؟ آيا نحوه اظهار اينگونه قطعنامه و يا ارائه آن می تواند هيچ تفاوتی در اصل موضوع داشته باشد؟ فکر نمی کنم هيچ تفکر واقع گرائی نتيجه اين گونه اعلام از سوی سازمان ملل (يا ناتو و يا مستقيما امريکا) را نداند.

شما می گوئيد" ابتدا گفتم که‌ "چتر حفاظتی" به‌ مفهوم "دخالت نظامی" نيست و ايجاد چنين منطقه‌ی امنی الزاما منجر به‌ جنگ و دخالت نظامی نخواهد شد." برای توضيح اين موضع هم نمونه عراق را به کار می بريد. شما می گوئيد جنگ کويت تمام شد و مدتی بعد از آن به خاطر جنايتهای صدام و برای حفاظت مناطق کرد و شيعه يک چتر حفاظتی ايجاد کردند.

پرانتزی باز می کنم که دلائلی که شما در بالابرای ايجاد چتر حفاظتی در عراق برشمرديد يک نوع ارزيابی است که اتفاقات را جدا از هم می بيند . از نظر من همه اتفاقات مهم اين دوره در چارچوب استراتژی امريکا می گنجيدند که می خواست دولت مرکزی عراق را به اندازه ای ضعيف کند که بتواند برنامه هايش را به پيش ببرد. ولی در هر صورت نمی توانم رابطه اين موضوع به بحث کنونی مان را ببينم.

برای بحث کنونی، مهم نيست روی انگيزه امريکا در ايجاد اين چتر حفاظتی توافق داشته باشيم يا نداشته باشيم. آنچه که مهم است اينست که توجه کنيم امريکا توان نظامی مقاومت ديکتاتور حاکم بر عراق را از بين برده بود و سپس، در شرايطی که فراهم آمده بودند، می توانست ايجاد چتر حفاظتی را ديکته کرده و به عراقی ها حقنه کند. می دانيد که در تمام سالهای قبل از جنگ دوم امريکا و عراق، نير وی هوائی امريکا دو منطقه ی شمالی و جنوبی عراق را پوشش می داد و هر زمان هم که هواپيما يا هليکوپتر عراقی در اين نواحی پرواز می کرد به آنها حمله می کرد.

نکته ای که در بحث ما اهميت دارد اينست که برای ايجاد چتر حفاظتی لازم است که نيروهای دفاعی کشور مورد بحث در هم شکسته شوند. توجه کنيد که در همان نامه قبلی اشاره کردم که اجرای اين چتر بعد از درهم شکستن نيروی دفاعی عراق ممکن شد. بعدتردر مورد ليبی هم توضيح دادم که

"منطق کار بسيار روشن است.برای اينکه جلوی پرواز هواپيماهای ليبی را بگيرند بايد مطمئن می بودند که هواپيماهای خودشان در معرض خطر قرار نمی گيرند. توجه کنيد که اولين قدم برای به اجرا درآوردن منطقه حفاظتی شروع جنگ است."

موضوع بحث من اين مسئله است. زمانی که شما از نيروی خارجی ای دعوت می کنيد که برای شما چتر حفاظتی ای را تامين کند شما داريد اين نيرو را به اقدام به دخالت نظامی در ايران دعوت می کنيد. هيچ راه ديگری و هيچ نوع ارزيابی ديگری ممکن نيست. توجه کنيد که حتی اگر – به فرض محال – آقای احمدی نژاد هم شرايط چتر حفاظتی را قبول کند باز هم با حمله نظامی رودررو می شويم. نيروی اجرا کننده چتر حفاظتی چاره ای ندارد و نمی تواند بر مبنای ضمانت لفظی طرف مقابل، هواپيماهای خودی را در خطر قرار دهد. شرط حداقل آنها، از بين بردن کامل سيستمهای رادار و دفاع هوائی ايران خواهند بود.

به نظرم می آيد شما به ااين مسئله واقفيد و می گوئيد ." اين جنگها را نمی‌توان ديگر دخالت نظامی ناميد. و در آينده‌ در ايران نيز ايجاد چنين چتری بدون دخالت نظامی بطور مطلق ناممکن نيست. و اگر هم به‌ ناچار دخالت نظامی به‌ شيوه‌ی ليبی روی دهد، اين بايد به‌ حساب رژيم ايران و قساوتش بر عليه‌ مردم ايران نوشته‌ شود."

توجه بفرمائيد که من و شما بر سر قساوت جمهوری اسلامی حرفی نداريم. اين موضوع را می دانيم. اگر قساوت نداشتند که اصلا بحثهای کنونی ما موردی پيدا نمی کردند. اگر می شد با اين آقايان صحبت کنيم و بگوئيم لطفا از خر شيطان پائين بيائيد و آنها هم پائين می آمدند که ديگر ما با اين همه مشکلات ديکتاتوری روبرو نمی بوديم.

به نظر من ارزيابی شما که می گوئيد "ايجاد چنين چتری بدون دخالت نظامی ناممکن نيست" ارزيابی ای غير واقعی است. با واقعيات زمينی ای که من و شما هر دو خوب می دانيم جور در نمی آيد. شما نمی توانيد يک مجموعه شرايط واقعی و قابل قبول را نشان بدهيد که در تحت آنها اين آقايان قبول کنند که خارجی ها يک چتر حفاظتی برفر از آسمان ايران راه بياندازند. هر جور که نگاه کنيد، زمانی که از يک نيروی خارجی دعوت می کنيد برای شما چتر حفاظتی ايجاد کند شما آن نيرو را به مداخله نظامی در ايران دعوت می کنيد.

نمی دانم، چه چيزی است که شما می گوئيد اين يک دگرديسی در مقوله دخالت نظامی است و بنابراين بايد اسم ديگری برايش بگذاريم؟ اگر اين چنين نظری داريد بايد توضيح دهيد که تفاوت اين دخالت نظامی با دخالتهای نظامی ديگری که ما در گذشته ديده بوديم چه هستند و چه ابعادی را در بر می گيرند. چگونه شرايطی هستند که اگر حمله و جنگ نظامی ای هم به وقوع بپيندد باز هم می شود گفت دگرديسی شده و اسم ديگری برايش پيدا می کنيم؟ شما می گوئيد دگرديسی در مقوله دخالت نظامی، ان را تعریف کنید!

نکته دوم – نوشته بودم که ترکيه بدون شکست در يک جنگ خونين تن به يک کردستان مستقل نخواهد داد. در اين رابطه شما می گوئيد "حقيقتاً تعجب کردم که‌ شما اين را نوشته‌ايد. چرا که‌ اولاً دولت ترکيه‌ تنها يک طرف قضيه‌ است. طرف دوم قضيه‌ کردستان می‌باشد. کردستان هم بدون شکست در يک جنگ خونين تن به‌ بردگی نخواهد داد."

يقين دارم که کردستان هم بدون شکست (وحتی بعد از شکستهای متعدد) تن به بردگی نخواهد داد، همانطور که عليرغم تمام تلفات مبارزاتی سالهای اخير باز هم دست از مبارزه برنداشته است. من هم همانند شما بر اين باورم که جنبش کردهای منطقه به موفقيت می رسد و فکر می کنم در شرايط متحول کنونی خاورميانه شانس موفقيت بيشتری هم خواهد داشت. بحث من بر سر اين موضوع نبود. داشتم چشم انداز يا تفکر کمابيش ناگفته ای را توضيح می دادم که می خواست تجربه کردستان عراق را تکرار کند. تجربه کردستان عراق و موفقيتهائی که به دست آوردند چند رکن داشت. رکن اول ايجاد منطقه حفاظتی بود. رکن دوم کمک و پشتيبانی فعال امريکا بود. می گفتم اشتباه است که روی امريکا حساب کنند چرا که اولا اگر قرار باشد بين جنبش کردها و رفاقت با جمهوری ترکيه يکی را انتخاب کند امريکا به حفظ رفاقت با ترکيه رای خواهد داد (در حالی که همين نگرانی را در مورد عراق نشان نداد) و ثانيا اشاره می کردم که هر حرکتی که به نحوی از انحا به نفع – در جهت – استقلال کردستان باشد با مقاومت و جنگ خونين دولت ترکيه روبرو خواهد شد. نکته من به اين خلاصه می شد که اگر برمبنای دو رکن بالا (کمک امريکا و ايجاد چتر حفاظتی) به آتش جنگ دامن زده شود، در شرايط کنونی، با توجه به روابط کنونی امريکا و ترکيه و با توجه به آنچه که در همين سالهای اخير از رهبران ترکيه ديده ايم ، اين جنگ به ضرر مردم کرد خواهد بود. کشتار بزرگ و بی فايده ای به راه می افتد. به نظر من در سبک سنگين کردن گزينه های استراتژيک بايد اين موضوع را مورد مطالعه جدی قرار داد. بر این اساس، صاحبان و هوادارن اين چشم انداز را به واقع بینی دعوت می کنم تا بسادگی از چتر حمایتی در عراق یا در لیبی، برای کردستان کپی برداری نکنند.

در پايان از شما تشکر می کنم که بحث به هم گرائی جهانی را پيش کشيديد. اين بحث مهمی است که در جنبش ما هنوز به اندازه کافی روشن نشده است. البته بخشی از ناروشنی ها به خود مسئله برمی گردد. متفکرين زيادی روی اين مسئله کار می کنند وهنوز هم نظرات دقيق و کاملا قانع کننده نداريم. تا آنجا که به شخص من مربوط است من ديگر به بحثهای مربوط به سرمايه داری وابسته باور ندارم. قبول دارم در جهان کنونی هيچ کشوری آن استقلال اقتصادی و خودکفائی ای را ندارد که صد سال پيش حاکم بود. ما بايد مسلما اين مقوله را بيشتر بکاويم و بشکافيم و بفهميم. مفهوم استقلال سياسی بايد همزاد و همراه همين استقلال اقتصادی درک شود. ولی فکر می کنم استقلال سياسی به همان اندازه استقلال اقتصادی تحول نيافته است . . قبول می کنم که تکميل و تکامل سازمان ملل متحد و سازمانهای تابعه آن، و قوانين بين المللی هر روزه بيشتر، ما را بسوی يک دولت حاکم برکره زمين می برند ولی باز هم ما راه طولانی ای در پيش داريم. به علاوه بايد اشاره شود که امروزه مفهوم استقلال، به مثابه آزادی از قيد و بندهای اعصار کذشته هم بايد مد نظر باشد. ما بايد اين رابطه را دقيقتر کنيم و خود مفهوم را وسيعتر از موضوع رابطه يک ملت با پديده های خارج از آن جا بياندازيم. از زاويه ديگر ، جدا از اينکه واقعيت همگرائی تا کجا پيش رفته، مردم اکثر کشورهای جهان اين واقعيات متحول را به رسميت نشناخته اند. در هر صورت فکر می کنم بايد بازتاب اين تحولات را در مورد اقليتهای کشورها مطالعه کرد. از يک طرف می شود گفت که اگر استقلال سياسی هم آنچنان که بايد و شايد مفهوم ندارد پس برای چه برای استقلال بجنگيم. شايد يک مورد بسيار قابل مطالعه، سياست استقلال طلبانه در اسکاتلند باشد. حزب حاکم در اسکاتلند خواهان استقلال است ولی مهمترين اعتراض به آنها اينست که آخر چرا می خواهيد مستقل شويد. باز هم با همين انگليس در چارچوب جامعه اروپا و بازار اروپا در يک مجموعه هستيم و هيچ تغييری در واقعيت زندگی مردم به وجود نخواهد آمد و فقط خرجمان بيشتر می شود چرا که خيلی مخارجی که فعلا با انگليس يک کاسه هستيم بعدا بايد مستقلا و باسرشکن بسيار بالاتر پرداخت شود. در هر صورت فکر می کنم که بحث و درک از مفهوم استقلال بايد جداگانه و با جديت بيشتر دنبال شود. همین اندازه بگویم که استقلال و خود مختاری فردی را نمی توان به حساب همبستگی ملی از بین برد، استقلال و خود مختاری ملی را نیز نمی توان بنا با مقوله «جهان واحد» پاک کرد. تمایزات و رقابت های ملی واقعیتی است که وجود دارند وعمیقا وجود دارند. در منطقه ما، تمایز و رقابت میان ایران و عربستان و ترکیه بشدت عمل می کنند. نیروهای جهانی بر این تمایزات و رقابت ها تاثیر می گذارند. یک ایران مستقل و خود مختار و صلح طلب، یعنی متمرکز بر منافع ایرانیان ضمن همکاری و مراودات مسالمت امیز بین المللی، سیاست هایی را اتخاذ خواهد کرد که منافع ملت ایران را مد نظر دارند و مطمئنا با سیاست های یک دولت بدهکار به قدرت های خارجی و تابع سیاست منطقه ای ان ها متفاوت خواهد بود. این روزها در مبارزات انتخاباتی میان احزاب فرانسوی، مسئله استقلال دوباره مطرح شده است. هر یک ازآنان، چه چپ و چه راست از استقلال نام می برند. آنان سیاست های مختلفی برای انرژی هسته ای فرانسه مطرح می کنند ولی هر یک نتایج این سیاست ها را در رابطه با استقلال فرانسه نیز مورد بحث قرار می دهند. هریک مدعی است که طوری باید عمل شود که استقلال فرانسه با نیاز مندی به انرژی خدشه دار نشود. بنابراین مثال، برای کشورهای بزرگ دنیا نیز مسئله استقلال کماکان مسئله ای تمام شده نیست، حالا چرا ایران باید از همه در این زمینه جلو تر بیفتد و زودتر از همه به استقلال خود یعنی به منافع ملی خود کم توجه باشد؟

برايتان آروزی موفقيت دارم.
مجيد سيادت


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد