براي محمود كوير و خوبيهايش
من در ضيافتِِ خُسران خويش
- گريستم.
بر مرگ عمر كه بر باد رفته بود
بر مرگ طنّازي دلم
- كه از همگان رشگ ميربود -
بر دوستي، رفاقت،
بر داد و بر دَهِش و بر باور سلام
بر آنچه خويش پيش دلم نيك مينمود
- بسيار من گريستم.
اكنون سبك شدهام!
دوري دگر
- اگرچه مرا عمر چندان نمانده است -
دوري دگر
با اين اميد كه اين دورِ تازه را
با مرگِ باور سلام
پايان نميبرم.
تهران ۲۸ شهريور ۹۰
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد