logo





رودخانه ای که...

بیادِ مادرم...با اندوه...

شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۰ - ۱۲ نوامبر ۲۰۱۱

جعفر شفیعی نسب

jafar-shafiee-nasab.jpg
رودخانه ای
که اندوهِ مرا می سُراند
در قلبت می ریزد
و برزبانت شعر می شود.

آنک شعری بگو
بر منقارِ پرنده گان ِ خواب آلود
که بر شاخه های ِ پوکِ زمستان
نشسته اند.

چون بهار در آید
بر گرداگردِ جهان
آوازش کنند.

رودخانه ای
رودخانه ای که اندوهِ مرا می برد
بر گرداگردِ جهان
آنجا که تو نشسته ای
بر زبانت شعر می شود.

برلین سپتامر ۲۰۱۱


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

با یادمادرت ، ما نیز با تو همراهیم
امیر جواهری لنگرودی
2011-11-16 13:04:56
جعفر عزیزم
عاطفه سرشار از مهر مادری ات را هیچگاه نمی توانم از یاد برم . "رودخانه ای که اندوه ترا می سُراند"، بر ما نیز که مادر و کسان بس بیماری رادر همین تبعید به ناگزیز ار دست داده ایم ، از ما نیز سُراند.
برایت صبوری آرزو مندم . باشد که همواره یاد مادر و مادران بسیارانی چند، زنده بماند
دوست و همولایتی ات
امیر لنگرودی


مهران
2011-11-13 08:12:16
روان همه نياكان و هماروانان شاد. شكيبايي و بردباري بر شما آرزو ميكنم.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد