سه شعر از مایا آنجلو
شاعر و نویسندهی آمریکایی و از کوشندگان برجستهی حقوق زنان و سیاهپوستان
مترجم: یوسف صدیق (گیلراد)
آموزه Lesson
روزهایم را کماکان مصرف میکنم.
رگها از هم میگسلند
چون باز شدن مشت نوزادی در خواب.
یادآوری گورهای قدیمی
پیکرهای پوسیده و کرمها
از چالش بازم نمی دارد.
گذشت سالها و سرمای شکست
در شیار گونهها،
چشمهایم را ابری کردهاند.
با اینهمه، روزهایم را مصرف میکنم
چرا که عاشقانه زندگی را دوست دارم.
******
روز خاکستری Gray Day
از من که دور میمانی
سنگین میگذرد روز،
از هم گسسته و
خاکستری.
تاجی از خار بر سرم
ردایی از مو بر تنم.
از هم که دور میمانیم
هیچکس
پی نمیبرد به بی پناهی قلبم.
****
اشکها Tears
اشکها
ژندههای بلورین
پارههای چسبندهی روحی نخ نما.
مویهها
آوای ژرف قو
بدرود آبی رویایی رو به زوال.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد